در اواخر دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، مذاکراتی
در استانبول، بغداد و آلماتی انجام شد. در همان دوره مقامات ایران اعلام
کردند آماده مذاکره هستند و تمایل خود را برای دستیابی به یک توافق بالقوه
نشان دادند. اما نوع برخورد و شرایطی که تیم مذاکره کننده ایرانی به ریاست
سعید جلیلی مطرح کرد مذاکرات را با ناکامی مواجه ساخت. این مورد در جریان
مناظرههای انتخاباتی مورد تایید علی اکبر ولایتی قرار گرفت.
در اواخر دوره احمدی نژاد دیگر قطعنامههای تحریم
«کاغد پاره» تصور نمیشدند واز همان دوره نیز نظام به نتیجه رسیده بود که
تبعات تحریمها و گسترش انزوا، هزینههای خارجی را از سطح کنترلپذیر و
قابل تحمل خارج ساخته است.
در واقع حکومت از همان زمان رسیدن به یک
توافقنامه محدود را برای رهایی از هزینههای تحریمشکن دنبال میکرد.
بنابراین در اصل انجام توافق هستهای که به صورت محدود باشد و قابلیت
بالقوه انجام فعالیتهای حساس هستهای سلب نکند بین دو تیم اختلافی وجود
ندارد. البته منظور محدودهای است که از سوی رهبری و بخش مسلط قدرت تعیین
شده است. و گرنه در دکترین جواد ظریف ماجراجویی هستهای جایی ندارد. اما در
چارچوب واقعیتهای نظام سیاسی و اعتقاد وی بهکارکردن با خامنهای، وی
مجبور است رویکرد حداقلی و دفاعی را در سیاست خارجی ستیزهجو دنبال نماید و
خطوط قرمز ترسیم شده از سوی رهبری را رعایت کند.
آنچه حوزه اصلی تفاوت را تشکیل میدهد شیوه اجرا و
تفاوتها در قیمتگذاری در تفاهم هستهای است. به عبارت دیگر در اینکه چه
امتیازاتی و چگونه گرفته شده و چه امتیازاتی در عوض واگذار شود، بین تیم
جلیلی و ظریف اختلاف دیدگاه وجود دارد.
راهبرد جلیلی و همکارانش، ستیزهجویی در سیاست
خارجی بود از اینرو با برخورد تقابلی پا به میدان مذاکره میگذاشتند و
صحنه مذاکرات را به صورت میدان نبردی میدیدند که به شکل سخت افزاری باید
در آن به تقابل با طرف مقابل بپردازند. مذاکره برای آنان وسیلهای برای
کاهش اختلافات نبود بلکه وسیلهای برای گرفتن وقت و تداوم سیاست برخورد
بود. مذاکره برای رسیدن به توافق از دید آنان فرع ماجرا بود و اصل،
بیاعتبارسازی حریف و خلع سلاح آن در جنگ روانی و دیپلماتیک بود.
اما تیم ظریف مذاکره را ابزار اصلی حل مشکلات و یا
حداقل مدیریت اختلافات میداند. آنها نیز مذاکرات را صحنه نبرد توصیف
میکنند اما به شیوه نرم افزاری به دنبال رسیدن به یک توافق عملی هستند.
اصل برای آنها نتیجه است. از اینرو مذاکرات در دوره ظریف جدیت دارد و
براساس شیوهها و فنون رایج در عرصه دیپلماسی جلو میرود. آنها از
ابزارهای شناخته شده موجود در عرصه جهانی برای تعقیب خواستههایشان
استفاده میکنند. اما تیم قبلی به استانداردها و رویههای جهانی بها
نمیداد.
در خصوص امتیازاتی که طرفین حاضر به پذیرش آن
هستند. تفاوتها و شباهتهایی وجود دارد. در خصوص تعلیق موقت و زمانمند
غنیسازی اورانیوم بیست درصدی بین آنها تفاوتی وجود ندارد. در زمان جلیلی
نیز ایران علایمی دال بر پذیرش این مساله نشان داده بود. اما خواستههایی
را طلب میکرد که ۱+۵ آن را نپذیرفت و اساسا قابل طرح در فرآیند بده و
بستان متعارف نبودند.
رامین میهمان پرست سخنگوی اسبق وزارت خارجه در
مهر ماه ۱۳۹۱ در یک نشست رسانهای در قزاقستان گفت: «در مقطعی میخواهيد
غنیسازی پنج درصد را به دليل نياز جدی و صرفه اقتصادی خود انجام دهيد، اما
گاهی برای غنیسازی ۲۰ درصد چون نياز کم است و توليد آن صرفه اقتصادی نيز
ندارد، اگر تامين سوخت رآکتور تحقيقاتی تهران را تضمين کنند، اين موضوع
قابل مذاکره خواهد بود».
فرقی که قابل مشاهده است مشکلساز شدن افزایش
ذخیره اورانیوم غنی شده با غلظت بالا است. رفتار سنجی حکومت نشان میدهد که
رعایت مصلحت سنجی در استراتژی خصومت محور باعث شده است تا خطوط قرمز
اسراییل و آمریکا رعایت گردد. در حال حاضر ذخیره موجود سوخت هستهای با
غلظت بالای ایران به آستانه تحمل اسراییل نزدیک شده است.
بنابراین ادامه تولید آن هزینههایی بیشتر از
منفعت برای حکومت دارد. مسیر ماجراجویی هستهای از طریق تولید پلوتونیم و
یا تغلیظ اورانیوم با غلظت ۵ درصد از طریق ساتریفوژهای پیشرفته و با قدرت
پردازش بیشتر با حساسیتها و هزینههای کمتری میتواند تداوم یابد.
ازاینرو بخش اقتدارگرای حکومت به این دلیل به
دولت روحانی اجازه داده است تا روی این موضوع انعطاف نشان دهد. اما در آن
مقطع ایران انتظار داشت ابتدا غرب رسما اصل غنیسازی در داخل خاک ایران را
بپذیرد و سپس تحریمها لغو شود. آن وقت ایران تضمین میداد دیگر سوخت
هستهای با غلظت بالا تولید نکند. اما در دوره جدید به دلیل گسترش تاثیر
مختل کننده تحریمها و همچنین رویکرد تعاملی دولت روحانی، بهایی که ایران
طلب میکند به نحو چشمگیرتری پایین آمده است. اکنون در سطح توافق مقدماتی
ایران حاضر است در ازای تعلیق محدود تحریمها و پذیرش حق ایران در انجام
اصل غنیسازی اورانیوم، فعلا تغلیظ اورانیوم از ۵ درصد بیشتر را انجام
ندهد.
هر دو تیم بر پافشاری روی انجام غنیسازی تا حد ۵
درصد اتفاق نظر دارند. کشورهای غربی نیز در هر دو دوره این مساله را
پذیرفته بودند. همچنین هر دو تیم نظر مثبتی حداقل در آغاز توافقات بر روی
پذیرش پروتکل الحاقی ندارند. همچنین در زمینه حفظ محموله موجود اورانیوم
غنی شده بیست درصدی نیز بین آنها اشتراک نظر مشاهده میشود.
تیم جلیلی نسبت به کاهش و یا فعال نکردن
سانریفوژها انعطاف نشان نمیداد. اما تیم جدید حاضر به انجام توافقاتی در
این خصوص است. البته محدودیتها فقط به معنای کاهش سطح و اندازه تولید سوخت
هستهای است و وگرنه میتوان پیشبینی کرد که مشابه سالهای ۸۲ تا ۸۴ دولت
روحانی به توسعه و تقویت زیر ساختها و ظرفیتهای فنی و تاسیساتی اتمی
بپردازد.
ایران عملا از وقتی که روحانی رییس جمهور شده است تولید سوخت هستهای با غلظت بالا را کاهش داده و تقریبا به صفر رسانده است.
جلو رفتن مذاکرات و معلوم شدن تکلیف توافقنامه
موقت احتمالی کمک میکند تا به شکل دقیقتر شباهتها و اختلافات تیمهای
هستهای لاحق و سابق را تشخیص داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر