جوادی
آملی که اخیرا پس از ارتقای خویش به مقام مرجعیت اظهار نظرهای سیاسی
میکند سیاست ورزی را با فحاشی که در جمهوری اسلامی رواج دارد یکی گرفته
است باید منتظر بیهودهگوییهای بیش از این از سوی او باشیم.
پیش از این سخنرانیهای وی توسط کارکنان دفترش پیاده شده و به صورت کتاب منتشر میشد. خریدار این کتابها نیز در تیراژهای چند ده و چند صد هزارتایی موسسات دولتی بودهاند. او در کنار حسن زادهی آملی و مصباح یزدی ایدئولوگهای رسمی جمهوری اسلامی به حساب میآیند. نام آنها در جوایز کتاب سال یا نشانهای دولتی مرتبا ذکر شده است و از این حیث تفاوتی میان دولتهای مختلف نبوده است.
برای اندازه گیری درک عمومی مرجع/فیلسوف/مفسر جمهوری اسلامی میتوان به برخی اظهار نظرهای اخیر وی بالاخص در حوزهی سیاست و فرهنگ رجوع کرد.
هنر نزد ایرانیان است و بس
جوادی آملی برای گسترش حوزهی نفوذ خود به عنوان یک مرجع به همان سخنان بی پایهای رو کرده که سیاستمداران ایرانی سالهاست تکرار میکنند مثل این که «علم و هنر و فقه و اصول برای ایرانیان است و بس.» (خبرگزاری مهر، ۲۸ آذر ۱۳۹۲) مشاهدات روزمرهی همهی کسانی که ساعتی در برابر هر شبکهی تلویزیونی (غیر از شبکههای دولتی جمهوری اسلامی) بنشینند یا پای خود را از ایران بیرون بگذارند خلاف این سخن را اثبات میکند.
ریاست و آبروی علوم
جوادی آملی در حوزهی فلسفه یاوهگوییهای نادری دارد. او برای دانش آبرو و ریاست میتراشد: «فلسفه علاوه بر این که ریاست علوم را برعهده دارد، آبروی علوم را هم تامین میکند.»(خبرگزاری حوزه، ۲۳ آذر ۱۳۹۲)
این کار البته برای گرفتن بودجههای دولتی برای مراکزی است که در قم برای ایجاد اشتغال روحانیون تاسیس شدهاند: «مهمترین کار مجمع عالی[حکمت اسلامی]، اثبات علم دینی است، چون ما علم غیر دینی نداریم لذا از آنجا که مجمع ریاستش ریاست علما است، دست اندرکاران آن باید با اخلاص کار کنند و حریمها را حفظ نمایند.» (همانجا) برای توجیه تخصیص بودجه نیز سخن یاوهای مثل «هدم وجود علم غیر دینی» به زبان فیلسوف رسمی جمهوری اسلامی میآید.
اشک کاذب موسیقی عرفانی
جوادی آملی که این روزها بیشتر به عنوان مرجع تقلید به مومنان معرفی میشود در پاسخ به یک سوال فقهی در باب حرمت موسیقی عرفانی در چارچوب عقلی پاسخ میدهد: «موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم که در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است. این مشکل موسیقیهای به اصطلاح عرفانی است. سایر موسیقیها نیز مسلما مخرب و مخدراند و باعث نافرمانی عقل عملی، از عقل نظری، شده و انسان را در دام گناه میافکنند.» (مرکز خبر حوزه، ۱۲ تیر ۱۳۹۲) این نحوهی استدلال در برابر یک سوال فقهی همهی اساس فقه را نابود میکند. اگر کسی با معیارهای عقلی به سراغ فقه برود چیزی از آن باقی نمیماند.
استدلال عقلی وی نیز بیاساس است. چه مشکلی دارد که یک نوع موسیقی فردی را تحت تاثیر قرار دهد؟ تفاوت اشک واقعی و اشک کاذب چیست؟ آیا تنها اشکی که توسط مداحان اهل بیت و در مراسم روضه خوانی ریخته شود اشک واقعی و بقیهی اشکها کاذب است؟ رابطهی نرمش احساسی با عقل عملی چیست؟ مگر هر نوع ریختن اشک افراد را به عملی خاص وادار یا تحریک میکند؟ این قطع و یقین که سایر موسیقیها مخرباند از کجا میآید؟ عقل کجا چنین حکمی صادر کرده است؟ کدام مطالعه و تجربهای نشان وی دهد که همهی انواع موسیقی انسان را در دام گناه میاندازد؟
خون شهدا و تماس تلفنی اوباما
جوادی آملی میگوید: «اینکه امروز رییسجمهور آمریکا با رییسجمهور ایران تماس میگیرد، به برکت آبروی خون شهداست که برای کشور ما عزت و شرافت به ارمغان آوردهاند و باعث عزتمندی ایران اسلامی شدهاند.» (تسنیم ۸ مهر ۱۳۹۲)
این سخنان میزان درک وی را از شرایط کشور و روابط بینالملل و سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده نشان میدهد. او نمیداند که ۱) دولت امریکا با هر کشوری خواهان مذاکره است، ۲) امروز جمهوری اسلامی به دلیل فشار تحریمها حاضر به گفتگو شده است و این نشان عزت نیست، و ۳) دولت آمریکا به دلیل احساس مسوولیت نسبت به امنیت و ثبات بین المللی چنین تماسی را با روحانی میگیرد.
قیام حسینی علیه آمریکا
جوادی آملی در دورهای که مذاکرات اتمی میان جمهوری اسلامی و ۱+۵ در جریان بود میگوید: «يک قيام حسينی لازم است تا جلوی زورگويی ابرقدرتها گرفته شود.» (کیهان، ۲۶ آبان ۱۳۹۲)
این قیام یعنی چه؟ یعنی این که مقامات مثل امام حسین علیه یزید قیام کنند و کشته شوند؟ مگر خمینی حفظ نظام را که مستلزم حفظ و بقای مقامات است از اوجب واجبات نمیدانست؟ کدام مسوول جمهوری اسلامی تاکنون قیام حسینی کرده است؟ آیا قیام حسنی در دوران ما در برابر ابرقدرتها ممکن است؟ چگونه؟
شور حسینی بینالمللی
درک جوادی آملی از نهاد دین و بازار مذهب در حدی است که میگوید: «در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم بيش از هفتاد ميليون کشته شدند اما امروزه هيچ اثری از آنها نمانده است، ولی ۷۲ نفر در ۱۴۰۰ سال قبل شهيد شدند و اثرشان جهانگير شد و اگرچه در ايران که مهد تشيع است اين شور حسينی بالاست ولی در همه کشورهای جهان مردم آزادیخواه به نام حسينبنعلی عزاداری ميکنند.» (همانجا) آملی، فیلسوف رسمی جمهوری اسلامی، نمیداند یا نمیتواند درک کند که نهاد روحانیت شیعه کشته شدن آن ۷۲ نفر را به ابزار کسب منابع قدرت تبدیل کرده و به همین دلیل این مراسم را در جامعهای که مستاصل است به راه انداخته است. اما اروپاییان نمیخواستهاند از کشتگان خود امامزاده بسازند.
مسیحیان نیز بر صلیب شدن یک نفر را مهمتر از کشته شدن میلیونها نفر میدانند. البته مسلمانان برای انکار نهادسازی مسیحیان به صلیب کشیده شدن مسیح را انکار میکنند. شور حسینیای که آملی از آن در سطح جهان سخن میگوید مراسمی است که به هزینهی جمهوری اسلامی و توسط سفارت این کشور در کشورهایی با اکثریت سنی یا غیر مسلمان برگزار میشود.
قرآن تمدن میآورد
جوادی آملی همانند دیگر روحانیون و مذهبیها معتقدند که اسلام و قرآن تمدنساز هستند (خبر آنلاین، ۱۷ آذر ۱۳۹۲). این گفته نه با تاریخ دین هماهنگی دارد و نه با مشاهدات امروز ما. در تاریخ آنچه به نام تمدن اسلامی مطرح است در واقع تمدنی است که خلفای بنی عباس با نسخه برداری از تمدن ایرانی و رومی بر ساختند و شرق شناسان (و نه مسلمانان) نام آن را اسلامی گذاشتند در حالی که هیچ ربطی به اسلام نداشت. هر کاری مسلمانان انجام دهند ضرورتا ارتباطی با اسلام ندارد. مسلمانان غذا و آب هم میخورند اما ما اسم این کار را تغذیه و نوشیدن اسلامی نمیگذاریم.
امروز نیز به پیرامون خود نگاه کنید: از آشپزخانه تا اتاق نشیمن و از اتاق خواب تا اتاق کار در مراکز کار تا ببینید کدام یک از ابزارهای مورد استفاده از تمدن مدعایی قرانی نشات گرفته است. دین اگر هم کارکردی داشته باشد کارکرد معنوی در رابطهی باورمند و امر مقدس مورد باور است نه شکل دادن به نهادهای تمدنی و علم و فناوری. آنچه به نام نهادهای دینی و احکام دینی مطرح است نهادها و احکامی است که انسانهای دیندار ساختهاند و از آسمان نیامده است.
آمریکا و اسراییل، منشا تکفیر
جوادی آملی در مورد جریانهای تکفیری در کشورهای سنی منطقه میگوید: «در برخورد با جریانهای تکفیری باید اتاق فکر آنها یعنی اسراییل و آمریکا را رصد کرد.» (مهر ۱۷ آذر ۱۳۹۲) آملی ظاهرا ۲۲ بهمن ۵۷ به دنیا آمده است. تکفیر ابزاری بوده که مسلمانان شیعه و سنی ۱۴ قرن است علیه یکدیگر به کار میبرند. این ابزار توسط دیگر نهادهای دینی نیز علیه مخالفان آنها به کار گرفته شده است.
آملی برای به فراموشی سپردن کسانی که با تکفیر فقهای شیعه در طول تاریخ و بالاخص ۳۵ سال گذشته در ایران کشته شده اند جریانهای تکفیری را که دشمن اسراییل و ایالات متحده نیز هستند به این دو کشور نسبت میدهد. جوادی آملی که در تحلیل سیاسی ۳۵ سال عقبتر از خمینی و خامنهای است به نازگی برای تحکیم مرجعیت خود به بیان همان سخنان بیمبنایی میپردازد که ۳۵ سال پیش مارکسیستها و اسلامگرایان مبارز میزدند و هزاران تن از آنها توسط خود جمهوری اسلامی کشته شدند.
سیاست ورزی و فحاشی
جوادی آملی که اخیرا پس از ارتقای خویش به مقام مرجعیت اظهار نظرهای سیاسی میکند سیاست ورزی را با فحاشی که در جمهوری اسلامی رواج دارد یکی گرفته است. او در اعتراض به عدم دعوت جمهوری اسلامی به کنفرانس ژنو-۲ دبیر کل سازمان ملل را بی عرضه معرفی میکند. (مهر ۳ بهمن ۱۳۹۲)
***
به نظر میآید که باید منتظر بیهودهگوییهای بیش از این از سوی جوادی آملی در کنار مصباح یزدی باشیم. تنها در دو قلم، خانوادهی جوادی آملی شش میلیارد تومان بودجهی دولتی برای این بیهودهگوییها دریافت کردهاند: یک میلیارد تومان برای مجمع عالی حکمت اسلامی که حمید پارسانیا و مرتضی جوادی آملی از جمله اعضای هیات مدیرهی آن هستند و پنج میلیارد تومان برای موسسه اسرا، تحت ریاست مرتضی جوادی آملی. جویدن اسلام چنین امتیازاتی را برای وی به ارمغان آورده است، گرچه به هنگام جویدن همان آدامس آن را رد میکنند: «خیلیها اسلام آدامسی دارند و تا زمانی که در دهن آنها مزه دارد لازم دارند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر