یه قزوینیه آخوند میشه ازش میپرسند این چه کار زشتی بود کردی؟ میگه شنیده بودم مردم به آخوندا پشت کردن
!
!
امام جمعه رشت بچه دار میشه سازمان مجاهدین خلق مسئولیتش رو بر عهده میگیرن
.
.
يه روز خامنه اي و خميني و رفسنجاني يه دختر از خيابون بلند مي كنن مي گن بريم حال كنيم. خلاصه تو خونه بعد از كلي تعارف اول خميني مي ره تو اتاق وقتي مياد بيرون مي گه اه اين چي بود بتول خودم خيلي بهتره. بعد خامنه اي مي ره تو ,مي ياد مي گه :اه زن خودم خيلي بهتره . رفسنجاني مي ره تو مي ياد مي گه : راس مي گه بابا بتول خيلي بهتره!!
يه روز خامنه اي و خاتمي و رفسنجاني داشتن با ماشين مي رفتن يه كوري رو ميبيننسوار ميكنن به كوره ميگن مارو مي شناسي ؟كوره يه دستي ميكشه صورت خامنه اي ميگه اين با اين ريشاي در هم برهم خامنه ايهرو صورت خاتمي هم دست ميكشه ميگه اين با اين محاسن مرتبش حتما خاتميه نوبت اكبرشاه (همون رفسنجاني خودمون)ميشه , كوره يه دستي به صورت رفسنجاني ميكشه ميگه كونكشا خانومم كه سوار كردين...
روزی مادر اكبرشاه مي آيد خانه به اكبر مي گويد ننه خدا خيرت بده كه مشكل مسكن جوانان را حل كردي .طرف مي پرسه چطور ننه . جواب ميده آخه آلان كه ميومدم خونه تمام جوانان با ماشين جلويم مي ايستادند مي گفتند خانم خونه خاليم داريم
يه روز يكي از برادران دلاورمرد بسيجي كه در زمان دفاع مقدس شيميايي شده بوده، ميره دم در بيت معظم رهبري!زنگ ميزنه، خانم معظم مقام معظم رهبري در رو باز ميكنه..برادر بسيجي با اون صداي گرفته شيميايش ميگه، سلام عليكم و رحمت الله، بسم الله القاسم الجبارين، حضرت آيت الله العظما سيد علي خامنه اي در منزل تشريف دارند؟خانم معظم مقام معظم رهبري هم كه نميدونسته طرف شيمياييه و صداش اصولا كم هست، بر ميگرده و با صداي آهسته ميگه، نه!!! بيا بريم تو تا كسي نفهميده
یکبار حضرت بتول به حضرت امام میگه، روحی! تو این همه چیز میز به نام خودت کردی، بیمارستان، خیابان، بزرگراه، بنیاد و ... بی انصاف چرا هیچ چیزی به نام من نمیکنی؟ یه خیابونی، کوچه ای چیزی آخه! حضرت امام میفرمایند لکن خفه ضعیفه! اگر خیابان به نام تو کنیم، این ملت به راننده تاکسی ها میگویند، "20 تومن تا ته بتول"! جواب خدا را چه بدهیم؟
آقا ,يارو جانباز بود بعد از جنگ بردنش واسه يك برنامه بخاطر تجليل و مصاحبه.از يارو پرسيدند .جناب شما 8-7 سال جبهه بوديد كدوم قسمت مشغول جهاد بوديد؟يارو گفت:والله ما زرشك پاك مي كرديم.بهش گفتند :يعني داخل آشپزخونه بوديد؟گفت:نه,اين تابلوهايي بود كه روش نوشته بود كربلا ما دارييم مي آييم.اينها رو هي زيرش مي نوشتند زرشك ,ما مسوول بوديم كه اين زرشكارو پاك كنيم.مصاحبه گر ميگه عجب.ميشه حالا در مورد امدادهاي غيبي صحبت كنيد واينكه آيا شما هم امدادغيبي ديديد؟يارو ميگه.اي, ي چيزايي مي ديديم.مثلا ايستاده بوديم خمپاره مي اومد ميخورد كنارموني دفعه چند نفر از اطرافمون غيب ميشدند.مصاحبه گر مي فهمه يارو چت ميزنه.واسه دك كردنش بهش ميگه به عنوان آخرين سوالآيا شما در جبهه ايثارهم كرديد؟يارو ميگه:والله ما عيسي اونجا نداشتيم ,اما يكي بود اسمش موسي بود گهگاهي بچه ها مي كردنش.
يه روز خامنه اي و خاتمي و رفسنجاني داشتن با ماشين مي رفتن يه كوري رو ميبيننسوار ميكنن به كوره ميگن مارو مي شناسي ؟كوره يه دستي ميكشه صورت خامنه اي ميگه اين با اين ريشاي در هم برهم خامنه ايهرو صورت خاتمي هم دست ميكشه ميگه اين با اين محاسن مرتبش حتما خاتميه نوبت اكبرشاه (همون رفسنجاني خودمون)ميشه , كوره يه دستي به صورت رفسنجاني ميكشه ميگه كونكشا خانومم كه سوار كردين...
روزی مادر اكبرشاه مي آيد خانه به اكبر مي گويد ننه خدا خيرت بده كه مشكل مسكن جوانان را حل كردي .طرف مي پرسه چطور ننه . جواب ميده آخه آلان كه ميومدم خونه تمام جوانان با ماشين جلويم مي ايستادند مي گفتند خانم خونه خاليم داريم
يه روز يكي از برادران دلاورمرد بسيجي كه در زمان دفاع مقدس شيميايي شده بوده، ميره دم در بيت معظم رهبري!زنگ ميزنه، خانم معظم مقام معظم رهبري در رو باز ميكنه..برادر بسيجي با اون صداي گرفته شيميايش ميگه، سلام عليكم و رحمت الله، بسم الله القاسم الجبارين، حضرت آيت الله العظما سيد علي خامنه اي در منزل تشريف دارند؟خانم معظم مقام معظم رهبري هم كه نميدونسته طرف شيمياييه و صداش اصولا كم هست، بر ميگرده و با صداي آهسته ميگه، نه!!! بيا بريم تو تا كسي نفهميده
یکبار حضرت بتول به حضرت امام میگه، روحی! تو این همه چیز میز به نام خودت کردی، بیمارستان، خیابان، بزرگراه، بنیاد و ... بی انصاف چرا هیچ چیزی به نام من نمیکنی؟ یه خیابونی، کوچه ای چیزی آخه! حضرت امام میفرمایند لکن خفه ضعیفه! اگر خیابان به نام تو کنیم، این ملت به راننده تاکسی ها میگویند، "20 تومن تا ته بتول"! جواب خدا را چه بدهیم؟
آقا ,يارو جانباز بود بعد از جنگ بردنش واسه يك برنامه بخاطر تجليل و مصاحبه.از يارو پرسيدند .جناب شما 8-7 سال جبهه بوديد كدوم قسمت مشغول جهاد بوديد؟يارو گفت:والله ما زرشك پاك مي كرديم.بهش گفتند :يعني داخل آشپزخونه بوديد؟گفت:نه,اين تابلوهايي بود كه روش نوشته بود كربلا ما دارييم مي آييم.اينها رو هي زيرش مي نوشتند زرشك ,ما مسوول بوديم كه اين زرشكارو پاك كنيم.مصاحبه گر ميگه عجب.ميشه حالا در مورد امدادهاي غيبي صحبت كنيد واينكه آيا شما هم امدادغيبي ديديد؟يارو ميگه.اي, ي چيزايي مي ديديم.مثلا ايستاده بوديم خمپاره مي اومد ميخورد كنارموني دفعه چند نفر از اطرافمون غيب ميشدند.مصاحبه گر مي فهمه يارو چت ميزنه.واسه دك كردنش بهش ميگه به عنوان آخرين سوالآيا شما در جبهه ايثارهم كرديد؟يارو ميگه:والله ما عيسي اونجا نداشتيم ,اما يكي بود اسمش موسي بود گهگاهي بچه ها مي كردنش.
يك روز يه عربه مي ره پيش دكتر مي گه : آقاي دكتر .. كيرم درد مي كنه دكتر مي گه : كير چيه عزيزم ... بگو عضومعربه مي گه : دستت درد نكنه آقاي دكتر ... يعني ما 5 ساله كير بسيجيم.."
بود يك جوان مومن و پارسافقط اهل قرآن و اهل دعاروح اله خميني را نام بود و جدش پيغمبر اسلام بودبه فيضيه شد سالها اين جوانبياموخت انواع علم و زمانبدانست كه باطل شود هر نماز به گوزيدن و گاه راز و نيازبياموخت احكام خوب لواطكه بس بود شيرين چو آب نباتبراي يبوست بخوان اين دعاچو داري اسهال بگو آن ثنا
جعبه سیاه حسین فهمیده رو پیدا میکنن، بررسیش میکنن میبینن آخرین لحظاتی که داشته کشته میشده میگفته، هل نده حاجی! جون مادرت هل نده! بی شرف هل نده! ای مادر قحبه
!
بود يك جوان مومن و پارسافقط اهل قرآن و اهل دعاروح اله خميني را نام بود و جدش پيغمبر اسلام بودبه فيضيه شد سالها اين جوانبياموخت انواع علم و زمانبدانست كه باطل شود هر نماز به گوزيدن و گاه راز و نيازبياموخت احكام خوب لواطكه بس بود شيرين چو آب نباتبراي يبوست بخوان اين دعاچو داري اسهال بگو آن ثنا
جعبه سیاه حسین فهمیده رو پیدا میکنن، بررسیش میکنن میبینن آخرین لحظاتی که داشته کشته میشده میگفته، هل نده حاجی! جون مادرت هل نده! بی شرف هل نده! ای مادر قحبه
!
به یه آخونده میگن بلدی به انگلیسی از 1 تا 10 بشماری؟
میگه بله، One, Two, Three,Four نعوذ بالله، sex
میگه بله، One, Two, Three,Four نعوذ بالله، sex
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر