در روزهای گذشته ماجراهای بحث
برانگیزی در کشور رقم خورد که اگر بخواهیم به تریب ایفای نقش آنها را معرفی
نمائیم ! ابتدا محمود کریمی با هفت تیر کشی اش به روی دو جوان در اتوبان
بابایی نامور شد و پس از آن مسعود ده نمکی در بیابانهای اطراف بهشت زهرا ،
در «شهرک سینمایی دفاع مقدس» شش نفر را به دیار باقی فرستاد و در آخر چند
جوان فوتبالیست کشورمان در کیش بر سر قلیان کشی مورد توجه قرار گرفتند .
اما آنچه این سلسله حوادث را بهم
متصل می کند نه ارتباط عاملین حوادث با یکدیگر بلکه نحوه نگاه حاکمیت به
آن وقایع و یا بهتر بگویم به عاملین این وقایع است .
ابتدا از اتوبان شهید بابایی تهران و محمود کریمی آغاز می کنیم :
محمود کریمی، که یکی از مداحان قدرت
و مورد اعتماد حکومت است و در ماجراهای خونین پس از انتخابات ریاست جمهوری
سال ۱۳۸۸که آقایان آن را «فتنه» می نامند ، در راهپیمایی روز عاشورا اعلام
کرده بود :« امروز روز روضه نیست روز جنگ است!» و شال عربی بر سر بسته و
با قمه به جان معترضین افتاده بود به همراه دو تن دیگر از دوستانش با یک
پژو ۲۰۶ تصادف میکند. پس از تصادف و درگیری لفظی، محمود کریمی با سلاح
کمری پنج تیر به سمت خودروی پژو و دو سرنشینش شلیک میکند و سپس از محل می
گریزند .
پس از وقوع این حادثه دهها و
صدها روایت از این واقعه از سوی رسانه های موافق و مخالف و همچنین مسئولین
جمهوری اسلامی از دادسرا و دادستانی گرفته تا نیروی انتظامی و استانداری
تهران و حتی مراجع تقلید اعلام شد ، یکبار اعلام شد محمود کریمی در دفاع از
ناموس و خانواده اش در مقابل اراذل و اوباش دست به این اقدام زده اما بعد
فاش شد که در روز حادثه اصلا خانواده کریمی در خودرو نبوده اند و در شب
حادثه، کریمی بدون همراهی خانواده و در کنار حسن رعیت، دستیار دوم بابک
زنجانی، در حال تردد بوده است. سید حسن میرکاظمی، معروف به حسن رعیت، یکی
از دو دستیار بابک زنجانی، و شریک حسین شیرازیمنش در پروژه تجار کیش است.
زنجانی و شیرازیمنش در ارتباط با پرونده هشت هزار و پانصد میلیارد تومانی
دستگیر شدهاند و در باب مزاحم و اراذل و اوباش خوانده شدن مضرو بین نیز
این سئوال مطرح شد که اینها چه اراذل و اوباشی بودند که پس از تیراندازی
کریمی نه آنها که محمود کریمی اقدام به فرار کرده اند و همین اراذل و اوباش
بجای فرار به پلیس مراجعه کردند و اقدام به شکایت نمودند ؟
پس از آن شائبه غیر قانونی بودن
حمل سلاح توسط کریمی مطرح شد که یک مقام انتظامی اعلام نمود وی مجوز حمل
سلاح داشته است و البته هیچ توضیحی در این باب نداد که اصولا یک مداح و یا
خواننده چرا باید سلاح همراه خویش داشته باشد ؟
ابهامات این ماجرا روز به روز
پیچیده می شد تا اینکه «خانه مداحان و واعظان کشور» اقدام به صدور یک
بیانیه نمود که در آن با شدت به معترضان و «کش دهندگان» ! این واقعه حمله
برده و شاکی این پرونده را مورد تهدید ضمنی قرار داد ،این نهاد صنفی با
انتقاد از رسانهها و گزارشهای آنها درباره اقدام محمود کریمی به
تیراندازی، ادعا کرده است که «آنچه در پس پرده میگذرد، نشانه گرفتن
هیئتهای عزاداری و اصل و فلسفه قیام عاشوراست». بر اساس بیانیه خانه
مداحان، آنچه تاکنون درباره رفتار آقای کریمی انتشار یافته «تیرهای شایعه و
طعنه و تهمت است که شلیک میشود، بیآنکه کسی از اصل ماجرا آگاه باشد».
با این حال این بیانیه توضیحی درباره چگونگی این رخداد نمیدهد و تنها
میگوید که «اگر نگاهی به دامنزنندگان این ماجرا بیندازیم» درمییابیم که
«این تیرها بیجهت شلیک نشدهاند».
پس از صدور این بیانیه البته در
اخبار اعلام شد که شاکی پرونده اعلام رضایت نموده است – شاکی ای که البته
هیچگاه هویتش فاش نشد و معلوم نیست آیا به راستی رضایت داده است و اصلا که
بوده است - ظاهرا این ماجرا پایان یافته است بی آنکه هیچ متهم و یا مجرم و
مقصری داشته باشد این در صورتی است که اصولا در حالت طبیعی پرونده چنانچه
شاکی خصوصی نیز اعلام رضایت نماید دادستانی به عنوان مدعی العموم باید از
جنبه عمومی جرم اعلام کیفر خواست نماید ، امری که البته با توجه به اظهارات
صریح دادستان کل کشور مبنی بر اینکه :«رفتار کریمی درست نبوده است و فرد
حق ندارد در هر زمانی از اسلحه خود استفاده کند و در مجوزی که به افراد
داده میشود ذکر شده که این فرد در کجا و با چه شرایطی میتواند از سلاح
خود استفاده کند» تا کنون صورت نگرفته است .
تنها اتفاقی که در این مورد
صورت گرفته این بوده که اعلام شد از «مرتضی و محمد طاهری » دو مداح حکومتی و
سرشناس دیگر نیز خواسته شده است که اسلحه های خود را تحویل بدهند .
سایت آینده آنلاین که توسط
تعدادی از اخراجی های وزارت اطلاعات در دوران محمود احمدی نژاد اداره می
گردد در این باره البته نکات بسیار تکان دهنده دیگری را نیز فاش می سازد: «
علی غزالی مدیرمسئول آینده آنلاین نوشته است: در اردیبهشت ماه امسال خبری
در سایت بازتاب منتشر شد مبنی بر “ارتباط یک مداح با یک زن شوهردار” و
البته زمانی که خبر این عمل مداح مذکور به ما رسید و متوجه شدیم که جنابشان
با شکایت همسر خانم در زندان هستند . در ابتدا بر مبنای قاعده نهی از
اشاعه فحشا، نسبت به انتشار خبر شک داشتیم و زمانی تصمیم بر انتشار خبر
گرفتیم که متوجه شدم جریان مداحان مشهور به همراه آقازاده فرهنگی مشهور
فشار فراوانی به شوهر آن خانم می آورند که از شکایتش بگذرد و…
و البته این فشارها به تهدید و
خط و نشان کشیدن هم کشیده شده بود و در صدر این افراد که فشار فراوانی را
روی این آقای شوهر که اتفاقاً فرد مذهبی و متدینی هم بود می آوردند همین
آقای محمد طاهری بود که امروز هم در دفاع از هفت تیر کشی محمود کریمی فعال
شده است. همان موقع با آنکه با سره و ناسره این جریان به خوبی آشنا بودم
برایم عجیب بود که وقاحت تا کجا که چنین عمل شنیعی از سوی یک مداح! صورت
بگیرد و هم قطارانش به عنوان دفاع از نوکر اهل بیت به دنبال ماست مالی و
بیرون کشیدن وی از زندان و دفاع از فرد خاطی برآیند. و حقیقتاً کدام ظلم به
دستگاه اهل بیت بالاتر که چنین افرادی با این اعمال خباثت گونه ای خود را
منتسب به اهل بیت بدانند و برای خود مصونیتی خاص قائل شوند. از آنجایی که
از ابتدا ماجرای محمود کریمی را به عنوان مسئله ای فرعی دنبال کرده ایم
اتفاقات حاشیه ای این چند روزه حول محور این ماجرا را خدمتتان به شماره عرض
میکنم: در جلسه ای با حضور مداحان مشهور و با نفوذ مطرح شده که اگر امروز
از محمود کریمی دفاع نکنیم اعتبار و … دستگاه امام حسین( بخوانید منافع
شخصی خودمان!) از بین میرود و…»
اما این هفت تیر کشی و تیراندازیهای هوایی و
زمینی برای بار نخست نیست که در جمهوری اسلامی «ماست مالی» می شود ! پیشتر
نیز از این دست حوادث بسیار بوده است که بصورت خلاصه وار به تعدادی از
آنها اشاره می نمایم :
از اسلحه کشیدن و تیراندازی محمد
منتظری در وسط باند فرودگاه مهر آباد و همچنین تیراندازی و قتل جلال الدین
فارسی در طالقان که بگذریم می رسیم به «محسن فلاحیان» پسر وزیر سابق
اطلاعات که نیمه شب هنگامی که وی ظاهرا با ظاهری نامناسب در حوالی قلهک
مشغول تردد بوده با چند مامور نیروی انتظامی که قصد تذکر دادن به وی را
داشته درگیر می شود و در همین درگیری یک مامور نیروی انتظامی به قتل می رسد
، بعدها اعلام شد که آن ماموران نیروی انتظامی «وظیفه نشناس و خود سر»
بوده اند و تقاضای رشوه از وی نموده بودند اما هیچ وقت توضیحی داده نشد که
پس چرا هیچگاه محسن و خانواده فلاحیان از این ماموران وظیفه نشناس شکایت
نکرده اند و این ماموران خاطی پرونده بودند که شکایت کردند و بعدها ماجرا
را فاش ساختند ؟
ماجرای تیراندازی محسن فلاحیان البته هیچگاه تمامی ابعادش فاش نشد اما چندی پیش اتفاقی مشابه دیگر صورت گرفته که همه آن را بیاد داریم :
«علی اکبر حیدری فر» مشاور قاضی
سعید مرتضوی و از متهمین ماجرای کهریزک است وی چندی پیش در اصفهان با
خودروی شخصی خویش و در حالی که مشغول مسافرت غیر اداری بوده است بدون
رعایت نوبت وارد پمپ بنزین می شود و همین کار باعث دعوا و درگیری بین وی و
مردم می گردد ، در حالی که دعوا به اوج خود رسیده، حیدری فر با سلاح کمری
در پمپ بنزین اقدام به تیر اندازی هوایی می نماید ، در این حین متصدی پمپ
بنزین با مرکز فوریتهای پلیس تماس گرفته و ماموران را در جریان می گذارد ،
ولی وقتی ماموران به محل اعزام شدند، فردی که تیر اندازی کرده بود خود را
قاضی دادسرای عمومی و انقلاب تهران معرفی می نماید !
این ماجرا نیز مثل تمامی ماجراهای نقل شده هیچ مجرم و متهم و مقصری نداشته است و کسی در بعد از این تیراندازیها مورد مواخذه قرار نگرفت .
حالا فقط یادآوری می نمایم که
ناصر زرافشان ، ابراهیم یزدی ، مسعود بهنود ، حشمت الله طبرزدی، فریبا
داوودی مهاجر و خیل بسیاری از منتقدان در گذشته فقط به اتهام «نگهداری
سلاح » اتهامی که البته برای هیچ کدامشان نه ثابت شد و نه اسلحه ای هم کشف
شد مورد بازداشت و بازجویی و صدور حکم هم قرار گرفتند !
از «اسلحه کشی» و تیراندازی در هفته های گذشته که بگذریم می رسیم به «آدمکشی» !
ماجرا از آنجا آغاز می شود که
همواره در فیلمهایی که تم جنگی دارد معمولا ارتش یا سپاه و بیشتر سپاه در
قبال اخذ هزینه هایی یک نفر متخصص نگهداری مواد منفجره و انفجار را در
اختیار تهیه کننده آن فیلم می گذارد،این رویه ای است که برای همه
کارگردانان سینمای ایران اجرا می شود اما هستند کسانی که هم بخاطر اینکه
نمی خواهند این هزینه ها را بپردازند و هم اینکه می خواهند از روابط خود
استفاده و یا بهتر بگویم سو استفاده نمایند میروند از نهادهای نظامی مهماتی
را که تاریخ مصرفشان گذشته و معمولا از زاغه های مهمات تخلیه و معدوم
میگردد را به رایگان میگیرند و توسط دوستان رزمنده خودشان که مثلا در گذشته
تخریبچی بودند در فیلمشان استفاده می کنند ! و اینبار نیز مسعود ده نمکی
برای اینکه نمی خواسته است هزینه ای بپردازد با پارتی بازی و بند بازی رفته
مهماتی را از سپاه گرفته و پشت صندوق عقب خودروی سمند
گذاشته و آورده سر صحنه فیلمبرداری ! و همین صرفه جویی و پارتی بازی می
شود دلیل انفجاری که براثر این انفجار، محمدجواد شریفی و پنج تن دیگر از
عوامل این فیلم سینمایی کشته می شوند !
این ماجرا نیز تا کنون هیچ خبری
از آن مستفاد نشده است که آیا به عامل و یا عاملین این انفجار پرداخته می
شود و مورد رسیدگی قرار می گیرد یا خیر ؟
گرچه با توجه به سابقه اینگونه
جنایات عاقبت مورد رسیدگی قرار گرفتن آن هم معلوم می شود به عنوان مثال هیچ
تضمینی وجود ندارد که عاقبت این پرونده نیز همچون عاقبت حادثه آتش سوزی در
هیات منصور ارضی در مسجد ارک تهران بشود که ۶۰ نفر کشته شدند و ۳۵۰ نفر
جراحات کلی برداشتند و در آخر هم معلوم نشد چه کسی مقصر بوده است! اما بد
نیست نگاهی به حوادث مشابه این حوادث ناگوار نیز بیندازیم :
فروردین ۱۳۷۲ سید مرتضی آوینی و
سعید یزدانپرست در منطقه فکه هنگام تولید مجموعه تلویزیونی روایت فتح بر
اثر انفجار یک مین بجا مانده از زمان جنگ به شهادت رسیدند .
یکسال بعد از این حادثه خانواده
یزدانپرست بخاطر نا ملایمات و خلف وعده هایی که صورت می گیرد اقدام به
شکایت می نمایند و پرونده ابتدا در دادگاه جنایی و سپس در دادسرای نظامی
تهران مورد رسیدگی قرار گرفت پس از آن بود که مشخص شد دو جرم صورت گرفته
است جرم اول این بوده است که اصلا حضور گروه تلویزیونی روایت فتح در آن
منطقه آلوده توجیح پذیر نبوده و معاونت اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ محمد رسول
الله که در آن زمان مشغول پاکسازی آن منطقه بوده است مخالف این حضور بوده
است ، جرم دوم نیز این بوده است که حضور سید مرتضی آوینی در منطقه و همراهی
با عوامل تهیه کننده روایت فتح قابل تامل بوده است اما علت حضور سعید
یزدانپرست در محل انفجار نامعلوم است چرا که وی نه عضو روایت فتح بوده است و
نه از رزمندگان جنگ بوده است که برای بیان خاطرات به منطقه می رفتند با
پیگیریهای بعدی مشخص می شودکه در هر دو جرم سعید قاسمی متهم اصلی است و وی
بوده است که شهید آوینی را مجاب می نماید که به آن منطقه بروند و سعید
یزدانپرست نیز صرفا بخاطر اینکه همکلاسی وی در دانشگاه علم و صنعت بوده است
را با خود برده است .
پیگیریهای بعدی نیز البته با مشخص شدن متهم ردیف اول یعنی سعید قاسمی متوقف می شود ! …
ماجرای مشابه دیگر نیز برمی
گردد به سال ۱۳۷۴ در زمان ریاست علی لاریجانی بر سازمان صداوسیما . ابراهیم
کیهانی یکی از نزدیکان علی کردان معاون اداری و مالی سازمان صدا و سیما که
در آن زمان مسئولیت گروه تلویزیونی جنگ شبکه یک را بر عهده داشت با دریافت
هزینه ای در حدود صد میلیون تومان که رقمی بسیار نامتعارف و بالایی برای
تولید یک مجموعه تلویزیونی در آن زمان بود کارگردانی و تهیه کنندگی یک
مجموعه تلویزیونی به نام «قطعه ای از بهشت» را بر عهده می گیرد .
فیلمبرداری و تولید این مجموعه در اطراف یزد آغاز می گردد که در آخرین
روزهای تولید به یکباره خبر کشته شدن یکی از عوامل اجرایی و بازیگر این
مجموعه یعنی « قاسم دهقان» منتشر می شود .
قاسم دهقان از فرماندهان هشت سال
دفاع مقدس و از جمله افرادی بود که همزمان با فرماندهی و حضور در جبهه های
جنگ در عرصه هنر و فعالیتهای سینمایی و تولید مستندهای در مورد جنگ فعالیت
داشته و در کنار مرتضی آوینی در روایت فتح و گروه تلویزیونی جهاد فعالیت
داشته .
با کشته شدن قاسم دهقان ابتدا
اعلام شد که چون خود وی مسئول جلوه های ویژه این سریال بوده است پیگیری
برای علت وقوع حادثه متوقف گردیده اما بعد از گذشت مدتی مشخص گردید که به
جهت اینکه با وجود تقبل هزینه سرسام آور برای این مجموعه ، علی کردان به
ابراهیم کیهانی دستور داده بود که از مهمات جنگی و تاریخ مصرف گذشته ای که
نیروی زمینی سپاه پاسداران و تیپ الغدیر به رایگان برای معدوم شدن در
اختیار آنها خواهند گذاشت استفاده نمایند !
همین ماجرا باعث می گردد که در
۱۴ شهریور ۱۳۷۴ بر اثر انفجار یک مین جنگی ضد تانک قاسم دهقان کشته شود و
هنگامی که خانواده وی اعتراض نمودند ماجرا با اعطای یک واحد ساختمانی در
شهرک شهید محلاتی و اعلام شهید بودن قاسم دهقان مسکوت می گردد و از ارسال
پرونده به مراجع قضایی جلوگیری می کنند و رضایت خانواده دهقان را جلب می
نمایند اما پس از گذشت مدتی مشخص می گردد که نه دستوری به بنیاد شهید داده
شده است و نه آن واحد مسکونی قرار است بصورت رایگان در اختیار آنها قرار
گیرد و علی لاریجانی و علی کردان خانواده دهقان را فریب داده بودند تا از
پیگیری قضایی منصرف شوند .
از«آدمکشی » هفته های اخیر هم که بگذریم می رسیم به ماجرای «قلیان کشی» !
قلیان کشیدن چند بازیکن و مسئول
تیم ملی زیر ۲۲ سال ایران در هفته جاری به یک جنجال رسانهای تبدیل شده
است. فدراسیون فوتبال میگوید با همه متخلفان برخورد جدی خواهد کرد. تاکنون
سرپرست، پزشک و آنالیزور این تیم محروم شدهاند. ماجرا از این قرار است که
تعدادی از اعضای تیم ملی زیر ۲۲ در در دوران اقامتشان در هتلی در کیش به
همراه پزشک و آنالیزور تیم نه تنها از خدمه رستوران و کافی شاپ هتل در
خواست قلیان نموده اند بلکه بخاطر اینکه نمی خواسته اند این اقدامشان در
صورت حساب هتل ذکر گردد از پرداخت هزینه نزدیک به یک و نیم میلیون تومانی
قلیانها نیز خودداری کردهاند. در چند روز گذشته اظهارات بسیاری در تایید و
همراهی با حکم محرومیت تعدادی از اهالی فوتبال به خاطر کشیدن قلیان در
رسانه ها منتشر شده و بر روی الگو بودن فوتبالیست ها برای جوانان تاکید می
شود کمیته ی اخلاقی فدراسیون فوتبال به خاطر جنبه ی اخلاقی استفاده از
دخانیات توسط اهالی فوتبال، محرومیت هایی را تصویب کرده که احتمال می رود
با تایید کمیته ی انضباطی به اجرا درآید.
در حکم محرومیتی که توسط کمیته
اخلاق صادر شده و دبیر کمیته رسیدگی به تخلفات اخلاق حرفهای در فوتبال
اعلام شده، پیام صادقیان، محسن مسلمان، ابارشی (پزشک)، خانبان (آنالیزور) و
جوزی (سرپرست) تیم ملی زیر ۲۲ سال به دلیل قلیان کشی در اردوی کیش تا
اطلاع ثانوی محروم شده اند.
موضوع قلیان کشی این ورزشکاران را شاید
بسیاری زشت بدانند و بسیاری دیگر نیز آن را مسئله شخصی آنان بدانند و
اینکه نباید حریم خصوصی افراد را مورد تجاوز قرار داد اما وقتی بازیکنی از
تیم باشگاهیاش که عموما هم دولتی هستند پولهای آنچنانی میگیرد و خودش
را تا حد یک الگو در جامعه بالا میبرد باید اصولی را مورد توجه قرار دهد و
از به وجود آمدن حاشیههایی در زندگی شخصیاش جلوگیری کند. اینکه
بازیکنانی جوان در قامت و پوشش تیم ملی راهی اردویی شوند اما ساعت ۱۱ شب به
بعد شب نشینیهایی شان را شروع کنند و دور همی قلیان بکشند باید موضوعی
باشد تا سردمداران اخلاق گرایی در فوتبال درباره آن به افکار عمومی پاسخ
دهند و بگویند چرا بر روی این تیم و این بازیکنان هیچگونه نظارتی نبوده
است. اینکه چرا مدیر و سرپرست تیم که باید از حضور بازیکنان در اتاقهای
شان مطلع باشد از چنین موضوعی بیخبر بوده نشان از بی خبری ایشان از وضعیت
تیمی است که او باید مراقبش باشد. این موضوع نشان میدهد مقوله فرهنگ و
اخلاق جایش در ورزش حرفهای ما خیلی خالی است. این اتفاق عادی برای بعضی از
تیمهای باشگاهی است که البته از خوششانسی آنها فعلا کارهایشان رسانه
ای نشده است. این ماجرا شاید تنها بخشی از دمل چرکین معضلات اخلاقی جامعه
باشد که حالا سرباز کرده و خودش را عیان کرده است. بازیکنانی که پولهای
میلیاردی میگیرند اما کمترین توجهی بر روی اعمال و کارهای آنها صورت
نمیگیرد باید هم به دنبال قلیان بروند و یا درگیر معضلات اخلاقی متعدد
شوند. شاید نباید به این بازیکنان ایرادی گرفت؛ ایراد را باید از آن
مدیران و مربیانی دانست که کمترین توجهی به وقعیت بازیکنان خودشان ندارند و
آنها را به حال خود رها کردهاند.
از هرچه که بگذریم و اینکه این
قلیان کشیدن مسئله عادی ای بوده است یا زشت اما این احکام سنگین مطمئنا با
حرکت صورت گرفته تناسب ندارد و طبیعتا نمی بایست به محروم شدن چند بازیکن
از فعالیت های فوتبال به دلیل کشیدن قلیان ختم می گردید و این مسئولان و
سرپرست تیم زیر ۲۲ سال هستند که باید به خاطر رخ دادن چنین اتفاقی در اردوی
تیم با آنها برخورد شود. اگر هم بازیکنی دست به چنین کاری زده باشد،
فدراسیون نمیتواند آنها را محروم کند و برخورد با آنها وظیفه باشگاهشان
است.
اما باز ظاهرا در جمهوری اسلامی
همه راهها به «مداح و مداحین » کشور باز می گردد ! وقتی این احکام سنگین را
برای فوتبالیستهای کشور دیدم بلافاصله یاد «عبدالرضا هلالی» افتادم همانی
که فیلمی از او در حال قلیان کشی در کنار دوست دخترش با وضعیتی که بی شک در
خور شان یک مداح اهل بیت نبوده است منتشر شده بود که نه تنها هیچ
محرومیتی برای وی صادر نشده بلکه بعدها مشخص شد عبدالرضا هلالی صاحب دو
رستوران سنتی و «قلیان سرا » نیز هست ! سفره خانه ی آریاهور در خیابان
خردمند و سفره خانه ی گندم در میدان بهار شیراز که هر دو دو مرکز معروف
ارائه قلیان در تهران هستند .
آیا عبدالرضا هلالی هم از مداحی
محروم می شود؟ آیا به او نیز تذکر داده می شود؟ آیا صداوسیما از سفره خانه
های آقای هلالی نیز گزارش تهیه می کند؟ یا اینکه «ورزشکاران» می توانند
متخلف معرفی شوند اما «مداحان» اگر قلیان بکشند ، آدم بکشند ، هفت تیر کشی
کنند هم هیچگاه متخلف نمی شوند و قابل دفاع هستند ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر