امروز
اگر صدایی و قلمی سبز ایستاده بر اصول با پذیرفتن هزینههای این ایستادگی
شنیده یا خوانده شود باید بیش از حمله شریعتمداریها، نگران هجمههای دوم
خردادیها باشد.
پس از انتشار فایل صوتی سخنان آقای خاتمی در جمع برخی اصولگرایان به نظر میرسد آقای خاتمی در تداوم سخنان و روشهای ۴ سال گذشته و به خصوص پس از حصر رهبران جنبش سبز، در دلجویی و عذر تقصیر خواستن از مظلوم! در جلسات خصوصی نیز به اجرای این روش یا در واقع استراتژی سیاسی دوم خردادیها اهتمام داشته و دارند.
آقای خاتمی نه تنها در این سخنان از شعارهای مستند و حتی منتسب به جنبش سبز و رهبران آن تبری میجوید بلکه در این دلجویی از مظلوم! پا را فراتر گذاشته و گریزی هم به برخی موارد از سالیان ریاستش بر قوه مجریه میزند که صدای اکبر گنجی را از آن سوی عالم نیز بلند میکند که آقای خاتمی به جای فرافکنی و انداختن شکست به گردن امثال او و اصغرزاده و چند روزنامهنگاری که در واقع وظیفه اصلی خود را انجام دادهاند، مسوولیت شکست را بپذیرد، و خود و کارگزاران دولتش در قبال نقششان در شکست اجرای اصلاحات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که خواست عمومی جامعه بوده و در رای دست کم بیست و چند میلیونی به آرامی و مردمی پای صندوق رای تبلور یافته و به عنوان کسانی که داوطلبانه مسوولیت اجرای این روند را از طرف مردم به عهده گرفتند پاسخگو باشند.( مقاله اکبر گنجی به نام خامنهای از خاتمی چه میخواهد – سایت رادیو زمانه)
اما در انتها این مقاله نیز همچون سخنان آقای خاتمی در آن جلسه و تمام جلسات و آیینهای سیاسی و مذهبی و فرهنگی! در طول این ۴ سال گذشته به جنبش سبز ختم میشود و تفاوت استراتژی آقای خاتمی و دوم خردادیها با رهبران و بدنه جنبش سبز در رسیدن به هدف مشترکی به نام اصلاحات.
او در انتهای این مقاله میگوید: «نباید به بهانه نفی خشونت به خواستهای دیکتاتور تن داد» و ایستادگی و مقاومت رهبران جنبش سبز را نیز در این راستا می داند.
اما به هر حال این تفاوت استراتژی دوم خردادیها با رهبران و بدنه جنبش سبز که ناشی از میزان آرمانگرایی و شجاعت و از خودگذشتگی در پرداخت هزینههای ایستادگی بر سر حقوق مردم است، تشتت و سردرگمی در توده مردم و جامعهخواهان اصلاحات در روش حاکمیت ایجاد کرد که از نیمه راه جنبش سبزرا با تمام هزینههای پرداختی، به دولت بنفش ۲۴ خرداد منتهی کرد.
حال باید منتظر بود و دید در صورت شکست دولت ۲۴ خرداد ۹۲ در اجرای اصلاحات آیا دوم خردادیها در قبال استراتژی «در خانه مینشینیم تا نظام اجازه مشارکت در قدرت را به ما بدهد!» و یا سیاست ظالم را جای مظلوم نشاندن و آنگاه عذر تقصیر خواستن از مظلوم! پاسخگوی رهبران جنبش سبز و خونهای به ناحق ریخته و مادران و فرزندان و همسران شهدای جنبش سبز خواهند بود یا آنروز دوباره «اکبر گنجی»ها و «اصغرزاده»ها و روزنامهنگارانی خواهند بود که شکست را به گردن آنها انداخت.
اما به نظر نگارنده این سطور تا زمانی که ابزار پاسخخواهی و پاسخگو کردن، همچون مطبوعات و رسانههای گروهی و احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی از یک سو در اختیار شریعتمداریها است و از سوی دیگر در ید اختیار و تسلط دوم خردادیها، بدون شک این دو گروه تنها خود را ملزم به پاسخگویی به یکدیگر میدانند و مردم در این بین برای پاسخگو کردن و پاسخ شنیدن صدایی ندارند. همچون امروز که خاتمی خود را تنها ملزم به پاسخگویی و رفع نگرانیهای شریعتمداریها و دیگر«آقا»یان میداند.
امروز اگر صدایی و قلمی سبز ایستاده بر اصول با پذیرفتن هزینههای این ایستادگی شنیده یا خوانده شود باید بیش از حمله شریعتمداریها، نگران هجمههای دوم خردادیها باشد. امروز رهبران جنبش سبز در حصرند و دوم خردادیها هر تصمیم خود را میتوانند در کمال بیانصافی به آنها منتسب کنند که کردهاند!
بدنه جنبش سبز نیز با برچسب براندازی، یا مشکوکند و یا مطرود تا نکند این براندازان با نفوذشان در همان ابزار پیش گفته پاسخخواهی از تصمیمگیران و تصمیم سازان سیاسی، صدای مادران و فرزندان و همسران شهدا و جنبشسبزی شوند که در نیمه راه تنهایش گذاشتند واینچنین در روز موعود بر طبل رسواییشان بنوازند.
چه خوشبختند ملتی که سرنوشت و زندگیشان به دست تصمیمگیران و تصمیم سازانیاست که به پشتوانه شرافت و شجاعت، در افکار و عقاید خود صداقت و صمیمیت را برمیگزینند و ایثارگرانه در مقابل تعصب، جهل و مصلحت اندیشی فردی! در جهت منافع مردمی که زندگیشان وابسته به تصمیمگیری آنهاست تا پای جان ایستادگی میکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر