زمان حادثه رویید با نشانه ی دیگر
چنین زمانه چه سخت است تا زمانه ی دیگر
هزارخنجرکاری به انحنای دلم آه
مخوان،ترانه مخوان،باش تا ترانه ی دیگر
بهانه بود مرا شرکت قیام گذشته
عطش عطش تو بمان گرم،تا بهانه ی دیگر
همیشه قلب مرا زخم،زخم کهنه کاری
همیشه دست توراتیغ فاتحانه ی دیگر
سکوت دردل این آشیانه ی ممتد وای
کجاست منزل امنی ،کجاست خانه ی دیگر
خروش جوشش دریاچه درکرانه ی من بین
که این ترانه نبوده است در کرانه ی دیگر
جوانه سبزنبوده است درگذشته ی این باغ
بمان توسبزی این باغ،تا جوانه ی دیگر!
زمان حادثه خوش آمدی،سلام برویت
که شب نشسته به خنجر درآستانه ی دیگر
بجان دوست از این تازیانه باک ندارم
که زخم جان مرا هست تازیانه ی دیگر
کجاست سرخی فریادهای بابک خرم
کجاست کاوه ی آزاده ی زمانه ی دیگر؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر