۱۳۹۴-۰۸-۲۵

آیا تناقضی میان فصل های 10 و 11 کتاب پیدایش وجود دارد؟



آیا تناقضی میان فصل های 10 و 11 کتاب پیدایش وجود دارد؟ 

فصل دهم پیدایش درباره پراکنده شدن ملت ها در جهان است، در حالی که فصل 11 (آیات 1- 9) به آغاز پراکندگی می پردازد. بنابراین به نظر می رسد که تناقضی میان دو فصل وجود دارد. 

مخالفان کتاب مقدس فصل 11 آیه 1 را به عنوان مرکز اصلی تناقض برمی شمردند: "در آن روزگار همه مردم جهان به یک زبان سخن می گفتند". سپس به آیاتی در فصل 10 اشاره می کنند:

پسران یاوان (یونانیان باستان) آیه 4- 5 
"پسران یاوان: الیشه، ترشیش، کتیم و رودانیم. فرزندان این افراد به تدریج در سواحل و جزایر دنیا پراکنده شدند و اقوامی را با زبان های گوناگون به وجود آوردند."

"این ها نسل حام بودند که در قبایل و سرزمین های خود زندگی می کردند و هر یک زبان خاص خود را داشتند" (آیه 20). 

"این ها بودند فرزندان سام که در قبایل و سرزمین های خود زندگی می کردند و هر یک زبان خاص خود را داشتند" (آیه 31).

اگر مخالفان کتاب مقدس به فصل 11 آیه 2 رجوع کنند، درمی یابند که ادعای خودشان با کتاب پیدایش در تضاد است:"جمعیت دنیا رفته رفته زیاد می شد و مردم به طرف شرق کوچ می کردند. آن ها سرانجام به دشتی وسیع و پهناور در سرزمین شنعار رسیدند و در آن جا سکنی گزیدند". به عبارت دیگر، این آیه از کوچ دستجمعی انسان ها به یک منطقه گزارش می دهد. 

پس می توان چنین نتیجه گیری کرد، اگر تعلیم کتاب مقدس را بپذیریم که منشاء انسان ها، آدم بوده است بنابراین می توانیم باور کنیم که در مقطعی از زمان، انسان ها به یک زبان سخن می گفتند و مانند امروز هزاران زبان وجود نداشت (در حال حاضر، حداقل بیش از هفت هزار زبان در دنیا تکلم می شود). در فصل دهم پیدایش، زمینه برای تقسیم زبان ها و پراکنده شدن ملت ها آماده شده بود و در فصل 11 آیات 1- 9 به علت پراکنده شدن می پردازد. 

چرا موسی (نویسنده کتاب پیدایش) ترتیب وقایع تاریخی را رعایت نکرد؟ هدف او کاملا آگاهانه بود. موسی همین تمهید را فصل های 1 و 2 پیدایش به کار گرفت: در فصل اول گزارش کلی از آفرینش ارائه می دهد و در فصل دوم توجه را بر جزئیات روز/ مرحله ششم آفرینش معطوف می سازد: آفرینش باغ عدن، خلق آدم، کار و فعالیت آدم، نامگذاری حیوانات باغ عدن توسط آدم و آفرینش زن.

موسی دوباره این تمهید را در فصل های 10 و 11 تکرار می کند: نسل های سام، یافث و حام در احداث شهر بابل و برج بلند، با یکدیگر مشارکت و همکاری کرده اند. تمرکز جمعیت در یک منطقه، عصیان بر علیه حکم خداوند بود (پیدایش فصل 9 آیه 1).

آن ها در سرپیچی مستقیم از حکم خدا مبنی بر تکثیر شدن و پر کردن زمین، نقشه کشیدند که از طریق وحدت و تمرکز، قدرتمند شوند. آنان تصمیم گرفتند تا برج بلندی را بسازند. هدف از ساخت برج، فقط برای اثبات این نکته بود که انسان به خودش متکی است و نیازی به خداوند ندارد. اما نکته طنزآمیز آن است که همان برج به بتکده ای مبدل می شود برای پرستش خدای خیالی و غیرواقعی! 

اولین داوری خداوند در بعد از طوفان بزرگ، به وقوع پیوست. مهم نبود که چه تعداد افراد با تکبر علیه خدا در ستیز بودند. خداوند نقشه خود را تحقق بخشید. او در بابل فقط با تغییر دادن زبان مردم، هماهنگی آن ها را غیرممکن ساخت. هر خانواده یا طایفه با زبان خاص خود از بابل خارج شدند. خدا از طریق پراکنده کردن اهالی شهر بابل، هدف خود را به اجرا درآورد. آنچه را خداوند خواست، به اجرا درآورد.

ایمان به خدای حقیقی در یک جامعه متمرکز بت پرست تقریبا غیرممکن بود. حتی اگر والدین ایماندار بودند، فرزندان شان همرنگ جامعه فاسد می شدند. بنابراین یک جامعه متمرکز نمی توانست مکان مناسبی برای ایمانداران باشد. به یاد آورید: خدا ابراهیم را از جامعه بت پرست خارج کرد و قوم اسرائیل را از مصر بیرون آورد. 

بابل، شهری که نمرود تاسیس کرد، بعدها در کتاب مقدس بدل به سمبول نظام جهان عاصی نسبت به خدا و سمبل ستمگری بر قوم اسرائیل شد. در مکاشفه فصل 18، از "بابل" برای معرفی اتحادیه مادی گرایانه و منکر خدا استفاده می کند که اضمحلال آن، پیروزی نهایی مسیح را مشخص می کند. در نمرود چهره "مرد کفر" (دجال/ضد مسیح) را مشاهده می کنیم که رئیس امپراطوری ضد خدا خواهد بود (دوم تسالونیکیان فصل 2 آیات 3- 10، مکاشفه فصل 13 آیات 5- 8). 

موسی در آیه 9 پرونده شهر بابل را می بندد و فصل دیگری را آغاز می کند: نسل سام، ابراهیم و آغاز مسیری به سوی عهد جدید (مسیحیت). برج بابل، روایت ابدی دوری انسان و خدا نبود. از آیه دهم به بعد درمی یابیم که خدا دنیا را خلق نکرد تا آن را رها سازد. خدا دنیا را آفرید تا با آن ارتباط برقرار کند. 

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴-۰۸-۲۲

آیا کتاب مقدس تحریف شده است؟ (بخش یازدهم)






آیا کتاب مقدس تحریف شده است؟ (بخش یازدهم)




یکی از ادعاهای مخالفان مسیحیت، تناقض و تضاد در محتوای اناجیل است. این ادعای آنان، سئوالاتی را مطرح می سازد:

یک. متن اصلی اناجیل موجود نیست، بنابراین منتقدان چگونه پی برده اند که متن کنونی با متن اصلی متفاوت است؟ متن اصلی شاهنامه فردوسی یا گلستان سعدی وجود ندارد. بنابراین آیا می توانیم ادعا کنیم که این دو اثر ادبی قابل اعتماد نیستند؟

دو. در کدام قرن تحریف انجام شده است؟ در کدام کشور و شهر اناجیل دستکاری شده است؟ از قرن دوم و سوم میلادی به بعد، نسخه های زیادی از کتاب مقدس در قاره های اروپا، آسیا و آفریقا به زبان های مختلف در دسترس مردم بود. اگر کسی تصمیم داشت کتاب مقدس را تحریف کند، چگونه می توانست نسخه های سراسر دنیا را جمع آوری کرده و شروع کند به تحریف کردن؟

سه. تحریف اناجیل توسط چه کسی یا کسانی انجام شده است؟ اگر در قرون دوم میلادی به بعد اناجیل تحریف شده، چرا کلیساهایی که نسخه های معتبر و موثق را در اختیار داشته اند، اعتراض نکردند؟ چرا پدران کلیسا به تغییرات متن اناجیل اشاره نکرده اند؟ چرا در نقل قول های پدران کلیسا از آیات اناجیل، تضاد مشاهده نمی شود؟ چگونه نسخه تحریف شده در اختیار کلیساهایی قرار گرفت که نسخه های معتبر را داشتند؟ 

باید از منتقدان پرسید که آیات تغییر یافته چه سود و منفعتی عاید رهبران کلیساها می کرد؟ مثلا اگر در آیات تغییر داده شده می خواندیم که مسیح فرموده به جای ده درصد که در شریعت یهود ذکر شده، شما باید سی درصد از درآمد خود را به کلیسا بدهید، یا رهبران کلیسا به جای یک زن، باید با هفت زن ازدواج کنند، یا کسانی که با رهبران کلیسا مخالفت نمایند، اعدام شوند... درمی یافتیم که همه احکام مذکور به نفع کشیش ها است! 

اگر ادعای مخالفان صحیح بود، چگونه مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) به تضاد رفتار رهبران فرقه کاتولیک با متن کتاب مقدس پی برد و نهضت پروتستان را تاسیس کرد؟ 

منتقدان می گویند لزومی نداشت تا چهار انجیل نوشته شود. یک انجیل کافی بود. در پاسخ باید گفت که اگر فقط یک انجیل وجود داشت، مخالفان این ادعا را مطرح می کردند که چرا فقط یک شاهد وجود دارد؟ چگونه بدانیم ادعای این شاهد صحیح و موثق است؟ چرا سایر شاگردان که شاهد معجزات، تعالیم و مرگ و زنده شدن مسیح بوده اند و صعود او را به آسمان مشاهده کردند، سرگذشت استاد خود را به رشته تحریر درنیاوردند؟ آیا در دادگاه از چند نفر شاهد سئوال نمی شود؟ مطابق شریعت یهود شهادت چند نفر در دادگاه، مانع از دروغگویی و ایجاد شک و تردید می گردید (تثنیه فصل 17 آیه 6). 

باور این نکته برای مردم غیر ممکن است که عده ای بدانند که تبلیغ آن ها دروغ است، اما به خاطر همان ادعای دروغ جان خود را از دست بدهند. طبق روایت تاریخ، یازده شاگرد مسیح، به خاطر ادعاهای شان شهید شدند. یوحنا هم دوران سخت زندان را گذراند.

هنگامی که از تناقض و تضاد سخن به میان می آید آیا مقصود این است که یک انجیل ادعا کرده مسیح خداوند است و انجیل دیگر او را پیامبر معرفی نموده؟ آیا یک انجیل مصلوب شدن مسیح را تایید نموده و انجیل دیگر مرگ مسیح را تکذیب کرده است؟ آیا یک انجیل زنده شدن مسیح بعد از مرگ را ثبت کرده و انجیل دیگر آن را تایید نکرده است؟ آیا یک انجیل مکان تولد عیسی را بیت الحم ذکر کرده و انجیل دیگر شهر دیگری را به عنوان محل تولد نام برده است؟ آیا یک انجیل می گوید که مسیح در اورشلیم مصلوب شد و انجیل دیگر شهر دیگری را معرفی می کند؟ 

مخالفان نیز به خوبی می دانند که این گونه تناقض ها و تضادها در اناجیل وجود ندارد. بنابراین، در اناجیل از نقطه نظر تعلیمات الهیاتی و هم چنین ذکر وقایع و مکان رخدادها هیچ گونه تضادی مشاهده نمی شود. 

یک نویسنده صرفا به گزارش اتفاق بسنده کرده و دیگری جزئیات را افزوده. اگر جزئیات بر خلاف آن واقعه، تعلیم و مکان جغرافیایی بود، آن را تناقض می نامیدیم. مثلا اگر می خواندیم که "مسیح از قایق پیاده شد و قدم به ساحل اورشلیم گذاشت، جایی که محل تولد او بود" فورا درمی یافتیم که اشتباهات جغرافیایی در متن وجود دارد. بدون تردید، شاگردان مسیح و یهودیان نیز در همان قرن اول میلادی از این آیه انتقاد می کردند و انجیل مشکوک و جعلی معرفی می گردید. مرقس به تولد مسیح اشاره نکرده، در حالی که متی تولد مسیح تشریح کرده است. لوقا جزئیات بیشتری را در مورد تولد مسیح ارائه داده.

پس درمی یابیم آنچه تضاد تلقی می شود ناشی از جهان بینی الهیاتی ادیان است که با هم متضاد و متفاوت هستند. مثلا مسیحیت می گوید که مسیح خداوند است و هم چنین مرگ و قیام او را تایید می کند، در حالی که ادیان دیگر الوهیت مسیح و مرگ و قیام او را انکار می کنند.

نسخه های قدیمی عهد جدید نه فقط توسط کارشناسان ترجمه شده، بلکه با کتاب مقدس کنونی و گزارش های مورخان قرن اول میلادی تطبیق و مقایسه شده است.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴-۰۸-۱۹

دن براون و شورای نیقیه

دن براون و شورای نیقیه


دن براون ادعا کرده که کتاب "رمز داوینچی" را بعد از تحقیقات و مطالعه اسناد بسیار نوشته است. ولی وقتی او لیست منابع را ارائه می دهد، فقط کتاب های مخالفان مسیحیت را مشاهده می کنیم. کتاب هایی نظیر، روزگاری که خدا زن بود، راز ظرف مقدس، عیسی و الهه گمشده...که تمام نویسندگان آن ها بر اساس نظریات شخصی، کتاب مقدس را تجزیه و تحلیل کرده اند! 

دن براون "اناجیل رمزی" به عنوان موثق ترین اسناد تاریخی نامیده است. نسخه هایی تحت عنوان "اناجیل سری (رمزی)" همراه با انجیل مسمی به یهودا کشف شده اند مانند انجیل فیلیپس، انجیل توما، انجیل مریم... که محتوای هیچکدام با تعلیمات عهد جدید همخوانی ندارد و اشاره ای به ماموریت ، رنج ها و قیام مسیح از مردگان نشده است. این مجموعه در روستای مصری "نغ حمادی" که در جوار رود نیل واقع است، یافت شده اند. این مجموعه در کنار مجموعه عهد جدید (تعالیم مسیح و رسولان) وجود نداشت، زیرا نویسندگانش اعتقادی به تعالیم عهد جدید نداشتند.

در طول تاریخ مسیحیت، در آثار هیچ کدام از پدران یا معلم های کلیسا، اشاره یا نقل قولی به چنین کتاب هایی وجود ندارد. اگر صحت و اعتبار آن مورد تایید قرار می گرفت، بدون تردید همانند دیگر کتاب های کتاب مقدس به دفعات زیاد مورد اشاره نویسندگان و مورخین مسیحی و هم چنین پدران کلیسا قرار می گرفت. با این توصیف، در نوشته‌های ایرنائوس، اُسقفی که در اواخر قرن دوم میلادی می‌زیست، برای اولین‌بار از اثری به‌نام «انجیل یهودا» نام برده شده است. ایرنائوس در یکی از آثارش به‌نام "برعلیه بدعت‌ ها" نگرانی خود را از تعالیم برخی از گروه ها نشان داد و در مخالفت با آنان گفت:"اینان ادعا می‌کنند که فقط و فقط یهودای خیانتکار از میان رسولان، حقیقت را می‌دانست ... آنان به این شکل داستان‌هایی ساختگی به‌وجود آوردند و آن را انجیل یهودا نامیدند". 

آزمایش کربن 14 قدمت این دست‌نوشته ها را که به قرن سوم یا چهارم متعلق است، تایید کرد. "اناجیل رمزی"در حقیقت مهر تاییدی است بر هشدارهای رسولان. برای نمونه اگر پولس چنین هشدار داد:"می دانم وقتی بروم، معلمین دروغین مانند گرگان درنده به جان شما خواهند افتاد و به گله رحم نخواهند کرد. آن ها حقیقت را وارونه جلوه خواهند داد تا مردم را به دنبال خود بکشند" (اعمال رسولان فصل 20 آیات 28- 29). 

جالب است بدانید که دن براون می داند که اناجیل رمزی گزارش های ضد و نقیض درباره مسیح و تعالیمش دارند. او می داند که گزارش های این اناجیل با گزارش مورخان قرن اول میلادی متضاد است. او می داند که پدران کلیسا و شوراهای کلیسایی این اناجیل را تایید نکرده اند. با این توصیف، آن اناجیل را اساس کتابش قرار داده است! 

از دیدگاه دن براون متن اصلی کتاب مقدس نابود شده. در نتیجه سند و مدرک اصلی (یعنی کتاب مقدس) وجود ندارد. پس دن براون چگونه پی برده که مسیحیان دارند دروغ می گویند، در حالی که او مدرک موثق و معتبر در اختیار ندارد؟ شاید عده ای بگویند که او کتاب مقدس را با قرآن مقایسه کرده. اما او در کتابش (رمز داوینچی) صفحه 341 (نسخه انگلیسی) نوشته است:"تمام مذاهب بر اساس جعلیات استوارند. ایمان چیزی جز تصور نیست و در نتیجه نمی توان آن را اثبات نمود."

شورای نیقیه

دن براون در کتابش مدعی شده "شاگردان، به مسیح به عنوان انسان فانی اعتقاد داشتند". بنابراین قبل از تشکیل شورای نیقیه، کنستانتین (اولین امپراطور روم که در سال 312 میلادی مسیحی شد) به همراه عده ای از مسیحیان، ایده الوهیت مسیح را مطرح کرده اند. آیا شواهد تاریخی، ادعای براون را تایید می کند؟

یک. اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهند که کشیشی به نام آریوس که ساکن اسکندریه مصر بود، اعتقاد داشت که مسیح خدا نیست. شورای نیقیه با نتیجه آراء 300 در برابر دو رای مخالف، تعلیم آریوس را محکوم کرد. 
دو. اگر گزارش های مورخان غیر مسیحی رومی، یونانی و یهودی قرن اول میلادی را بررسی کنیم، درمی یابیم که مسیح خود را خدا معرفی کرد و پیروانش او را همچون خدا می پرستیدند. 

سه. در تمام نوشته های پدران کلیسا از قرن دوم به بعد، مسیح به عنوان خدا معرفی شده است. به عنوان مثال، ژاستین در قرن دوم میلادی به خاطر همین اعتقاد شهید شد. او به نام پدر، پسر و روح القدس تعمید آب می داد. 
چهار. نسخه های عهد جدید (تعالیم مسیح و رسولان) متعلق به قرن دوم میلادی به بعد، هم اکنون در موزه ها موجود است و واقعیت الوهیت مسیح را تایید می کنند. 
پنج. چرا وقتی ایمانداران مسیحی، با ایمان و اعتقاد راسخ درخواست ها و دعاهای شان را به نام عیسی خداوند مطرح می کنند، شاهد معجزات و دگرگونی عمیق روحانی در زندگی خود می شوند؟ اگر مسیح خداوند نیست، چرا خدا به دعاهای ایمانداران پاسخ مثبت می دهد؟ چرا یک شخص منفی و غیر قابل تحمل در نام عیسی مسیح خداوند، به فرد مثبت و مفید تبدیل می شود؟ اگر این معجزات و رویدادهای شگفت انگیز به نام عیسی خداوند رخ نمی داد، بدون تردید هیچکس پیرو مسیح نمی شد. فرض کنید به شما دارویی معرفی کنند که هیچگونه تاثیر موثری در رفع بیماری نداشته باشد، آیا مبادرت به خرید مجدد آن دارو خواهید کرد؟ 

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴-۰۸-۱۸

اگر خداوند عمر انسان را 120 سال تعیین کرد، چرا عده ای بعد از این حکم هم چنان عمر طولانی داشتند؟




اگر خداوند عمر انسان را 120 سال تعیین کرد، چرا عده ای بعد از این حکم هم چنان عمر طولانی داشتند؟



در کتاب پیدایش، خداوند فرمود:"روح من همیشه در انسان باقی نخواهد ماند. زیرا انسان موجودی است فانی و نفسانی. پس 120 سال به او فرصت می دهم تا خود را اصلاح کند" (پیدایش فصل 6 آیه 3). اما چرا تا چند نسل، انسان ها هم چنان عمر طولانی داشتند؟ 

ابتدا باید در نظر داشت که خدا با نوح سخن نمی گفت، بلکه گفتگویی بود میان پدر، پسر و روح القدس. مشابه این گفتگو، در پیدایش فصل 1 آیه 26، فصل 3 آیه 22، فصل 11 آیات 5-7 یافت می شود. 

خدا نمی خواست بشر همواره در شرارت باقی بماند. این وضعیت به معنای "مرحله غیر قابل بازگشت به سوی خداوند" تلقی می شود. خدا دائما توجه انسان را جلب نخواهد کرد، بلکه رحمت و فیض او با مرگ شخص شرور خاتمه می یابد. انسان توسط روح حیات بخش خدا و تنها به خواست نیکوی او زنده نگاهداشته می شود. 

دو. مخالفان کتاب مقدس می گویند که پیدایش فصل 6 آیه 3 با مزمور 90 آیه 10 تناقض دارد:"عمر ما هفتاد است و اگر قوی باشیم، شاید به هشتاد سال برسد".

درباره 120 سال دو نکته را باید در نظر داشت:

الف. 120 سال دورانی بود که انسان ها تا قبل از طوفان، فرصت توبه و بازگشت به سوی خداوند را داشتند (در این دوران، نوح به مردم وقوع طوفان را هشدار داد). 

ب. خدا حد 120 سال را برای عمر انسانی مقرر فرمود. روح القدس در طی این دوره انسان ها را به توبه ترغیب می کند. همان طور که ذکر شد این فرصت تا ابد دوام نخواهد یافت. 

بعداز وقوع طوفان، عمر انسان ها کاهش یافت. کاهش تدریجی عمر بشر از فصل دهم پیدایش آغاز می شود و در ادامه می خوانیم که ابراهیم در سن 175 سالگی درگذشت و یوسف در سن 110 سالگی فوت کرد.

هفتاد یا هشتاد سال به میانگین عمر بشر اشاره می کند و نه حداکثر آن. پذیرفتن عمر کوتاه به ما کمک می کند تا از وقت کمی که داریم عاقلانه تر استفاده کنیم. 

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

۱۳۹۴-۰۸-۱۶

پنج نکته درباره کد دجال (666)






پنج نکته درباره کد دجال (666)





یک. عدد 666 متعلق به گذشته نیست، بلکه این عدد در آینده استفاده خواهد شد. قبل از ربوده شدن ایمانداران مسیحی به آسمان، این عدد کاربردی ندارد.

دو. این عدد درواقع حروف الفبا (نام دجال) می باشد و نشانه ای قابل مشاهده است. 

سه. این عدد، کد الکترونیکی است و در جای مشخص نصب خواهد شد: دست یا پیشانی. 

چهار. امنیت و تامین اجتماعی افراد فقط با داشتن این عدد تضمین خواهد شد. کسانی که این عدد همراه خود نداشته باشند، تحت پیگرد قانونی قرار گرفته و دستگیر، شکنجه و اعدام خواهند شد. 

پنج. کسانی از این عدد استفاده می کنند که مسیح را رد کرده اند. 

۱۳۹۴-۰۸-۱۵

هنگامی که پولس در مسیر دمشق بود نوری دید و صدایی شنید. آیا کسانی که با او بودند صدا را شنیدند؟






یکی از ادعاهای مخالفان مسیحیت آن است که گزارش لوقا (اعمال رسولان فصل 9 آیات 3-7) با روایت پولس (اعمال رسولان فصل 22 آیه 9) در مورد دیدن نور و شنیدن صدا در راه دمشق متناقض است. مخالفان بر این باورند کسانی که همراه پولس بودند، صدای مسیح را نشنیدند! آیا ادعای آنان درست است؟

پولس فردی بسیار مذهبی بود. او عهد عتیق را می دانست و صادقانه اعتقاد داشت که جنبش مسیحی برای یهودیت خطرناک است. بنابراین از ایمان مسیحی نفرت داشت و با شقاوت، مسیحیان را شکنجه و آزار می داد. 

رنجش پولس از پیام مسیحیت درباره مسیح به عنوان نجات دهنده بود. پولس معتقد بود که شریعت عامل نجات است. به عبارت دیگر، مسیحیت به قلب اعتقادات یهودی پولس حمله می کرد. بنابراین، نابودی مسیحیان هدف اصلی زندگی پولس گردید. او مانند رهبران مذهبی یهود فکر می کرد که مسیح و شاگردانش پیروان شیطان هستند. این نکته در تلمود (روایات یهود) قرن اول میلادی ذکر شده که مسیح جادوگر بوده! در نتیجه، پیغام شاگردان عیسی که کم سواد بودند و از تحصیلات الهیات دین یهود نیز برخوردار نبودند، نمی توانست او را قانع سازد.

پولس برای جلوگیری از گسترش مسیحیت، اقدام به دستگیری مسیحیان کرد. او در حالی عازم دمشق بود که مدارک لازم را برای دستگیری پیروان عیسی در اختیار داشت. او تصمیم داشت آن ها را به اورشلیم برگرداند و محاکمه کند.

در مسیر دمشق، رویدادی رخ داد. نوری از آسمان در اطراف او تابید. او به زمین افتاد و صدایی شنید:"چرا بر من جفا می کنی؟" پولس پرسید:"تو کیستی؟" پاسخ آمد:"من عیسی هستم. همان کسی که تو بر او جفا می کنی..." خوشبختانه عده ای از دشمنان مسیحیت نیز همراه او شاهد این واقعه عجیب بودند.

روایت لوقا (نویسنده اعمال رسولان):"همسفران پولس مبهوت ماندند، چون صدایی می شنیدند، ولی کسی را نمی دیدند!" (اعمال رسولان فصل 9 آیه 7)

روایت پولس:"همراهان من نور را دیدند، ولی از گفته ها چیزی دستگیرشان نشد" (اعمال رسولان فصل 22 آیه 9)

آنچه مسلم است همراهان پولس، نور را دیدند و صدا را شنیدند، ولی کسی را نمی دیدند. پس در هر دو روایت، شنیدن صدا توسط همراهان تایید شده. اما سخنان مسیح برای آنان نامفهوم و غیر قابل درک بود. صدایی را می شنیدند، اما نامفهوم. فقط پولس مفهوم صدا را درک می کرد، زیرا نور فقط بر پولس تابیده بود و نه اطرافیان. او هدف اصلی بود. 
برخی معتقدند مسیح با زبان یونانی سخن گفت. عده ای هم بر این باورند که مسیح از زبان رایج در بهشت (اول قرنتیان فصل 13 آیه 1) با پولس صحبت کرد. آن زبان هرچه بوده، همراهان قادر به درک آن نبودند، ولی متوجه وضعیت غیرعادی و مافوق طبیعی شدند. 

مخالفان مسیحیت معتقدند که پولس، مسیحیت را تحریف کرد. بنابراین این سئوال مطرح می شود که اگر خدا می دانست پولس تعالیم غلط را تعلیم خواهد داد، چرا به طور استثنایی با او ملاقات کرد؟ این ادعا، پیش دانی خدا را زیر سئوال می برد. 

شخصیت پولس قبل از رویداد جاده دمشق، فردی غیرقابل تحمل، تندخو، شکنجه گر، متعصب مذهبی و مغرور بود. او بعد از دگرگونی توسط خداوند به شخصی بردبار، مهربان و فداکار تبدیل شد. چیزی که زندگی پولس را تبدیل کرد، یک تجربه روحانی عمیق بود. 

خدا او را از شکنجه گر مسیحیان به واعظ مسیح تبدیل کرد. همان طور که اشاره شد، پولس شخص تحصیل کرده در الهیات یهود بود. او برای درک دوران شریعت و تعالیم مسیح، به مدت سه سال در بیابان های یهودیه به سر برد و در طی این مدت، خداوند نکات زیادی را درباره الهیات مسیحی بر او مکشوف کرد که جزئیات آن رادر نامه هایش به کلیساها نوشت. شاگردان مسیح و پدران کلیسا هرگز با تعالیم و فعالیت های بشارتی پولس مخالفت نکردند.

پولس طی سه سفر بشارتی در سرتاسر امپراطوری روم، برای مسیح موعظه کرد. او نامه هایی به کلیساهای مختلف نوشت که قسمتی از عهد جدید را تشکیل می دهد.

خداوند قادر مطلق است و می تواند معجزه نماید. او قادر است دشمن خود را به دوست وفادار تبدیل کند.

مطابق قوانین بین‌المللی تمامی حقوق مربوط به مطالب و محتویات "دفاعیات مسیحی" محفوظ است. درج کامل مقالات "دفاعیات مسیحی" در سایر صفحات فیس بوک و وب‌ سایت‌ها، بدون ذکر منبع و نام نویسنده یا مترجم، اکیداً ممنوع و غیرقانونی است.

ترجمه کامل قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ به انگلستان ( Illegal Migration Act 2023) + لینک لجستلیشن

  قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ بخش ۳۷ - سال ۲۰۲۳ یک قانون برای تعیین مقررات و ارتباطات مرتبط با حذف افرادی از پادشاهی متحد که به نقض کنترل مه...