جبرئيل از بسیجیه ميپرسه آرزوت چيه؟
ميگه: خدا رو ببينم. جبرئيل ميگه: خدا ديدني نيست.بسیجیه ميگه: پس ميخوام
آدم شم. جبرئيل ميگه: پاشو بريم همون خدا رو نشونت بدم
بچه بسيجيه ميره پيش شيره هي گير ميده : من بابامو ميخوام و من بابامو مي خوام.آخرش شيره شاكي ميشه باسش ميرينه ميگه بيا اينم بابات.
پسره ميگه اينكه بابام نيست اين بخار داره بابام بخار نداشت!!!
به بسيجيه ميگن: با حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون هي در زدم، هي در زدم، هيچكي درو باز نكرد. بهش ميگن: نه بابا، با آقا حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون، آقا! هي در زدم، هي در زدم، هيچكي در رو باز نكرد!!!
از بسیجیه میپرسن تاحالا تو موقعیتی قرار گرفتی که نه راه پس داشته باشی نه راه پیش. بسیجیه میگه: یکبار اره تو باسنم گیر کرده بود
بسيجيه ازدواج ميکنه هرشب تنها ميخوابه
زنش ميگه نميخواي منو بوس کني!؟
ميگه من ازدواج کردم که دست از اين کثافت کاريا بردارم!
یه بار یه بسیجی خسیس به خانومش میگه: عیال! تا من میرم بالا پشتی بوم کولرو درست کونم پوشو دو تا تخمی مرغ درس کون شام بوخوریم مردیم گشنگی! عیالش میره تو آشپزخونه یارو هم میره بالای پشت بودم ولی پاش لیز میخوره و میفته پایین! همینجور که داشته از کنار پنجره آشپزخونه سقوط میکرده داد میزنه: ضعیفه تخم مرغا رو یکیش کون!!
بسيجيه ميره امامزاده ميبينه يه دختري ميگه خدايا يه شوهر خوب به من بده . بسيجيه خودشو ميندازه تو بغل دختره ميگه خدايا هل نده
بسیجیه زنگ میزنه ۱۱۰ میگه: گاز، کلاچ، ترمز، فرمون، ترمزدستی و دنده ماشین منو دزدیدند، پلیسه میگه: ببخشید، شما بسیجی هستید؟ یارو میگه: آره، چطور مگه؟ پلیسه میگه: هیچی، پاشو برو جلو بشین
بسیجیه ميره کنار دريا پری دريای ميبينه ،ميگه من عاشقتم ،با من ازدواج ميکنی،پری دريای ميگه من آدم نيستم،بسیجیه ميگه تو فکر ميکنی من آدمم،
به بسیجیه مي گن اگه وسط اقيانوس يه کوسه بيفته دنبالت چيکار مي کني
ميگه ميرم بالا درخت, ميگن وسط اقيانوس درخت نيست که خرهِ ,ميگه مجبورم مي فهمي مجبورم مجبور!
يه بسیجیه نوار نوحه ميخره زود ميزنه آخرش ببينه ساندیس ميدن يا نه!
توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما
خبرنگار: ب محرم امسال چه برنامه هایی دارید؟ بسیجیه :ما امسال 10تا علم اضافه کردیم /15تا پرچم/150تا زنجیر/12تا قمه و40تا زنجیرزن جدید در مجموع انشاءالله دیگه مادر یزید سرویس است!
بسیجیه تو مشهد بچش گم ميشه نذر ميكنه و ميگه : يا امام رضا دستم به دامنت، بچه ام پيدا بشه ، ديگه غلط كنم بيام مشهد
وصیت نامه بسیجیه :من تمام نمازهایم را خواندم فقط ب م چهل سال وضو بگیرید
به یه بسیجیه میگن فرق کلاغ چیه؟ میکه این بالِش از اون بالِش مساویتره
بسیجیه از دوستش میپرسه ساعت چنده؟
دوستش میگه ۸:۳۰
بسیجیه میگه ای بابا دیوانه شدم از صبح تا حالا هر کی یه چیزی میگه
بسیجیه از خدمت بر می گرده، باباش میگه نبودی واست زن گرفتیم، اینم بچه ات!
به یه بسیجی میگن بابات مرده لباس مشکی بپوش بریم قبرستون, میگه شما دروغ میگید یه اتفاقی افتاده می خواهید به من نگید.
توي بسیج يه بچه خوشگل گم ميشه، پليس براي مردم پيغام ميفرسته از يابنده تقاضا ميشود كه امشب كه هيچ، ولي فردا بچه رو بياره كلانتري تحويل بده تا ما بتونيم پس فردا به خانواده اش تحويل بديم .
بسیجیه داشته تو دریا غرق می شده هر بار که می رفته پایین آب می خورده می اومده بالا می گفته : سلام بر حسین
بچه بسيجيه ميره پيش شيره هي گير ميده : من بابامو ميخوام و من بابامو مي خوام.آخرش شيره شاكي ميشه باسش ميرينه ميگه بيا اينم بابات.
پسره ميگه اينكه بابام نيست اين بخار داره بابام بخار نداشت!!!
به بسيجيه ميگن: با حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون هي در زدم، هي در زدم، هيچكي درو باز نكرد. بهش ميگن: نه بابا، با آقا حيدر جمله بساز، ميگه: اومدم در خونتون، آقا! هي در زدم، هي در زدم، هيچكي در رو باز نكرد!!!
از بسیجیه میپرسن تاحالا تو موقعیتی قرار گرفتی که نه راه پس داشته باشی نه راه پیش. بسیجیه میگه: یکبار اره تو باسنم گیر کرده بود
بسيجيه ازدواج ميکنه هرشب تنها ميخوابه
زنش ميگه نميخواي منو بوس کني!؟
ميگه من ازدواج کردم که دست از اين کثافت کاريا بردارم!
یه بار یه بسیجی خسیس به خانومش میگه: عیال! تا من میرم بالا پشتی بوم کولرو درست کونم پوشو دو تا تخمی مرغ درس کون شام بوخوریم مردیم گشنگی! عیالش میره تو آشپزخونه یارو هم میره بالای پشت بودم ولی پاش لیز میخوره و میفته پایین! همینجور که داشته از کنار پنجره آشپزخونه سقوط میکرده داد میزنه: ضعیفه تخم مرغا رو یکیش کون!!
بسيجيه ميره امامزاده ميبينه يه دختري ميگه خدايا يه شوهر خوب به من بده . بسيجيه خودشو ميندازه تو بغل دختره ميگه خدايا هل نده
بسیجیه زنگ میزنه ۱۱۰ میگه: گاز، کلاچ، ترمز، فرمون، ترمزدستی و دنده ماشین منو دزدیدند، پلیسه میگه: ببخشید، شما بسیجی هستید؟ یارو میگه: آره، چطور مگه؟ پلیسه میگه: هیچی، پاشو برو جلو بشین
بسیجیه ميره کنار دريا پری دريای ميبينه ،ميگه من عاشقتم ،با من ازدواج ميکنی،پری دريای ميگه من آدم نيستم،بسیجیه ميگه تو فکر ميکنی من آدمم،
به بسیجیه مي گن اگه وسط اقيانوس يه کوسه بيفته دنبالت چيکار مي کني
ميگه ميرم بالا درخت, ميگن وسط اقيانوس درخت نيست که خرهِ ,ميگه مجبورم مي فهمي مجبورم مجبور!
يه بسیجیه نوار نوحه ميخره زود ميزنه آخرش ببينه ساندیس ميدن يا نه!
توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما
خبرنگار: ب محرم امسال چه برنامه هایی دارید؟ بسیجیه :ما امسال 10تا علم اضافه کردیم /15تا پرچم/150تا زنجیر/12تا قمه و40تا زنجیرزن جدید در مجموع انشاءالله دیگه مادر یزید سرویس است!
بسیجیه تو مشهد بچش گم ميشه نذر ميكنه و ميگه : يا امام رضا دستم به دامنت، بچه ام پيدا بشه ، ديگه غلط كنم بيام مشهد
وصیت نامه بسیجیه :من تمام نمازهایم را خواندم فقط ب م چهل سال وضو بگیرید
به یه بسیجیه میگن فرق کلاغ چیه؟ میکه این بالِش از اون بالِش مساویتره
بسیجیه از دوستش میپرسه ساعت چنده؟
دوستش میگه ۸:۳۰
بسیجیه میگه ای بابا دیوانه شدم از صبح تا حالا هر کی یه چیزی میگه
بسیجیه از خدمت بر می گرده، باباش میگه نبودی واست زن گرفتیم، اینم بچه ات!
به یه بسیجی میگن بابات مرده لباس مشکی بپوش بریم قبرستون, میگه شما دروغ میگید یه اتفاقی افتاده می خواهید به من نگید.
توي بسیج يه بچه خوشگل گم ميشه، پليس براي مردم پيغام ميفرسته از يابنده تقاضا ميشود كه امشب كه هيچ، ولي فردا بچه رو بياره كلانتري تحويل بده تا ما بتونيم پس فردا به خانواده اش تحويل بديم .
بسیجیه داشته تو دریا غرق می شده هر بار که می رفته پایین آب می خورده می اومده بالا می گفته : سلام بر حسین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر