۱۳۹۳-۱۱-۰۹

خاطرات شاهین نجفی 2




بزرگ تر که شدم فقط تاريخ و جغرافيا و تعليمات دينی را ميخواندم

سبيلم که جوانه زد فهميدم فلسفه و جامعه شناسی چيست و ادبيات يعني چه

ده سال داشتم که به شدت از علوم تجربی متنفر شدم

کلاس چهارم ابتدايی بودم ; تمرينات هفته ی پيش را انجام نداده بودم

معلمم آقای خليلی ، يک آدم لاغر و استخوانی و بلند بالايي بود

به من که رسيد کتاب را جلوش باز کردم که مثلا دنبال تمرينات بگردم

گفت بلند شو ; بلند شدم

سرم تا حدود نافش ميرسيد ، قلبم تند ميزد

هيچ چيز نگفت...

فقط يک کشيده ی محکم به صورتم زد!!

يک لحظه مادرم را ديدم با آن چادر غمگينش و خانه يمان را با آب‌ های اطراف خانه

آخر وقتي‌ باران می آمد هميشه آب جمع ميشد

ولی گريه نکردم ; نگاهش کردم

چشمانش غمگين و سرخ بود

همان موقع‌ ها بود که يکی از خواهر زاده‌ هايم که پنج سال از من کوچک تر بود را به کوچه خلوت می بردم و می زدم

يا يک حامد نوروزی داشتيم در مدرسه ، که من و مهدی محمد نژاد او را به عنوان يک اسير عراقی کتک ميزديم!!

آن موقع نه می دانستم اطلاعات چيست و نه اوين کجاست

مامور برای من برابر بود با پليس راهنمايی رانندگی با شکمی گنده و خوش اخلاق که هميشه سر تنها چراغ قرمز شهر می ايستاد و بهش ميگفتند مرد قانون

اهل رشوه و اين حرف‌ها نبود

بازنشسته که شد..

مُرد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ترجمه کامل قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ به انگلستان ( Illegal Migration Act 2023) + لینک لجستلیشن

  قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ بخش ۳۷ - سال ۲۰۲۳ یک قانون برای تعیین مقررات و ارتباطات مرتبط با حذف افرادی از پادشاهی متحد که به نقض کنترل مه...