۱۳۹۳-۰۱-۱۱

احمدشهید و درهای بسته ایران


تایتانیک اسلامی


تاتو ارزشی جدید انجلیا جولی


اکران ویژه «خط ویژه» برای نجات یک جوان



یک جوان ۲۶ ساله متهم به قتل بناست روز بیستم فروردین اعدام شود. خانواده مقتول حاضرند در ازای ۳۰۰ میلیون تومان او را ببخشند.
برای نجات این جوان، روز ۱۶ فروردین در سالن «ایوان شمس» فیلم سینمایی «خط ویژه» با حضور عوامل سازنده این فیلم و جمعی از هنرمندان برگزار می‌شود. عواید فروش فیلم برای آزای این جوان اختصاص خواهد یافت.


این مراسم با عنوان همت عالی برای آزادی یک زندانی جوان 26 ساله،روز 16 فروردین امسال در سالن ایوان شمس با حضور مردم،اهالی سینما،موسیقی،ورزش و تعدادی از عوامل سازنده اثر برگزار می شود.
خط ویژه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مصطفی کیایی و تهیه‌کنندگی منصور لشکری قوچانی است که این روزها اکران نوروزی خود را سپری می کند.
مصطفی زمانی،میترا حجار،هانیه توسلی،هومن سیدی،میلاد کی‌مرام،پریناز ایزدیار،سام قریبیان و ... در این فیلم بازی داشته اند.

علاقات روحانی


انجیل یهودا (یهودای اسخریوطی)


 
 
 
 

انجیل یهودا (یهودای اسخریوطی)


در اولین هفته ماه آپریل 2006، مجله نشنال جئوگرافیک از کشف انجیل گمشده ای به نام "انجیل مسمی به یهودای اسخریوطی" خبر داد. (یهودای اسخریوطی یکی از شاگردان مسیح بود که به او خیانت کرد). برخی از خبرگزاری ها، آن را بزرگ ترین کشف باستان شناسی قرن نامیدند. عده ای هم چنین اظهارنظر کردند که این کشف، پایه ایمان راسخ مسیحیان را سست کرده و باعث می شود تا ایمان شان را مورد ارزیابی قرار دهند. کشف این انجیل، سئوالاتی را مطرح کرد:
یک. آیا این کشف برای مسیحیان تکان دهنده بود؟
خیر. ده ها هزار نسخه خطی کتاب مقدس مربوط به قبل و بعد از میلاد مسیح در بیش از صد سال اخیر کشف شده اند. طبق بررسی کارشناسان، در این نسخ هیچ گونه تضاد تعلیمی، تاریخی و جغرافیایی مشاهده نشده است. هم چنین نقل قول های پدران کلیسا از متن کتاب مقدس در طول تاریخ مسیحیت، با یکدیگر مغایرت نداشته است. به عنوان مثال،نسخه های خطی عهد جدید، متعلق به قرن دوم میلادی موجود است و می توان تعلیمات عهد جدید را با نسخه "انجیل یهودا" مقایسه نمود. هم چنین کشف طومارهای دریای مرده در اواسط قرن بیستم به مراتب از اهمیتی بیشتری نسبت به کشف انجیل مسمی به یهودا برخوردار است.
دو. آیا "انجیل یهودا" همراه با 27 کتاب عهد جدید (متی تا مکاشفه) یافت شده است؟
خیر. اما نسخه هایی تحت عنوان "اناجیل سری" همراه با انجیل مسمی به یهودا کشف شده اند مانند انجیل فلیپس، انجیل توما، انجیل مریم... که محتوای هیچکدام با تعلیمات عهد جدید همخوانی ندارد و اشاره ای به ماموریت ، رنج ها و قیام مسیح از مردگان نشده است. این مجموعه در روستای مصری "نغ حمادی" که در جوار رود نیل واقع است، یافت شده اند.
سه. آیا در طول تاریخ مسیحیت، پدران کلیسا از انجیل یهودا و مجموعه اناجیل سری نقل قول کرده اند؟
در آثار هیچ کدام از پدران یا معلم های کلیسا، اشاره یا نقل قولی به چنین کتاب هایی وجود ندارد. اگر صحت و اعتبار آن مورد تایید قرار می گرفت، بدون تردید همانند دیگر کتاب های کتاب مقدس به دفعات زیاد مورد اشاره نویسندگان و مورخین مسیحی و هم چنین پدران کلیسا قرار می گرفت. با این توصیف، در نوشته‌های ایرنائوس، اُسقفی که در اواخر قرن دوم میلادی می‌زیست، برای اولین‌بار از اثری به‌نام «انجیل یهودا» نام برده برده شده است. ایرنائوس در یکی از آثارش به‌نام "برعلیه بدعت‌ ها" نگرانی خود را از تعالیم برخی از گروه ها نشان داد و در مخالفت با آنان گفت:"اینان ادعا می‌کنند که فقط و فقط یهودای خیانتکار از میان رسولان، حقیقت را می‌دانست ... آنان به این شکل داستان‌هایی ساختگی به‌وجود آوردند و آن را انجیل یهودا نامیدند".
چهار. چه تعلیمی در انجیل یهودا ارائه می شود؟
کاملا واضح و روشن است که نویسنده انجیل یهودا، پیرو فلسفه گنوستیکی بوده است. فلسفه گنوستیک در قرن اول میلادی ظهور کرد و تا قرن چهارم میلادی در برخی جوامع پیروان خود را داشت. این فلسفه معتقد است که دوخدا وجود دارد. این نگرش در انجیل یهودا به چشم می خورد. این انجیل چنین تعلیم می دهد که رسولان مسیح، پیام او را به درستی درک نکرده اند و عیسی رازی را از آنان پنهان نمود. انجیل یهودا با این عبارت آغاز می شود:"این رازی است که عیسی در طی هشت روز و پیش از برگزاری عید فصح با یهودای اسخریوطی در میان گذاشت".
در هر حال، این نسخه کشف شده، شاید همان انجیلی باشد که طی قرن ها گمان می شد که از بین رفته است و ایرنائوس در سال 180 میلادی از آن یاد کرده است.
پنج. انجیل یهودا در چه زمانی نوشته شده است؟

آزمایش کربن 14 قدمت این دست‌نوشته را که احتمالا به قرن سوم یا چهارم برمی‌گردد، تایید کرد. اما محققان گمان دارند که این دست‌نوشته از نسخه ای قدیمی تر به زبان یونانی ترجمه شده است. چگونگی کشف «انجیل یهودا» نامشخص است. باستان‌شناسان معمولا پس از کشف دست‌نوشته‌ای، آن را به ثبت می‌رسانند. اما در مورد این دست‌نوشته چنین نبود. این انجیل که در سال 1978 میلادی، به‌احتمال قوی در یک مقبرۀ متروکه و احتمالاً در غاری پیدا شد، بر خلاف انتظار بسیاری، در اواخر دهۀ 1970 یا اوایل دهۀ 1980 در بازار عتیقه‌جات به فروش گذاشته شد. این نسخه یکی از چهار نسخۀ خطی‌ای (نوعی از کتاب باستانی) است که به‌زبان قبطی (زبانی گرفته شده از مصر باستان) نوشته شده بود.
این دست‌نوشته طی قرون متمادی در آب و هوای خشک مصر باقی ماند. ولی پس از خارج کردن آن از مصر، در مدت کوتاهی شروع به آسیب‌دیدن کرد. در سال 1988این دست‌نوشته در اختیار چند محقق قرار گرفت، اما از آن‌جایی که قیمت آن سرسام‌آور بود، به فروش نرفت. در طی سال‌های متمادی، این دست‌نوشته به‌دلیل عدم نگهداری به سرعت آسیب دید. در سال 2000، عتیقه‌فروشی سوئیسی آن را خرید و عاقبت آن را در اختیار یک گروه بین‌المللی از محققان قرار داد. این گروه با همکاری و کمک مالی بنیاد آثار هنری باستان و انجمن نشنال جئوگرافیک، مسئولیت پیچیدۀ ترمیم و بازسازی این دست‌نوشته را بر عهده گرفتند.
محققانی که انجیل یهودا را بررسی کردند، اطلاعات تاریخی آن را موثق نمی‌دانند. حتی بارت ارمن (ملحد آمریکایی) چنین توضیح می‌دهد: «این نوشته، انجیلی نیست که به‌دست یهودا نگاشته شده باشد یا کتابی نیست که در آن آمده باشد که به‌دست یهودا نوشته شده است این نوشته، حتی انجیلی نیست که در آن زمان به‌دست شخصی که یهودا را به‌خوبی می‌شناخت، نوشته شده باشد... بنابراین، این کتاب، کتابی نیست که به ما در مورد اتفاقات دوران زندگی عیسی اطلاعاتی بیشتر دهد".
انجیل یهودا در حقیقت مهر تاییدی است بر هشدارهای رسولان. برای نمونه اگر پولس چنین هشدار داد:"می دانم وقتی بروم، معلمین دروغین مانند گرگان درنده به جان شما خواهند افتاد و به گله رحم نخواهند کرد. آن ها حقیقت را وارونه جلوه خواهند داد تا مردم را به دنبال خود بکشند" (اعمال رسولان فصل بیستم آیات بیست و هشتم و بیست و نهم).
تصویری از نسخه خطی انجیل مسمی به یهودای اسخریوطی

آدم کشی ، هفت تیر کشی و قلیان کشی


zimg_001_3
در روزهای گذشته ماجراهای بحث برانگیزی در کشور رقم خورد که اگر بخواهیم به تریب ایفای نقش آنها را معرفی نمائیم ! ابتدا محمود کریمی با هفت تیر کشی اش به روی دو جوان در اتوبان بابایی نامور شد و پس از آن مسعود ده نمکی در بیابانهای اطراف بهشت زهرا ، در «شهرک سینمایی دفاع مقدس» شش نفر را به دیار باقی فرستاد و در آخر چند جوان فوتبالیست کشورمان در کیش بر سر قلیان کشی مورد توجه قرار گرفتند .
اما آنچه این سلسله حوادث را بهم متصل می کند نه ارتباط عاملین حوادث با یکدیگر بلکه نحوه نگاه حاکمیت به آن وقایع و یا بهتر بگویم به عاملین این وقایع است .
ابتدا از اتوبان شهید بابایی تهران و محمود کریمی آغاز می کنیم :
محمود کریمی، که یکی از مداحان قدرت و مورد اعتماد حکومت است و در ماجراهای خونین پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸که آقایان آن را «فتنه» می نامند ، در راهپیمایی روز عاشورا اعلام کرده بود :« امروز روز روضه نیست روز جنگ است!» و شال عربی بر سر بسته و با قمه به جان معترضین افتاده بود به همراه دو تن دیگر از دوستانش با یک پژو ۲۰۶ تصادف می‌کند. پس از تصادف و درگیری لفظی، محمود کریمی با سلاح کمری پنج تیر به سمت خودروی پژو و دو سرنشینش شلیک می‌کند و سپس از محل می گریزند . 
پس از وقوع این حادثه دهها و صدها روایت از این واقعه از سوی رسانه های موافق و مخالف و همچنین مسئولین جمهوری اسلامی از دادسرا و دادستانی گرفته تا نیروی انتظامی و استانداری تهران و حتی مراجع تقلید اعلام شد ، یکبار اعلام شد محمود کریمی در دفاع از ناموس و خانواده اش در مقابل اراذل و اوباش دست به این اقدام زده اما بعد فاش شد که در روز حادثه اصلا خانواده کریمی در خودرو نبوده اند و در شب حادثه، کریمی بدون هم‌راهی خانواده و در کنار حسن رعیت، دستیار دوم بابک زنجانی، در حال تردد بوده است. سید حسن میرکاظمی، معروف به حسن رعیت، یکی از دو دستیار بابک زنجانی، و شریک حسین شیرازی‌منش در پروژه تجار کیش است. زنجانی و شیرازی‌منش در ارتباط با پرونده هشت هزار و پانصد میلیارد تومانی دست‌گیر شده‌اند و در باب مزاحم و اراذل و اوباش خوانده شدن مضرو بین نیز این سئوال مطرح شد که اینها چه اراذل و اوباشی بودند که پس از تیراندازی کریمی نه آنها که محمود کریمی اقدام به فرار کرده اند و همین اراذل و اوباش بجای فرار به پلیس مراجعه کردند و اقدام به شکایت نمودند ؟ 
پس از آن شائبه غیر قانونی بودن حمل سلاح توسط کریمی مطرح شد که یک مقام انتظامی اعلام نمود وی مجوز حمل سلاح داشته است و البته هیچ توضیحی در این باب نداد که اصولا یک مداح و یا خواننده چرا باید سلاح همراه خویش داشته باشد ؟
ابهامات این ماجرا روز به روز پیچیده می شد تا اینکه «خانه مداحان و واعظان کشور» اقدام به صدور یک بیانیه نمود که در آن با شدت به معترضان و «کش دهندگان» ! این واقعه حمله برده و شاکی این پرونده را مورد تهدید ضمنی قرار داد ،این نهاد صنفی با انتقاد از رسانه‌ها و گزارش‌های آنها درباره اقدام محمود کریمی به تیراندازی، ادعا کرده است که «آن‌چه در پس پرده می‌گذرد، نشانه گرفتن هیئت‌های عزاداری و اصل و فلسفه قیام عاشوراست». بر اساس بیانیه خانه مداحان، آن‌چه تاکنون درباره رفتار آقای کریمی انتشار یافته «تیرهای شایعه و طعنه و تهمت است که شلیک می‌شود، بی‌آن‌که کسی از اصل ماجرا آگاه باشد». با این حال این بیانیه توضیحی درباره چگونگی این رخداد نمی‌دهد و تنها می‌گوید که «اگر نگاهی به دامن‌زنندگان این ماجرا بیندازیم» درمی‌یابیم که «این تیرها بی‌جهت شلیک نشده‌اند».
پس از صدور این بیانیه البته در اخبار اعلام شد که شاکی پرونده اعلام رضایت نموده است – شاکی ای که البته هیچگاه هویتش فاش نشد و معلوم نیست آیا به راستی رضایت داده است و اصلا که بوده است -  ظاهرا این ماجرا پایان یافته است بی آنکه هیچ متهم و یا مجرم و مقصری داشته باشد این در صورتی است که اصولا در حالت طبیعی پرونده چنانچه شاکی خصوصی نیز اعلام رضایت نماید دادستانی به عنوان مدعی العموم باید از جنبه عمومی جرم اعلام کیفر خواست نماید ، امری که البته با توجه به اظهارات صریح دادستان کل کشور مبنی بر اینکه :«رفتار کریمی درست نبوده است و فرد حق ندارد در هر زمانی از اسلحه خود استفاده کند و در مجوزی که به افراد داده می‌شود ذکر شده که این فرد در کجا و با چه شرایطی می‌تواند از سلاح خود استفاده کند» تا کنون  صورت نگرفته است .
 تنها اتفاقی که در این مورد صورت گرفته این بوده که اعلام شد از «مرتضی و محمد طاهری » دو مداح حکومتی و سرشناس دیگر نیز خواسته شده است که اسلحه های خود را تحویل بدهند .
سایت آینده آنلاین که توسط تعدادی از اخراجی های وزارت اطلاعات در دوران محمود احمدی نژاد اداره می گردد در این باره البته نکات بسیار تکان دهنده دیگری را نیز فاش می سازد: « علی غزالی مدیرمسئول آینده آنلاین نوشته است: در اردیبهشت ماه امسال خبری در سایت بازتاب منتشر شد مبنی بر “ارتباط یک مداح با یک زن شوهردار” و البته زمانی که خبر این عمل مداح مذکور به ما رسید و متوجه شدیم که جنابشان با شکایت همسر خانم در زندان هستند . در ابتدا بر مبنای قاعده نهی از اشاعه فحشا، نسبت به انتشار خبر شک داشتیم و زمانی تصمیم بر انتشار خبر گرفتیم که متوجه شدم جریان مداحان مشهور به همراه آقازاده فرهنگی مشهور فشار فراوانی به شوهر آن خانم می آورند که از شکایتش بگذرد و… 
و البته این فشارها به تهدید و خط و نشان کشیدن هم کشیده شده بود و در صدر این افراد که فشار فراوانی را روی این آقای شوهر که اتفاقاً فرد مذهبی و متدینی هم بود می آوردند همین آقای محمد طاهری بود که امروز هم در دفاع از هفت تیر کشی محمود کریمی فعال شده است. همان موقع با آنکه با سره و ناسره این جریان به خوبی آشنا بودم برایم عجیب بود که وقاحت تا کجا که چنین عمل شنیعی از سوی یک مداح! صورت بگیرد و هم قطارانش به عنوان دفاع از نوکر اهل بیت به دنبال ماست مالی و بیرون کشیدن وی از زندان و دفاع از فرد خاطی برآیند. و حقیقتاً کدام ظلم به دستگاه اهل بیت بالاتر که چنین افرادی با این اعمال خباثت گونه ای خود را منتسب به اهل بیت بدانند و برای خود مصونیتی خاص قائل شوند. از آنجایی که از ابتدا ماجرای محمود کریمی را به عنوان مسئله ای فرعی دنبال کرده ایم اتفاقات حاشیه ای این چند روزه حول محور این ماجرا را خدمتتان به شماره عرض میکنم: در جلسه ای با حضور مداحان مشهور و با نفوذ مطرح شده که اگر امروز از محمود کریمی دفاع نکنیم اعتبار و … دستگاه امام حسین( بخوانید منافع شخصی خودمان!) از بین میرود و…»
اما این هفت تیر کشی و تیراندازیهای هوایی و زمینی برای بار نخست نیست که در جمهوری اسلامی «ماست مالی» می شود ! پیشتر نیز از این دست حوادث بسیار بوده است که بصورت خلاصه وار به تعدادی از آنها اشاره می نمایم :
از اسلحه کشیدن و تیراندازی محمد منتظری در وسط باند فرودگاه مهر آباد و همچنین تیراندازی و قتل جلال الدین فارسی در طالقان که بگذریم می رسیم به «محسن فلاحیان» پسر وزیر سابق اطلاعات که نیمه شب هنگامی که وی ظاهرا با ظاهری نامناسب در حوالی قلهک مشغول تردد بوده با چند مامور نیروی انتظامی که قصد تذکر دادن به وی را داشته درگیر می شود و در همین درگیری یک مامور نیروی انتظامی به قتل می رسد ، بعدها اعلام شد که آن ماموران نیروی انتظامی «وظیفه نشناس و خود سر» بوده اند و تقاضای رشوه از وی نموده بودند اما هیچ وقت توضیحی داده نشد که پس چرا هیچگاه محسن و خانواده فلاحیان از این ماموران وظیفه نشناس شکایت نکرده اند و این ماموران خاطی پرونده بودند که شکایت کردند و بعدها ماجرا را فاش ساختند ؟
ماجرای تیراندازی محسن فلاحیان البته هیچگاه تمامی ابعادش فاش نشد اما چندی پیش اتفاقی مشابه دیگر صورت گرفته که همه آن را بیاد داریم : 
-ABA-AAA2TAAA63
«علی اکبر حیدری فر» مشاور قاضی سعید مرتضوی و از متهمین ماجرای کهریزک است وی چندی پیش در اصفهان با خودروی شخصی خویش و در حالی که مشغول مسافرت غیر اداری بوده است  بدون رعایت نوبت وارد پمپ بنزین می شود  و همین کار باعث دعوا و درگیری بین وی و مردم می گردد ، در حالی که دعوا به اوج خود رسیده، حیدری فر با سلاح کمری در پمپ بنزین اقدام به تیر اندازی هوایی می نماید ، در این حین متصدی پمپ بنزین با مرکز فوریت‌های پلیس تماس گرفته و ماموران را در جریان می گذارد ، ولی وقتی ماموران به محل اعزام شدند، فردی که تیر اندازی کرده بود خود را قاضی دادسرای عمومی و انقلاب تهران معرفی می نماید ! 
این ماجرا نیز مثل تمامی ماجراهای نقل شده هیچ مجرم و متهم و مقصری نداشته است و کسی در بعد از این تیراندازیها مورد مواخذه قرار نگرفت .
حالا فقط یادآوری می نمایم که ناصر زرافشان ، ابراهیم یزدی ، مسعود بهنود ، حشمت الله طبرزدی، فریبا داوودی مهاجر  و خیل بسیاری از منتقدان در گذشته فقط به اتهام «نگهداری سلاح » اتهامی که البته برای هیچ کدامشان نه ثابت شد و نه اسلحه ای هم کشف شد مورد بازداشت و بازجویی و صدور حکم هم قرار گرفتند !
از «اسلحه کشی» و تیراندازی در هفته های گذشته که بگذریم می رسیم به «آدمکشی» !
ماجرا از آنجا آغاز می شود که همواره در فیلمهایی که تم جنگی دارد معمولا ارتش یا سپاه و بیشتر سپاه در قبال اخذ هزینه هایی یک نفر متخصص نگهداری مواد منفجره و انفجار را در اختیار تهیه کننده آن فیلم می گذارد،این رویه ای است که برای همه کارگردانان سینمای ایران اجرا می شود اما هستند کسانی که هم بخاطر اینکه نمی خواهند این هزینه ها را بپردازند و هم اینکه می خواهند از روابط خود استفاده و یا بهتر بگویم سو استفاده نمایند میروند از نهادهای نظامی مهماتی را که تاریخ مصرفشان گذشته و معمولا از زاغه های مهمات تخلیه و معدوم میگردد را به رایگان میگیرند و توسط دوستان رزمنده خودشان که مثلا در گذشته تخریبچی بودند در فیلمشان استفاده می کنند ! و اینبار نیز مسعود ده نمکی برای اینکه نمی خواسته است هزینه ای بپردازد با پارتی بازی و بند بازی رفته مهماتی را از سپاه گرفته و پشت صندوق عقب خودروی سمند گذاشته و آورده سر صحنه فیلمبرداری ! و همین صرفه جویی و پارتی بازی می شود دلیل  انفجاری که براثر این انفجار، محمدجواد شریفی و پنج تن دیگر از عوامل این فیلم سینمایی کشته می شوند ! 
این ماجرا نیز تا کنون هیچ خبری از آن مستفاد نشده است که آیا به عامل و یا عاملین این انفجار پرداخته می شود و مورد رسیدگی قرار می گیرد یا خیر ؟
گرچه با توجه به سابقه اینگونه جنایات عاقبت مورد رسیدگی قرار گرفتن آن هم معلوم می شود به عنوان مثال هیچ تضمینی وجود ندارد که عاقبت این پرونده نیز همچون عاقبت حادثه آتش سوزی در هیات منصور ارضی در مسجد ارک تهران بشود  که ۶۰ نفر کشته شدند و ۳۵۰ نفر جراحات کلی برداشتند و در آخر هم معلوم نشد چه کسی مقصر بوده است! اما بد نیست نگاهی به حوادث مشابه این حوادث ناگوار نیز بیندازیم :
فروردین ۱۳۷۲ سید مرتضی آوینی و سعید یزدانپرست در منطقه فکه هنگام تولید مجموعه تلویزیونی روایت فتح بر اثر انفجار یک مین بجا مانده از زمان جنگ به شهادت رسیدند .
یکسال بعد از این حادثه خانواده یزدانپرست بخاطر نا ملایمات و خلف وعده هایی که صورت می گیرد اقدام به شکایت می نمایند و پرونده ابتدا در دادگاه جنایی و سپس در دادسرای نظامی تهران مورد رسیدگی قرار گرفت پس از آن بود که مشخص شد دو جرم صورت گرفته است جرم اول این بوده است که اصلا حضور گروه تلویزیونی روایت فتح در آن منطقه آلوده توجیح پذیر نبوده و معاونت اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ محمد رسول الله که در آن زمان مشغول پاکسازی آن منطقه بوده است مخالف این حضور بوده است ، جرم دوم نیز این بوده است که حضور سید مرتضی آوینی در منطقه و همراهی با عوامل تهیه کننده روایت فتح قابل تامل بوده است اما علت حضور سعید یزدانپرست در محل انفجار نامعلوم است چرا که وی نه عضو روایت فتح بوده است و نه از رزمندگان جنگ بوده است که برای بیان خاطرات به منطقه می رفتند با پیگیریهای بعدی مشخص می شودکه در هر دو جرم سعید قاسمی متهم اصلی است و وی بوده است که شهید آوینی را مجاب می نماید که به آن منطقه بروند و سعید یزدانپرست نیز صرفا بخاطر اینکه همکلاسی وی در دانشگاه علم و صنعت بوده است را با خود برده است .
پیگیریهای بعدی نیز البته با مشخص شدن متهم ردیف اول یعنی سعید قاسمی متوقف می شود ! …
هنرمند شهید حاج قاسم دهقان
هنرمند شهید حاج قاسم دهقان
ماجرای مشابه دیگر نیز برمی گردد به سال ۱۳۷۴ در زمان ریاست علی لاریجانی بر سازمان صداوسیما . ابراهیم کیهانی یکی از نزدیکان علی کردان معاون اداری و مالی سازمان صدا و سیما که در آن زمان مسئولیت گروه تلویزیونی جنگ شبکه یک را بر عهده داشت با دریافت هزینه ای در حدود صد میلیون تومان که رقمی بسیار نامتعارف و بالایی برای تولید یک مجموعه تلویزیونی در آن زمان بود کارگردانی و تهیه کنندگی یک مجموعه تلویزیونی به نام «قطعه ای از بهشت» را بر عهده می گیرد . فیلمبرداری و تولید این مجموعه در اطراف یزد آغاز می گردد که در آخرین روزهای تولید به یکباره خبر کشته شدن یکی از عوامل اجرایی و بازیگر این مجموعه یعنی « قاسم دهقان» منتشر می شود .
قاسم دهقان از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس و از جمله افرادی بود که همزمان با فرماندهی و حضور در جبهه های جنگ در عرصه هنر و فعالیتهای سینمایی و تولید مستندهای در مورد جنگ فعالیت داشته و در کنار مرتضی آوینی در روایت فتح و گروه تلویزیونی جهاد فعالیت داشته .
با کشته شدن قاسم دهقان ابتدا اعلام شد که چون خود وی مسئول جلوه های ویژه این سریال بوده است پیگیری برای علت وقوع حادثه متوقف گردیده اما بعد از گذشت مدتی مشخص گردید که به جهت اینکه با وجود تقبل هزینه سرسام آور برای این مجموعه ، علی کردان به ابراهیم کیهانی دستور داده بود که از مهمات جنگی و تاریخ مصرف گذشته ای که نیروی زمینی سپاه پاسداران و تیپ الغدیر به رایگان برای معدوم شدن در اختیار آنها خواهند گذاشت استفاده نمایند !
همین ماجرا باعث می گردد که در ۱۴ شهریور ۱۳۷۴ بر اثر انفجار یک مین جنگی ضد تانک قاسم دهقان کشته شود و هنگامی که خانواده وی اعتراض نمودند ماجرا با اعطای یک واحد ساختمانی در شهرک شهید محلاتی و اعلام شهید بودن قاسم دهقان مسکوت می گردد و از ارسال پرونده به مراجع قضایی جلوگیری می کنند و رضایت خانواده دهقان را جلب می نمایند اما پس از گذشت مدتی مشخص می گردد که نه دستوری به بنیاد شهید داده شده است و نه آن واحد مسکونی قرار است بصورت رایگان در اختیار آنها قرار گیرد و علی لاریجانی و علی کردان خانواده دهقان را فریب داده بودند تا از پیگیری قضایی منصرف شوند .
از«آدمکشی » هفته های اخیر هم که بگذریم می رسیم به ماجرای «قلیان کشی» !
قلیان کشیدن چند بازیکن و مسئول تیم ملی زیر ۲۲ سال ایران در هفته جاری به یک جنجال رسانه‌ای تبدیل شده است. فدراسیون فوتبال می‌گوید با همه متخلفان برخورد جدی خواهد کرد. تاکنون سرپرست، پزشک و آنالیزور این تیم محروم شده‌اند. ماجرا از این قرار است که تعدادی از اعضای تیم ملی زیر ۲۲ در در دوران اقامتشان در هتلی در کیش به همراه پزشک و آنالیزور تیم  نه تنها از خدمه رستوران و کافی شاپ هتل در خواست قلیان نموده اند بلکه بخاطر اینکه نمی خواسته اند این اقدامشان در صورت حساب هتل ذکر گردد از پرداخت هزینه نزدیک به یک و نیم میلیون تومانی قلیان‌ها نیز خودداری کرده‌اند. در چند روز گذشته اظهارات بسیاری در تایید و همراهی با حکم محرومیت تعدادی از اهالی فوتبال به خاطر کشیدن قلیان در رسانه ها منتشر شده و بر روی الگو بودن فوتبالیست ها برای جوانان تاکید می شود کمیته ی اخلاقی فدراسیون فوتبال به خاطر جنبه ی اخلاقی استفاده از دخانیات توسط اهالی فوتبال، محرومیت هایی را تصویب کرده که احتمال می رود با تایید کمیته ی انضباطی به اجرا درآید.
در حکم محرومیتی که توسط کمیته اخلاق صادر شده و دبیر کمیته رسیدگی به تخلفات اخلاق حرفه‌ای در فوتبال اعلام شده، پیام صادقیان، محسن مسلمان، ابارشی (پزشک)، خانبان (آنالیزور) و جوزی (سرپرست) تیم ملی زیر ۲۲ سال به دلیل قلیان کشی در اردوی کیش تا اطلاع ثانوی محروم شده اند.
موضوع قلیان کشی این ورزشکاران را شاید بسیاری زشت بدانند و بسیاری دیگر نیز آن را مسئله شخصی آنان بدانند  و اینکه نباید حریم خصوصی افراد را مورد تجاوز قرار داد اما وقتی بازیکنی از تیم باشگاهی‌اش که عموما هم دولتی هستند پول‌های آن‌چنانی می‌گیرد و خودش را تا حد یک الگو در جامعه بالا می‌برد باید اصولی را مورد توجه قرار دهد و از به وجود آمدن حاشیه‌هایی در زندگی شخصی‌اش جلوگیری کند. این‌که بازیکنانی جوان در قامت و پوشش تیم ملی راهی اردویی شوند اما ساعت ۱۱ شب به بعد شب نشینی‌هایی شان را شروع کنند و دور همی قلیان بکشند باید موضوعی باشد تا سردمداران اخلاق گرایی در فوتبال درباره آن به افکار عمومی پاسخ دهند و بگویند چرا بر روی این تیم و این بازیکنان هیچ‌گونه نظارتی نبوده است. این‌که چرا مدیر و سرپرست تیم که باید از حضور بازیکنان در اتاق‌های شان مطلع باشد از چنین موضوعی بی‌خبر بوده نشان از بی خبری ایشان از وضعیت تیمی است که او باید مراقبش باشد. این موضوع نشان می‌دهد مقوله فرهنگ و اخلاق جایش در ورزش حرفه‌ای ما خیلی خالی است. این اتفاق عادی برای بعضی از تیم‌های باشگاهی است که البته از خوش‌شانسی آن‌ها فعلا کارهای‌شان رسانه ای نشده است. این ماجرا شاید تنها بخشی از دمل چرکین معضلات اخلاقی جامعه باشد که حالا سرباز کرده و خودش را عیان کرده است. بازیکنانی که پول‌های میلیاردی می‌گیرند اما کمترین توجهی بر روی اعمال و کارهای آن‌ها صورت نمی‌گیرد باید هم به دنبال قلیان بروند و یا درگیر معضلات اخلاقی متعدد شوند. شاید  نباید به این بازیکنان ایرادی گرفت؛ ایراد را باید از آن مدیران و مربیانی دانست که کمترین توجهی به وقعیت بازیکنان خودشان ندارند و آن‌ها را به حال خود رها کرده‌اند.
از هرچه که بگذریم و اینکه این قلیان کشیدن مسئله عادی ای بوده است یا زشت اما این احکام سنگین مطمئنا با حرکت صورت گرفته تناسب ندارد و طبیعتا نمی بایست به محروم شدن چند بازیکن از فعالیت های فوتبال به دلیل کشیدن قلیان ختم می گردید و این مسئولان و سرپرست تیم زیر ۲۲ سال هستند که باید به خاطر رخ دادن چنین اتفاقی در اردوی تیم با آن‌ها برخورد شود. اگر هم بازیکنی دست به چنین کاری زده باشد، فدراسیون نمی‌تواند آن‌ها را محروم کند و برخورد با آن‌ها وظیفه باشگاه‌شان است.
قلیان و تریاک کشی عبدالرضا هلالی با دوست دخترش
قلیان و تریاک کشی عبدالرضا هلالی با دوست دخترش
اما باز ظاهرا در جمهوری اسلامی همه راهها به «مداح و مداحین » کشور باز می گردد ! وقتی این احکام سنگین را برای فوتبالیستهای کشور دیدم بلافاصله یاد «عبدالرضا هلالی» افتادم همانی که فیلمی از او در حال قلیان کشی در کنار دوست دخترش با وضعیتی که بی شک در خور شان یک مداح اهل بیت نبوده است  منتشر شده بود که نه تنها هیچ محرومیتی برای وی صادر نشده  بلکه بعدها مشخص شد عبدالرضا هلالی صاحب دو رستوران سنتی  و «قلیان سرا » نیز هست ! سفره خانه ی آریاهور در خیابان خردمند و سفره خانه ی گندم در میدان بهار شیراز  که هر دو دو مرکز معروف ارائه  قلیان در تهران هستند .
آیا عبدالرضا هلالی هم از مداحی محروم می شود؟ آیا به او نیز تذکر داده می شود؟ آیا صداوسیما از سفره خانه های آقای هلالی نیز گزارش تهیه می کند؟ یا اینکه «ورزشکاران» می توانند متخلف معرفی شوند اما «مداحان» اگر قلیان بکشند ، آدم بکشند ، هفت تیر کشی کنند هم هیچگاه متخلف نمی شوند و قابل دفاع هستند ؟

اقتصاد ایران


۱۳۹۳-۰۱-۱۰

سال نوی زندانیان سیاسی


سفره عید ریحانه جباری


دیدار اشتون و مادر ستار بهشتی


برای سربازان گروگان گرفته شده


اوکراین


کاریکاتوری که سر خالقش را به باد داد


بازگشت سیاسیون به کشور


پیشگویی ولتر درباره نابودی مسیحیت


پیشگویی ولتر درباره نابودی مسیحیت



فرانسوا ماری آروئه که بعدها نام ولتر را بر خود نهاد، به سال 1694 در پاریس متولد شد. او متفکر فرانسوی و مخالف سرسخت مسیحیت بود. او پیشگویی کرد که یک صد سال پس از او مسیحیت از عرصه روزگار رخت بربسته و به تاریخ خواهد پیوست. ولتر در سال 1778 چشم از جهان فرو بست. به شهادت تاریخ، تنها پنجاه سال پس از مرگ او، انجمن کتاب مقدس شهر ژنو دستگاه چاپ او و نیز خانه اش را برای تهیه کتاب مقدس مورد استفاده قرار داد.
دشمنان کتاب مقدس می آیند و می روند، اما کتاب مقدس باقی می ماند. چه درست گفت عیسی خداوند که:" آسمان و زمین از میان خواهد رفت، ولی سخنان من تا ابد پابرجا خواهد ماند "(مرقس فصل سیزدهم آیه سی و یکم).

شعر- یک مشت گدای عرب از راه رسیدند





یک مشت گدای عرب از راه رسیدند

در میهن پر رونق ما خانه گزیدند

با روضه و با روزه در این باغ پر از گل

چون گاو دویدند و چریدند و خزیدند

با چوب و چماق وقمه و دشنه و چاقو

سر ها بشکستند و شکمها بدریدند

گفتند که این منطق ؛ اسلام عزیز است

اینان که سیه کار تر از شمر و یزیدند

بستند ز نفرت در دانشکده ها را

استاد و مبارز همه در بند کشیدند

آنگاه به صحن چمن دانش و فرهنگ

هر جمعه چنان گلّه ی بز غاله چریدند

با چرک و شپش لشگر جرّار گدایان

از سامره و کوفه و بیروت رسیدند

روزیکه جوانان وطن در صف پیکار

لبخند زنان ذائقه ی مرگ چشیدند

امروز سرافراشته درعین وقاحت

این مرده خوران مدعی خون شهیدند

اینک همه با غارت این مردم بدبخت

گویی شرف گمشده را باز خریدند

با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب

بر قامت دین جامه ی تزویر بریدند

موسیقی شان شیون مرگ است و گدایی

این کوردلان دشمن شادی و امیدند

کوته نظران قاصد دوران توحّش

بر سقف جهان تار خرافات تنیدند

جز مفت خوری مرده خوری نوحه سرایی

مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند

اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند

اکنون که فقیهان همه چرمنگ و پلیدند

در میهن ما منطق اسلام چماق است

دزدان همگی پیرو این دین مبین اند

خامنه ای:اسرائیل نجس است


احمد هاشمی؛ مترجم سران سه قوه یا مامور امنیتی ؟


بیشتر از  بیست سال است که در کنار همه فراز و نشیب ها و تند روی ها و کند روی هائی که در زندگی ام داشته ام روزنامه نگاری و کار مطبوعاتی در کنار همه آنها بوده است ، در خلال همه این سالها نیز آموخته ام که چی بنویسم و چه زمانی و چگونه بنویسم  همچنین آموخته ام چی ننویسم و چرا نباید بنویسم !
می گویند حرفه ای ها در کلامشان نه تهدید میکنند و نه تعریف بلکه برای اثبات و معرفی خودشان ، گذشته وقبلی ها را نشان بعدی ها می دهند ، تجربه مطالب «گفتنی ها » در چند چیز مشترک است : نخست آنکه تا صحت و سقم مطلبی صد در صد برایم روشن نشود هیچ وقت اقدام به انتشار آن نمی کنم و دوم آنکه هیچگاه بر علیه منتقدان و مخالفان واقعی جمهوری اسلامی حتی اگر اعتقاداتشان و خط فکری شان مخالف و یا بر علیه من باشد مطلبی نمی نویسم چراکه هدف من آنها نیستند (البته فرقه مجاهدین خلق را از این دسته مستثنی می دانم چرا که همانطور که بارها و بارها گفته ام اینان ورژن کراواتی جمهوری اسلامی هستند ) .
همین دو اصل با عث شده است که تا به امروز هیچ کدام از نوشته و ها و روشنگری ها به خطا نرفته و به جرات اعلام می کنم که حتی یک خط ازروشنگری های این صفحه تا به امروز خلاف آن ثابت نشده است و از همین روست که از عصر روز هیجده تیر سال ۱۳۷۸ تا به امروز یعنی قریب به چهارده سال که اقدام به فریاد و روشنگری بر علیه این نظام دیکتاتوری نموده ام ، خواب را بر عمال امنیتی و سیاسی و… جمهوری اسلامی حرام کرده ام و با هر مطلبی که انتشار داده ام ضربه ای به خانه لرزان این رژیم زده ام .
گواه دیگری می گیرم ؛ چهار سال پیش وقتی پرده از چهره «محمد رضا مدحی» برداشتم و وی را عامل دست چندم و سرکوبگر رژیم معرفی کردم بسیاری خندیدند و بسیاری هم اتهام زدند و تعدادی هم که عاقلتر بودند سکوت برقرار کردند ، این در حالی بود که بسیاری از کسانی که خود را عقل کل اپوزیسیون می دانند برای وی فرش قرمز پهن کرده و کنفرانس مطبوعاتی می گذاشتند و مدام در رسانه ها و ابزار اطلاع رسانی خویش از او به عنوان تنها ناجی ایران نام می بردند ، دو سال گذشت تا حقانیت من مشخص شد و رو سیاهی البته بر ذغال ماند !
حالا مجددا همان داستان نخ نمای ماشین توطئه و تخطئه و تخریب به راه افتاده است و طنز ماجرا اینجاست که هیچ تغییری هم در روش و راه خود نداده اند ، اگر بیاد داشته باشید مدحی نیز همان زمان اعلام کرده بود که در قبال مساعدت من برای خروج وی از کشور مبلغ پانصد هزار یورو به من داده است ! البته مبلغ آنقدر بالا بود که کمتر کسی آن را باور می کرد .
جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی پیرامونش چون هر روزبیشتر از دیروز از ریزش نیروهایش می هراسد و کناره گیری عواملش از خدمتگزاری برای آنها و یا خروج آنها از کشور برایش کابوس ابدی است لذا از هر راهی برای سیاه نشان دادن فردای کسانی که از ایران خارج می شوند وارد می شود ، یکی ازاین پروژه ها چندی است توسط فردی به نام احمد هاشمی در حال رقم خوردن است .که مشروح آن بدین شرح است :
نامبرده یک ماه پس از خروج از ایران و اقامت در استانبول اقدام به برقراری تماس با من نموده و درخواست کمک مالی و مساعدت جهت رسیدن به یک کشور امن داشته ، وی مدعی شد از کارمندان رسمی و ارشد وزارت امور خارجه بوده که در عین حال مترجم  سران و مدیران ارشد هر سه قوه کشور نیز بوده و پس از حوادث انتخابات ریاست جمهوری چون از مبلغین مهندس موسوی بوده اخراج و حکم جلب و بازداشتش نیز صادر شده که شبانه ازایران به همراه همسرش به طور غیر قانونی فرار می نماید و به ترکیه آمده ، ضمنا نامبرده به شدت نیز اظهار می داشت که از دوستان من وهمکلاسی های من در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بوده که البته ورای اینکه من به یاد نمی آوردم اما پس ازپرس و جو از تعدادی از دوستان متوجه شدم که ظاهرا همدوره ای بوده ایم و این بخش را درست می گوید .
بلافاصله پس از شنیدن اظهارات نامبرده یک تیم تشکیل شده و موضوع را به اطلاع  سفارتخانه یکی از کشورهای غربی در ترکیه رساندیم که ترتیب خروج وی ازترکیه با صدور برگه خروج موقت داده شود ، در همان ایام بود که از طریق اداره اتباع بیگانه پلیس ترکیه اعلام شد که هم نامبرده و هم همسرش دارای پاسپورت قانونی و معتبر می باشند و بصورت قانونی ازطریق مرز هوایی استانبول وارد ترکیه شده اند !



در بعد از بررسی های بیشترو با استفاده از چند دوست معتمد در داخل کشور نیز مشخص شد که نامبرده به هیچ وجه مدیر و یا کارمند ارشد و میانی و رسمی و یا حتی قرار دادی وزارت امور خارجه نبوده است ! تنها ارتباط نامبرده با وزارت امورخارجه قرار دادی بوده است که «شرکت طاهر نیروی پارسیان » با وزارت امورخارجه مبنی بر تامین نیروی انسانی و کارگر به صورت روز مزد با آنها داشته و از همین رهگذر در طی چند پروژه خاص و مشخص و زمان دار به جهت آنکه در مراسمها و مجالس و کنفرانسها و دیدارهای وزارت امور خارجه کمبود مترجم در آن وزارتخانه احساس شده به همین منظور نیز از وی برای کار مترجمی استفاده شده است و با وی قرار داد بسته شده :



اما «شرکت طاهر نیروی پارسیان» از جمله شرکتهای پوششی و خدماتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که ازاین شرکت در پروژه های وزارت امورخارجه و وزارت دفاع به منظور تامین خدمات نیروی انسانی و عقد قراردادهای داخلی و خارجی استفاده می گردد ، مدیران این شرکت نیز عبارتند از : سردار سرتیپ پاسدار جواد درویشوند معاون و مشاور سابق وزارت دفاع ، که نامبرده دو تن از بستگان خود را نیز به نامهای هادی و فاطمه درویشوند را نیز وارد این شرکت نموده و همچنین سرتیپ پاسدار حسن خلوصی  ، شاید نام حسن خلوصی برای بسیاری از زندانیان سیاسی دهه شصت و هفتاد نام آشنایی باشد : «پاسدار حسن خلوصی رئیس دفتر حفاظت اطلاعات و ارشاد زندان اوین » .
تحقیقات نسبت به احمد هاشمی متاسفانه هرچه به جلو می رفت بحث برانگیز تر می شد به عنوان مثال مشخص گردید نامبرده از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۷ یعنی تا قبل ازپیوستن به شرکت طاهر نیروی پارسیان از خبرنویسان وتحریریه سطح یک «باشگاه خبرنگاران جوان » بوده است ، جهت اطلاع لازم به یادآوری است باشگاه خبرنگاران جوان از ابواب جمعی معاونت سیاسی صدا و سیما است که در تعامل مستقیم با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران می باشد و از این مجموعه  در کنار خبرگزاری فارس٬ روزنامه «جوان» و سایت‌های زنجیره‌ای وابسته به «مجتمع رسانه‌ای اطلس» با عنوان رسانه‌های وابسته به سپاه پاسداران یاد می‌شود 



بخشی از وظایف این رسانه‌ها که بسیاری از آن‌ها پس از وقایع سال ۱۳۸۸راه‌اندازی شده‌اند پرونده‌سازی علیه فعالان سیاسی‌-‌مدنی و رسانه‌ای است، در این میان «باشگاه خبرنگاران جوان» به دلیل سابقه امنیتی مدیر آن «سردار ابراهیم زادگان »٬ همکاری تنگاتنگی با نهاد‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی دارد. نکته اینجا بود که سردار ابراهیم زادگان معرف و ضامن آقای هاشمی به شرکت طاهر نیروی پارسیان نیز بوده است !
پس از آن و با تحقیق دیگری از محل اقامت احمد هاشمی (که هر شهروند تهرانی دیگر  که احیانا اگر شائبه ای در ذهنش است می تواند به محل رفته و پرس وجو نماید)  بسیاری از ساکنان و همسایگان وی نیز اظهار داشتند در بسیاری از مواقع احمد هاشمی با خودروهایی با پلاک سپاه در محل تردد می نموده است و چند نفری نیز وی را با لباس فرم سپاه پاسداران دیده اند (آدرس محل سکونت وی :تهران ، تهرانپارس – خیابان ۱۹۶ غربی پلاک ۱۵۵) ، گفتنی است نامبرده اصلا به علت همین عضویت در زیر مجموعه های سپاه بوده است که به خدمت سربازی اعزام نشده و معافیت پرسنلی همانند دیگر پرسنل رسمی نظامی کشور داشته است .
با روشن شدن تحقیقات و اظهارات ضد ونقیض نامبرده وکشف این مسئله که  نامبرده با مراجعه به کنسولگری اسرائیل در استانبول موارد کذب دیگری را نیز در قبال اخذ دو هزار دلار بیان کرده مشخص شد که بی شک وی عنصر تازه نفس دیگری است که به منظورهای مورد نظر جمهوری اسلامی  از کشور خارج شده و اقدام به جذب کادر و دوست در بین اپوزیسیون می نماید .
باکنار کشیدن من و تیم مذکور که به جهت کمک به انتقال وی تشکیل شده بود و ناکام ماندن فاز اصلی ماموریت وی به جهت اعزام به یک کشور غربی ایشان کار خود را در همان ترکیه و با جمع آوری تعداد دیگری ازپناهنجویان آغاز کرده است که صرفا نشانگر این است که پناهجویان ایرانی در ترکیه و دیگر کشورها عاقبت دهشتناکی در انتظارشان است و نه تنها هیچ نهادی پیگیر کارشان نیست بلکه همه در پی اخاذی و اغفال و کلاهبرداری از آنان می باشند .
کوتاه سخن و در آخر تنها یک سئوال که : چگونه است که فردی که خود را مدیر ارشد وزارت امور خارجه و مترجم سران سه قوه معرفی می نماید ، برای درخواست و بررسی پرونده پناهندگی اش حاضر شده است پول و رشوه پرداخت نماید ؟ این سئوال البته سئوال  بی جوابی است که محمد رضا مدحی هم ازپاسخ به آن طفره می رفت که چگونه فردی که خود را مشاور خامنه ای و کل نظام می خواند و مدعی بود هزاران گیگ اطلاعات از درون رژیم دارد برای خروج از تایلند و اخذ پناهندگی پانصد هزار یورو داده است ؟
ای کاش فرستادگان امنیتی جمهوری اسلامی لا اقل برای تنوع هم که شده شیوه و اتهامات خویش را تغییر می دادند نه فقط نام و نام خانوادگی شان را ! 
 پی نوشت :
جهت اطلاع ساعاتی پس از انتشار این مطلب در تماسی تلفنی نامبرده ضمن فحاشی و تهدیدات بی شمار علنا اعلام کرده که به زودی می آید و مرا می کشد و زندانش را هم می رود و سرافرازانه به ایران برمی گردد که خوشبختانه صدای نامبرده هم ضبط شده است .

۱۳۹۳-۰۱-۰۹

ایران صادرات انقلاب را شروع کرد


پیام چاوز برای احمدی نژاد


دلار 1000 تومانی


عکس اوباما کنار هفت سین


خامنه ای بی لکه


روحانیت و مراجع در کجای اتفاقات ایران ایستاده اند؟


با نگاهی به آنچه که مراجع و روحانیون طراز اول کشور در پیش از انقلاب اسلامی برعهده داشتند نیک در می یابیم که مراجع همواره در پیش از انقلاب هم مورد وثوق ملت بودند و هم ملجع ایرانیان و همواره قشر مظلوم و بی پناه در هر برهه ایی که لازم می دید به آنها پناه می برد ، با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انتظار می رفت که در حکومت اسلامی این جایگاه تقویت و بر ارج قربش افزوده گردد اما چنین نشد !
به عنوان مثال سال گذشته در همین ماهها بود که  در یکی از روستاهای نزدیک «خمینی شهر» در استان اصفهان جمعی از اراذل و اوباش به یک مهمانی خصوصی که در باغی برگزار شده وارد شدند و پس از حبس مردان حاضر در مهمانی در یک اطاق، به تعدادی از زنان و دختران «تعرض» کردند ، فردای آن روز و با انتشار خبر در شهر مردم در تجمعی خودجوش بسوی دادگستری استان حرکت کردند و این ماجرا نه تنها در ایران بلکه در اکثر رسانه های بین المللی بازتاب یافت  .
اولین واکنش به این حادثه شوم از سوی موسی سالمی، امام جمعه خمینی شهر ، شهری که اوباش آن حادثه را رقم زده اند صورت گرفت  و وی  گفت : « اینها (کسانی که به آنها تعرض صورت گرفته) آدمهای علیه‌السلامی نبودند.»  او  افزود که :« اینجا نود درصد به محمود احمدی نژاد رای داده‌اند ، اما در عوض خیری ندیده اند.» و اضافه کرده: «شاید این کار نقشه دشمنان بوده باشد» پس از آن نیز رئیس پلیس آگاهی اصفهان هم در این رابطه گفته است که  :« آنها (مهمانان) اگر لباس مناسب داشتند شاید اینطوری نمی‌شد.»
البته واکنشها به همین دو اظهار نظر خلاصه نشد و با توجه به خشم مردم اصفهان این حادثه موجی از نگرانی و واکنش مقامهای ایران را برانگیخت و رئیس قوه قضائیه با دستوری ویژه به دادگاه کیفری استان تهران خواهان رسیدگی فوری به این پرونده شد و آنطور که گفته شد تعدادی از عوامل این حادثه بازداشت شده اند و   محاکمه شدند .
چندی پیش نیز  ویدئویی از بانویی ایرانی در فضای سایبر منتشر شد که شرح کاملی بود از چگونگی بازداشت و تجاوز ماموری به وی در سلول یک بازداشتگاه امنیتی! و در  واقع روز و هفته ای نیست که خبری از «قتل» ، «غارت» ، «تجاوز» و یا اختلاس و دزدی را در جامعه شاهد نباشیم و اکنون این سئوال برای هر مسلمان و فرد آزاده ای پیش می آید که چطور قتل و آدمکشی و تجاوز به مسلمانان در بحرین و یمن و مصر و لیبی و فلسطین و … آنقدر تکان دهنده و دردناک است که علماء و فضلا و مراجع قم درسهای درس خود را تعطیل می نمایند و کفن پوش به خیابانها می آیند اما وقتی در « ام القرای مسلمین جهان» به عنوان مثال تجاوزی صورت می گیرد ،آنوقت تجاوز شوندگان حقشان هست چون لباس ناجور بر تنشان بوده است ؟
آیاعلماء و روحانیون محترم ایران هنوز تصمیم نگرفته اند که سکوتشان را بر علیه حکومتی که با سرنیزه بر مردم حکمرانی می کند بشکنند ؟
و اینکه آیا اصولا در شرایط کنونی شاهد هستند که چه بر سر مردم این کشور باصطلاح اسلامی می آید یا اینکه ایشان فقط در قبال مسلمانان دیگر کشورهای زیر ظلم و جور که آنهم فقط شامل کشورهایی هست که منافعشان با منافع حاکمان ایران در تضاد باشد مسئول هستند ؟ چرا که تا کنون هیچ صدایی ازآنان در قبال مسلمان کشی بشار اسد در این روزها هم شنیده نشده.
مراجع بزرگوار قم و مشهد و… همواره از کشور ایران به عنوان «ام القرای مسلمین» و «کشور امام زمان» نام می برند و حالا باید از ایشان سئوال کرد که آیا می دانند در این کشور بیش از ۲۰میلیون فقیر، ۵ میلیون بیکار، ۴ میلیون معتاد، ۳۰۰ هزار زن تن فروش ، ۶۰۰ هزار کودک کارگر ،یک و نیم میلیون محروم از تحصیل،۸ میلیون بیسواد، ۱۸۰ هزار نابغه فرارى با ۳۰ تریلیون و۴۰۰ میلیارد تومان خسارت ناشى از فرارمغز ها، ۴۵۰ هزار تصادف در سال، ۴۰ هزار بیمار ایدزی، سن بزهکاری زیر ۱۰ سال، سن فحشا ۱۴ سال، و سن اعتیاد ۱۳ سال، پر شدن زندانها از جوانان بیگناه به جرم اعتراض به ظلم و بی عدالتی، شکنجه زندانیان تا دم مرگ، تجاوز به زندانیان سیاسی، اعدام هر روز در زندانها و گوشه میادین شهر، فروش اعضای بدن انسانها، بیش از ۱۱ میلیون پرونده قضائی، و جرائم بسیار بزهکاری، ۵۰ درصد طلاق و….. وجود دارد ؟
آیا این اتفاقات موجب تالمات روحی آنان نمی شود ؟
آیا می دانند در این مملکت نزدیک ۴ سال است که رهبران جنبش سبز آقایان موسوی و کروبی تنها به جرم دفاع از آرای ملت که به گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی آیه الله خمینی «میزان» حکومتداری بوده است در بازداشت و حصر خانگی هستند؟

اگر می دانند و سکوت می کنند بگویند که ما در ایمان و ایمانداری و فقاهت کمی تامل نمائیم و اگر نمی دانند هم این سئوال پیش می آید که چگونه است که از ظلم و جنایت بر علیه مسلمانان در اقصی نقاط دنیا مطلع می شوند اما از ظلم و جنایت در پیش چشمشان در مملکت خودشان مطلع نمی شوند ؟
و اینجا البته مسئولیت سنگینی نیز بر دوش آحاد ملت ایران است که با تلاش خود روحانیت ایران را از این بی تفاوتی و انفعال خارج سازند و با ارتباط با آنها حضورا در دفاتر مراجع، با نامه ، تلفن، ایمیل، و به هر روشی که ممکن است مدام و مستمر به علماء یاد آور شوند و به آنها بگویند که ملت شاهد این بی تفاوتی آنها هستند وتا کی می خواهند در مقابل اینهمه ظلم و جنایت فقط شاهد و تماشاچی باشند؟ به امید بیداری مراجع تقلید ایران

۱۳۹۳-۰۱-۰۸

درزنجیردر زندان



مراقبت پزشکی از زندانیان: « کمپین شهادت افراد متعددی را جمع آوری کرده است که از محرومیت های هدایت شدۀ مراقبت پزشکی برای زندانیان سیاسی خبر می دهد. در برخی از موارد وقتی که به زندانیان اجازه برخورداری از معالجات داده می شود آنها همچنان در بیمارستان با دستنبد وپابند بوده اند، حتی زمانی که خواسته شده از آنها عکس (اشعه ایکس) گرفته شود آنها مجبور بوده اند که دستبند و پابند خود را حفظ کنند که از نظر فنی در چنین شرایطی امکان انجام آزمایشات به صورت مقتضی عملا غیرممکن بوده است.»

منتقدان دولت


شیر الاغ


رضا شاه کبیر

بر طبق مشیت خدا شاه آمده و بنده ای را نشاید که «سر از کمند اطاعت» او پیچد. آفریدگارعالم افراد بنی آدم را از نروماده خلقت کرده و بعدازآن یکی را تاج سروری برسرنهاده ودرروی زمین شبیه به جانشین ازبرای خود قرار داده اورا مالک الرقاب سایربندگان کرده وبرتخت «آتیناه ملکا عظیما» (وبه آنها سلطنتی بزرگ دادیم سوره نساءآیه۵۴) نشانده و دیگری را ریسمان مذلت و خواری درگردن نهاده و بنده سایربندگان کرده ودر شان او « عبدا مملوک الایقدرعلی شیئی» (بنده مملوکی که قادر بر هیچ نیست. سوره نحل آیه ۷۵)
خوانده نه این را شاید که با این مهانت و خواری سرازکمند اطاعت پیچد و زبان به ناشکری دراز کند ونه آن را سزد که درمقام کفران نعمت تعدی و ظلمی به اسیران زیردست خود کند.
 حق تعالی چنان که پادشاهان را از برای محافظت دنیای مردان و خواست ایشان از شرمفسدان قرار داده پس علما وغیر علما به آن محتاجند. همچنین علما را هم از برای محافظت دین مردم و اصلاح دنیای ایشان در رفع دعاوی و مفاسد و اجحاف و تعدی و تجاوزاز راه حق که باعث هلاکت دنیا و آخرت می باشد قرار داده ….
آری! مداحی و ثنایی که در بالا ذکر شد نه از سوی شاه بود و نه از سوی سلطنت طلبی مملوک بلکه گوشه هایی بود از« ارشاد نامه میرزای قمی»  نوشته فقیه پرآوازه حضرت آیه الله العظمی حسین قاضی طباطبائی است و آیه الله شیخ فضل الله نوری و کاشانی و مدرس و خمینی در ساحتش تلمذ میکردند  و این حقیقتی است که ایشان هیچ گاه از سلطنت و تاج و تخت بیزار نبوده همچنانکه میدانیم شیخ فضل الله نوری وآیت الله کاشانی و… اینان نیز هیچگاه کلیت واساس تاج و تخت را زیر سئوال و شماتت نمی گرفته بلکه مخالفت ایشان ازآن ناحیه بوده که میگفتند درعصرغیبت امام زمان سلطنت یا باید دراختیار فقها باشد ویا اینکه شاه با روحانیت عمل کند وگرنه آن شاه غاصب مقام تاج و تختی است.
 از اینرو بود با هرپدیده ای هم که نشانی از تلاش برای تضعیف سلطنت یا محو آن داشته باشد مخالف بودند و آنرا در دم خفه میکردند.
به عنوان مثال شیخ فضل الله نوری در کشاکش محدود نمودن شاه و جنبش مشروطه فریاد مخالفت و واسلاما بر آورد و مشروطه را « فتنه بزرگ آخر الزمان» خوانده و از بالای منبر خروش آورد که : ای عوام! اگرهدف مشروطه طلبان تقویت دولت اسلام است پس چرا اینقدر سعی در تضعیف شاه اسلام پناه داشته؟ چرا به همه نحو تعرضات احمقانه نسبت به سلطان مسلمین می کنند؟ الحق که شاه چقدر حلم و برد باری و رعیت پروری فرموده اند تمام این مراتب را دیده صبر فرمودند …. بحمدالله که شاهنشاه ما مسلمانان هم به حکم اسلام صبررا به کنار گذاشتند ودرکمال متانت مطالبه معدود قلیلی از مفسدین معلوم الحال را فرمودند …بحمدالله ولی امر مسلمین مفسدین را دستگیر کرده و خانه نشین فرمودند….(شیخ فضل الله نوری صص۶۸-۶۹)
و همچنین بود که هنگامیکه رضا خان وارد صحنه سیاسی ایران گردید و عزم تغییرنظام ازشاهنشاهی مطلق به جمهوری نموده بود آیه الله مدرس مبدع تئوری «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ما»  علم مخالفین جمهوری را بر دوش گرفت و درمجلس فریاد برآورد که: « این مجلس مشروطه است هر کس عقیده اش مخالف قانون اساسی و طرفدار جمهوری است باید چشمش کوراز در برود بیرون .» ( نطقها و مکتوبات سید حسن مدرس – انتشارات ابوذر ص ۹۶)
و داستان مخالفت مدرس با نظام جمهوری فقط به همان نطق خاتمه پیدا نکرد و  رضا شاه و اطرافیانش سخت بدنبال آن بودند تا نظام ایران را جمهوری نمایند اما مدرس مخالف بود و الساعه نماینده ای (رحیم زاده صفوی ) را به اروپا نزد احمد شاه می فرستد و اورا تحریک می نماید که هر چه سریعتر تا بساط تاج و تخت درایران از دست نرفته به ایران باز گرد!
اما با وجود همه مخالفتها رضا خان موفق می شود نهایتا روز یکشنبه ۵آذر ۱۳۰۲مجلس موسسان را در تهران تشکیل دهد و مجلس موسسان سلطنت را به رضاخان و اعقاب و اولاد ایشان واگذار می کند مدرس که خود بواسطه بیماری در آن جلسه تشریفاتی حضور نمی یابد اما دوستان و نمایندگان خود را همچون میرزا هاشم آشتیانی، حاج سید ابوالقاسم کاشانی، سید محمد بهبانی، امام جمعه خویی، حاج آقا جمال اصفهانی، ضیاءالواعظین حائری زاده، آیه الله کازرونی، احتشام زاده، شیخ محمد علی تهرانی، حاج آقا اسماعیل عراقی، شیخ الاسلام ملایری، آیت الله زاده خراسانی، آیت الله زاده سبزواری و همچنین فقیه پر آوازه آیه الله حاج میرزا حسین نائینی تشویق و دعوت به حضور در مراسم تاج گذاری می نماید  و  بشدت ازرضا شاه و مقام منیع سلطنت دفاع می نمایند.
در تمامی طول حکومت پهلوی اول نیز هرگاه که باز فریاد جمهوریت داده می شد دوباره روحانیت مبارز به صحنه می آمدند پس از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲مخبر روزنامه المهدی ازآیت الله کاشانی می پرسد که نظرتان راجع به نظام جمهوری ای که دکتر مصدق دارد چیست و ایشان می گویند که :« مصدق ۴ماه است که دارد برای اخراج شاه تلاش می کند ولی من به شاه نامه نوشتم وگفتم که ازمسافرت خودداری نماید و شاه هم منصرف شده است وبا عزت ومحبوبیت روز بعد بازگشت. در اینجا ملت شاه را دوست دارند و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست.»(مجموعه ای از مکتوبات سخنرانیها و پیامهای آیت الله کاشانی – ج۴انتشارات پخش ص ۲۸)
همه اینها دلیلی بود بر نمایش مستند رضاشاه که به مناسبت  چهارم مرداد سالگرد در گذشت پخشگردید ، مردی که در خانواده روستایی و فقیری در کوهستان های مازندران به دنیا آمد و خدمت خود را به کشور از سربازی آغاز کرد و روزی که آمد ایران در خاک نشسته بود، روزی که رفت تنها مشتی خاک از ایران آباد را با خود برد ، رضا شاه هر چه بود معمار ایران نوین بود.
 او که کمر همت به آبادی ایران بسته بود تنها گوشه ای از خدماتش ١۶سال حکومتش عبارت است از :
 دستور به سر گذاشتن کلاه پهلوی به جای دستار و عمامه به همه‌ی مردم در سال ۱۳۰۳خورشیدی  ومتحدالشکل کردن لباس مردان و اجباری کردن کت و شلوار و کفش مردانه به جای لباسهای سنتی
 کشف حجاب (تغییر لباس زنان از پیچه و روبند به لباس و کلاه فرنگی و بازکردن صورت)
 ایجاد دادگستری وتهیه و تصویب نخستین قانون مدنی ایران
 بنیانگذاری ثبت اسناد و املاک کشور
 بنیانگذاری ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه
 لغو کاپیتولاسیون
 اسکان عشایر
 براندازی خانسالاری (ملوک الطوایفی)
 یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران
 بنیانگذاری بانک سپه (نخستین بانک ایرانی) و بانک های ملی و فلاحتی(کشاورزی)
 بنیانگذاری بیمه ایران
 ساخت راه‌آهن سراسری ایران (از خلیج فارس تا دریای خزر)
 جاده‌سازی، پلسازی و تونل سازی در کشور
 گسترش صنایع
 بنیانگذاری رادیو ایران
 بنیانگذاری خبرگزاری پارس(نخستین خبرگزاری ایرانی)
 بنیانگذاری دانشگاه تهران (نخستین دانشگاه ایرانی در ایران)
 بنیانگذاری فرهنگستان ایران
 تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی)
تغییر ماههای حیوانی به ماههای اوستایی
 تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پارس به ایران
 اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
 تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
 تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
 بنیانگزاری ارتشمقتدر و تشکیل نیروهای هوایی و دریایی و زمینی برای ارتش
 راه اندازی کارخانه هواپیما سازی ایران ، شهباز
راه اندازی اولین کارخانه مونتاژ و خودروسازی ایران ، آریا
 تشکیل موزه ی خزانه جواهرات ایران و پشتوانه اسکناس
 لغو امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
 برچیدن بلدیه ی شهری قاجاریه و تاسیس شهرداری
 تشکیل اولین فدراسیون ورزشی المپیک ایران و فدراسیون فوتبال ایران
 تاسیس مدارس دخترانه و دانشسرای عالی بانوان
 تاسیس دانش سراها و موسسات آموزشی
 تاسیس ژاندارمری و شهربانی کل کشور
 تاسیس سازمان زنان کشور
 تاسیس سازمان غلات و محصولات کشاورزی
 تاسیس اداره باستانشناسی و بیرون آوردن بخش عمده پرسپولیس و پاسارگاد از زیر خاک
 تاسیس موزه ملی ایران
 پایه گذاری صنعت فولاد
 ایجاد صنایع دخانیات داخلی
تاسیسکارخانجات قند و شکر و چای

در اینکه رضا شاه استبداد رای داشت و با اعمال فشار و زور نظرات خود را به مجلس و یا ملت تحمیل میکرد شکی نیست و بی شک هیچ انسانی معصوم نیست و خطا و اشتباهات بی شماری دارد اما سخن اینجاست که اگر بخواهیم به عنوان مثال رضا شاه و آیه الله خمینی را  دیکتاتور بنامیم و هر دو را در یک کفه ترازو بگذاریم و ببینیم این دو دیکتاتور چه کردند می بینیم که آخوندها مشغول روضه خوانی بودند و او مشغول ساخت و ساز ، رضا شاه دانشگاه ساخت ، پالایشگاه ساخت ، تونل ساخت و راه آهن و… حال اگر قرار باشد برای آیه الله خمینی نیز مستندی اینچنینی تهیه گردد در آن فیلم چه باید گفت؟ از کدام عملکرد او باید نام برد ؟ از آبادی کدام قبرستان و پر رونق شدن کدام زندان باید حرف زده شود ؟ از کدام خون های ریخته شده در زندان ها باید حرف زده شود؟ و این همان فرق و وجه تمایزی است که حکومت مستبد رضاخانی با جمهوری اسلامی دارد !
در اینکه در این مستند به بسیاری از  واقعیتهای تاریخی‌ در رابطه با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و فساد مالی‌ و حذف فیزیکی‌ مخالفان اشاره نشد و در نظام حکومتی رضا شاه قاتلان حکومتی  همچون احمد احمدی معروف به «پزشک احمدی» وجود داشته شکی نیست و واقعیت و تاریخ مسلمی است که انکار ناپذیر است اما شیوه حکومت او در حالی مورد نقد و نکوهش قرار می گیرد که در در زمانی که این خدمات را او انجام داد و در پی تشکیل قوانین مدون و مجلس مقتدر بود در کل قاره آسیا یک حکومت دموکرات وجود نداشت و حتی در اروپا نیز که مهد دموکراسی نامیده می شود در اسپانیا و ایتالیا و آلمان و پرتغال و.. حکومتی استبدادی و فاشیستی را دارا بودند .

آنچه که جمهوری اسلامی و آیه الله خمینی و جانشینش علی خامنه ای در ایران انجام دادند همانی است که به زیبایی هرچه تمام تر در انتهای این مستند شاهدش بودیم خرابی آرامگاه رضا شاه پدر ایران نوین و به تعبیر دیگر خرابی و ویرانی ایران !

ترجمه کامل قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ به انگلستان ( Illegal Migration Act 2023) + لینک لجستلیشن

  قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ بخش ۳۷ - سال ۲۰۲۳ یک قانون برای تعیین مقررات و ارتباطات مرتبط با حذف افرادی از پادشاهی متحد که به نقض کنترل مه...