یهودیان و کلیسا (بخش دوم)
یهودیان از مسیحیان به شدت متنفر بودند. زمانی که مسیحیت توسط کنستانتین امپراطور روم، به رسمیت شناخته شد، تبعیض های قانونی علیه یهودیان افزایش یافت و به تدریج از تمام حقوق محروم گردیدند. در این دوران و دوران های دیگر، مسیحیان به دو گروه تقسیم شده بودند: کسانی که فقط مسیحیت را به عنوان دین رسمی پذیرفته بودند، اما به تعالیم عهد جدید توجهی نشان نمی دادند و گروه دوم افرادی بودند که توسط خدا متحول شده و می کوشیدند با یاری روح القدس دستورات الهی را در زندگی خود اجرا کنند.
محروم کردن یهودیان از حقوق اجتماعی بر اساس تعالیم عهد جدید نبود، بلکه تصمیمات سیاسی بود که بر اساس نفرت و کینه تاریخی شکل گرفته بود. تا زمان وقوع انقلاب فرانسه هیچ گونه تمایز نگرش در مورد یهودیان میان کلیسا (نظام سیاسی/مذهبی) و دولت ها وجود نداشت. در عصر تاریک و قرون وسطی، یهودیان دائما مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و حتی به قتل رسیدند. یکی از بدترین نمونه ها، در طول جنگ های صلیبی طی سالهای 99-1096 رخ داد. در سال 1290 یهودیان از انگلستان تبعید شدند. در خلال سال های 1322- 1306 و سرانجام در 1394 از فرانسه نیز اخراج شدند. به یهودیان پیشنهاد شد که یا مسیحیت را بپذیرند و یا تبعید را انتخاب کنند. کشتار یهودیان در اسپانیا به سال 1391 اکثرآنان را وادار کرد تا مسیحی شوند. اما سرانجام همه یهودیان از اسپانیا اخراج شدند.
کلیسا به نظام سیاسی/مذهبی مبدل شده بود و حتی ایمانداران مسیحی را به خاطر اعتراض به عملکرد رهبران مذهبی، به اعدام یا حبس و شکنجه محکوم می کردند. به عبارت دقیق تر، کلیسای حقیقی در میان جماعت ایمانداران مسیحی به حیات خویش ادامه می داد. برای ایمانداران مسیحی فقط نگرش کتاب مقدس مهم است، اما کاتولیک ها آئین ها و اعتقاداتی دارند که ریشه در کتاب مقدس نداشت. یگانه مرجع برای استخراج اصول عقاید و نحوه عبادات ایمانداران مسیحی، کتاب مقدس است. در حالی که در فرقه های کاتولیک و ارتودکس تعمید کودکان، شیوه تعمید، مجرد بودن کشیش، تکریم مریم، مرجعیت پاپ، طلب شفاعت از مقدسین، سلسله مراتب کلیسایی، نحوه برگزاری عشاء ربانی و نظایر این ها، همگی ریشه در اعتقادات فرقه ای دارد. پیروان کاتولیک و ارتودکس می دانند که در کتاب مقدس به این نکات اشاره نشده، اما آن ها به این اصول معتقدند، زیرا نکات مذکور نتیجه تصمیمات رهبران این دو فرقه بوده است.
جنگ های صلیبی حاصل تفکرات سیاسی/اقتصادی رهبران فرقه کاتولیک بود که هیچ گونه ارتباطی با متن عهد جدید (تعالیم مسیح و رسولان) ندارد. تفتیش عقاید، محاکمه دانشمندان و خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، سوزاندن مخالفان از جمله ایمانداران مسیحی نیز نتیجه سیاست ها و تصمیمات رهبران کاتولیک بوده است. مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) که متوجه تضاد رفتار و عملکرد پاپ ها با متن کتاب مقدس شد، این فرقه را ترک کرد و نهضت پروتستان را پایه گذاری نمود.
در قرن هجدهم، عصر روشنگری نگرش جدیدی در مورد یهودیان داشت. بسیاری از اندیشمندان ازدیدگاه های کلیسا (نظام سیاسی/مذهبی) در مورد یهودیان به شدت انتقاد کردند. این امر منجر به آزادی اجتماعی یهودیان فرانسوی در خلال انقلاب فرانسه در 1790 شد. حتی پذیرش سیاسی یهودیان در اوایل قرن بیستم، نتوانست ریشه عمیق تعصب را از بین ببرد. این مشکل به سال 1878 مربوط می شد، زمانی که جنبش ضد یهود به سرعت در اروپا گسترش می یافت. سرانجام این نگرش در "راه حل نهایی" هیتلر متجلی شد. او شش میلیون یهودی را به قتل رساند.
در نیمه اول قرن هجدهم، اولین میسیونرها (ایمانداران مسیحی) که نگران و دلواپس یهودیان شدند، آلمانی ها بودند. با این وجود، هیچ پیشرفت قابل توجهی انجام نشد. تا این که فعالیت های یهودیان در کلیسای انگلستان در سال 1809 شروع شد. از انگلیس جنبش مسیحیان یهودی به سرعت به سایر کشورها به خصوص در نروژ که نهضت پروتستان فعال بود، گسترش یافت. مهاجرت دسته جمعی یهودیان از شرق اروپا به آمریکا، به فعالیت بیشتر میسیونری انجامید. بعد از فاجعه هولوکاست توسط نازی ها، کلیسا (نظام سیاسی/مذهبی) نگرش منفی خود را نسبت به یهودیان تغییر داد.
یهودیان از مسیحیان به شدت متنفر بودند. زمانی که مسیحیت توسط کنستانتین امپراطور روم، به رسمیت شناخته شد، تبعیض های قانونی علیه یهودیان افزایش یافت و به تدریج از تمام حقوق محروم گردیدند. در این دوران و دوران های دیگر، مسیحیان به دو گروه تقسیم شده بودند: کسانی که فقط مسیحیت را به عنوان دین رسمی پذیرفته بودند، اما به تعالیم عهد جدید توجهی نشان نمی دادند و گروه دوم افرادی بودند که توسط خدا متحول شده و می کوشیدند با یاری روح القدس دستورات الهی را در زندگی خود اجرا کنند.
محروم کردن یهودیان از حقوق اجتماعی بر اساس تعالیم عهد جدید نبود، بلکه تصمیمات سیاسی بود که بر اساس نفرت و کینه تاریخی شکل گرفته بود. تا زمان وقوع انقلاب فرانسه هیچ گونه تمایز نگرش در مورد یهودیان میان کلیسا (نظام سیاسی/مذهبی) و دولت ها وجود نداشت. در عصر تاریک و قرون وسطی، یهودیان دائما مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و حتی به قتل رسیدند. یکی از بدترین نمونه ها، در طول جنگ های صلیبی طی سالهای 99-1096 رخ داد. در سال 1290 یهودیان از انگلستان تبعید شدند. در خلال سال های 1322- 1306 و سرانجام در 1394 از فرانسه نیز اخراج شدند. به یهودیان پیشنهاد شد که یا مسیحیت را بپذیرند و یا تبعید را انتخاب کنند. کشتار یهودیان در اسپانیا به سال 1391 اکثرآنان را وادار کرد تا مسیحی شوند. اما سرانجام همه یهودیان از اسپانیا اخراج شدند.
کلیسا به نظام سیاسی/مذهبی مبدل شده بود و حتی ایمانداران مسیحی را به خاطر اعتراض به عملکرد رهبران مذهبی، به اعدام یا حبس و شکنجه محکوم می کردند. به عبارت دقیق تر، کلیسای حقیقی در میان جماعت ایمانداران مسیحی به حیات خویش ادامه می داد. برای ایمانداران مسیحی فقط نگرش کتاب مقدس مهم است، اما کاتولیک ها آئین ها و اعتقاداتی دارند که ریشه در کتاب مقدس نداشت. یگانه مرجع برای استخراج اصول عقاید و نحوه عبادات ایمانداران مسیحی، کتاب مقدس است. در حالی که در فرقه های کاتولیک و ارتودکس تعمید کودکان، شیوه تعمید، مجرد بودن کشیش، تکریم مریم، مرجعیت پاپ، طلب شفاعت از مقدسین، سلسله مراتب کلیسایی، نحوه برگزاری عشاء ربانی و نظایر این ها، همگی ریشه در اعتقادات فرقه ای دارد. پیروان کاتولیک و ارتودکس می دانند که در کتاب مقدس به این نکات اشاره نشده، اما آن ها به این اصول معتقدند، زیرا نکات مذکور نتیجه تصمیمات رهبران این دو فرقه بوده است.
جنگ های صلیبی حاصل تفکرات سیاسی/اقتصادی رهبران فرقه کاتولیک بود که هیچ گونه ارتباطی با متن عهد جدید (تعالیم مسیح و رسولان) ندارد. تفتیش عقاید، محاکمه دانشمندان و خرید و فروش زمین های بهشت و جهنم، سوزاندن مخالفان از جمله ایمانداران مسیحی نیز نتیجه سیاست ها و تصمیمات رهبران کاتولیک بوده است. مارتین لوتر(کشیش کاتولیک) که متوجه تضاد رفتار و عملکرد پاپ ها با متن کتاب مقدس شد، این فرقه را ترک کرد و نهضت پروتستان را پایه گذاری نمود.
در قرن هجدهم، عصر روشنگری نگرش جدیدی در مورد یهودیان داشت. بسیاری از اندیشمندان ازدیدگاه های کلیسا (نظام سیاسی/مذهبی) در مورد یهودیان به شدت انتقاد کردند. این امر منجر به آزادی اجتماعی یهودیان فرانسوی در خلال انقلاب فرانسه در 1790 شد. حتی پذیرش سیاسی یهودیان در اوایل قرن بیستم، نتوانست ریشه عمیق تعصب را از بین ببرد. این مشکل به سال 1878 مربوط می شد، زمانی که جنبش ضد یهود به سرعت در اروپا گسترش می یافت. سرانجام این نگرش در "راه حل نهایی" هیتلر متجلی شد. او شش میلیون یهودی را به قتل رساند.
در نیمه اول قرن هجدهم، اولین میسیونرها (ایمانداران مسیحی) که نگران و دلواپس یهودیان شدند، آلمانی ها بودند. با این وجود، هیچ پیشرفت قابل توجهی انجام نشد. تا این که فعالیت های یهودیان در کلیسای انگلستان در سال 1809 شروع شد. از انگلیس جنبش مسیحیان یهودی به سرعت به سایر کشورها به خصوص در نروژ که نهضت پروتستان فعال بود، گسترش یافت. مهاجرت دسته جمعی یهودیان از شرق اروپا به آمریکا، به فعالیت بیشتر میسیونری انجامید. بعد از فاجعه هولوکاست توسط نازی ها، کلیسا (نظام سیاسی/مذهبی) نگرش منفی خود را نسبت به یهودیان تغییر داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر