یکی از مهمترین پیشگویی ها در قسمت های
مختلف کتاب مقدس، وعده برقراری حکومت و پادشاهی خدا در زمین است که حاکم آن
برگزیده خداوند یکتاست(به طور دقیق تر مسیح موعود). به گفته این پیشگویی
ها، این پادشاهی زمانی که بر روی زمین برقرار میشود، ابدی خواهد بود و هرگز
پایانی نخواهد داشت. این پیشگویی هنوز بعد از سال ها به حقیقت نرسیده، اما
نکته جالب اینجاست که در این پیشگویی ها، اتفاقات و حکومت های زمینی دیگری
پیش بینی شده اند که به گفته فرقه های مختلف یهودیت و مسیحیت به حقیقت
پیوسته اند. در این قسمت ابتدا نگاهی به خواب پادشاهی به نام نبوکدنصر
میکنیم که در طومار دانیال نبی به آن اشاره شده است. در مورد این که چه
مقدار از این پیشگویی ها به حقیقت رسیده یا نه، اختلاف نظرهای زیادی وجود
دارد. ابتدا نگاهی سطحی به قسمتی از باب دوم طومار دانیال میکنیم. این
پیشگویی همان طور که بعدا هم خواهید دید، شاید یکی از ساده ترین ها باشد.
دوستانی که علاقه دارند که این طومار و یا طومارهای دیگر بایبل(کتاب مقدس)
را به صورت کامل بخوانند می توانند از سایت های مختلف رایگان استفاده کنند.
ترجمه ای که بنده در این وب لاگ استفاده میکنم، ترجمه فارسی امروز هست که
به صورت رایگان از طریق سایت www.bible.com قابل دسترسی
هست، همین طور دوستانی که اسمارت فون(اپل یا اندروید) دارند می توانند
برنامه این وب سایت را به صورت رایگان از داخل گوشی دانلود کنند و بر روی
گوشی خود نصب کرده تا به ترجمه های دیگر هم دسترسی داشته باشند.
"ای
پادشاه، هنگامی که در خواب بودی، دربارهٔ آینده خواب دیدی و خدا که آشکار
کنندهٔ رازهای پنهان است، از آنچه در آینده اتّفاق خواهد افتاد به تو خبر
داده است. امّا این راز که بر من آشکار شده بهخاطر این نیست که دانشمندتر
از دیگران هستم، بلکه به این جهت است که پادشاه تعبیر خواب خود را بداند و
از معنای افکاری که به خاطرش رسیده است آگاه شود. «ای پادشاه، تو در
خواب مجسمهٔ بزرگی دیدی که بسیار درخشان و ترسناک بود. سر آن از طلای خالص
ساخته شده بود و سینه و بازوهایش از نقره، شکم و کپلهایش از برنز، ساقهای
او از آهن و پاهایش قسمتی از آهن و قسمتی از گل بود. وقتی تو به آن نگاه
میکردی، تخته سنگ بزرگی بدون اینکه کسی به آن دست بزند، پاهای آهنی و گِلی
آن مجسمه را درهم شکست. آنگاه آهن، گل، برنز، نقره و طلا همه با هم
آنچنان ریز شدند که باد آنان را مانند گرد و غبار هنگام خرمن کوبی پراکنده
نمود که دیگر اثری از آن بر جای نماند. امّا آن سنگ آنقدر بزرگ شد که به
مانند کوه بزرگی گردید که سراسر روی زمین را پوشانید. «این خواب پادشاه
بود و حالا تعبیرش را هم برای تو خواهم گفت: ای پادشاه، تو شاه شاهان
هستی. خدای آسمان به تو سلطنت و قدرت و قوّت و جلال بخشیده است. خدا تو را
بر همهٔ مردمان روی زمین و بر تمام حیوانات و پرندگان مسلّط گردانیده است.
تو آن سر طلا هستی. بعد از تو، سلطنت دیگری روی کار خواهد آمد که به
بزرگی سلطنت تو نخواهد بود. پس از آن سومین سلطنت که مانند آن برنز است،
روی کار خواهد آمد و بر تمام زمین حکمرانی خواهد کرد. پس از آن چهارمین
سلطنت است که قدرتی مانند آهن دارد. همانطور که آهن همهچیز را نرم و خرد
میکند، آن هم همهچیز را نرم و خرد خواهد کرد. تو همچنین در خواب دیدی
که پاها و انگشتان، قسمتی از گل و قسمتی از آهن بود. این نشانه آن است که
آن امپراتوری تقسیم خواهد شد. همان طوری که آهن و گل با هم مخلوط شده
بودند، آن امپراتور هم مقداری از قدرت آهن را خواهد داشت. امّا انگشتان که
قسمتی از آهن و مقداری از گل ساخته شده بود، به این معنی است که بخشی از
آن امپراتوری قوی و بخشی از آن ضعیف خواهد بود. تو مشاهده کردی که آهن و
گل با هم مخلوط شده بودند. معنی آن این است که پادشاهان آن دوره کوشش
خواهند کرد به وسیلهٔ ازدواج با اقوام دیگر، خویشاوند و متّحد شوند. ولی
همانطور که گل و آهن نمیتوانند با هم آمیخته شوند، آنها هم در هدف خود
موفّق نخواهند شد. در زمان آن پادشاهان، خدای آسمان سلطنتی برپا خواهد کرد
که هیچگاه از بین نخواهد رفت. آن سلطنت هرگز مغلوب هیچ ملّتی نخواهد شد،
ولی تمام این امپراتوریها را بکلّی از بین برده و خود تا به ابد باقی
خواهد ماند. تو دیدی که یک تخته سنگ بدون اینکه کسی به آن دست بزند از کوه
جدا شد و مجسمهای را که از آهن، برنز، گل، نقره و طلا ساخته شده بود خرد
کرد. ای پادشاه، خدای بزرگ از آنچه در آینده اتّفاق خواهد افتاد تو را آگاه
ساخته است و من خواب و تعبیر آن را کاملاً برای تو شرح دادم." - کتاب مقدس
- دانیال - قسمتی از باب ۲
همان
طور که گفتم این پیشگویی شاید یکی از ساده ترین پیشگویی ها در کتاب مقدس
است که تقریبا همه خواننده ها می توانند قبول کنند که حداقل قسمت آخر آن که
صحبت از برقراری حکومت خداوند بر روی زمین است، هنوز به حقیقت نرسیده است.
در این پیشگویی صحبت از چهار حکومت بزرگ شده است که اولین آن طبق گفته خود
دانیال، مربوط به حکومت بابل که پادشاه زمان آن نبوکدنصر بوده است. پایتخت
این حکومت در بابل بود که به عراق امروزی تبدیل شده است. اگر تاریخ را
مطالعه کرده باشید، این پادشاهی در زمان کورش بزرگ(امپراطوری پارسیان و
مادیان) سقوط میکند. پس تقریبا همه خوانندگان می توانند قبول کنند که منظور
از حکومت دوم، امپراطوری پارسیان و مادیان است که شاید اوج این پادشاهی به
زمان کورش بزرگ برگردد که ما ایرانی ها اقلب با افتخار به تاریخ آن زمان
نگاه میکنیم. پادشاهی سوم معمولا به امپراطوری یونان ربط داده میشود که اوج
آن در زمان اسکندر مقدونی بوده است. اسکندر مقدونی تقریبا تمامی امپراطور
پارسیان و مادیان تصرف میکند و بعد از آن امپراطوری یونان به چهار
امپراطوری جدا از هم گسسته میشود. امپراطوری آخر نیز جزء قسمتی از این خواب
است که حداقل هنوز به صورت کامل وجود خارجی ندارد. بعضی ها این امپراطوری
را به انگلیسی ها، بعضی دیگر به روسیه، چین و کمونیست ها و بعضی هم به
اسلام گرایان ربط می دهند که البته همه آنها قبول دارند که این امپراطوری
هنوز در حال شکل گیری است چرا که بعدها خواهید دید که این امپراطوری به
تمامی دنیا مسلط خواهد شد. قسمت آخر این خواب و سنگی که از سخره جدا شده و
این امپراطوری را تخریب خواهد کرد نیز به وضوح هنوز به حقیقت نرسیده است.
فصل هفت کتاب دانیال، درباره خوابی است که این بار توسط خداوند یکتا به خود
دانیال وحی میشود. در این خواب دانیال چهار حیوان وحشی می بیند که فرشته
خداوند در ترجمه این خواب هرکدام از این حیوان های وحشی را به یک امپراطوری
تشبیه میکند. نکته جالب اینجاست که این خواب دانیال از نظر معنی بسیار
شبیه به خواب نبوکدنصر است اما این بار از بک بعد دیگر، تا شاید بهتر بشود
این امپراطوری ها شناسایی کرد.
"در
سال اول سلطنت بلشصر پادشاه بابل، دانیال بر بستر خود خواب و رؤيایی دید
که آن را به این شکل نوشت: در خواب دریای وسیعی دیدم که در اثر وزش باد از
هر طرف متلاطم بود. بعد چهار حیوان عجیب و عظیم از دریا بیرون آمدند که همه
با هم فرق داشتند. اولی شبیه شیر بود، امّا مانند عقاب بال داشت.
درحالیکه به آن نگاه میکردم، دیدم که بالهایش کنده شد، سپس بلند شد و مثل
انسان روی دو پای خود ایستاد. سپس به این حیوان عقل انسان داده شد. حیوان
دومی همانند خرس بود و روی پاهای خود ایستاده آمادهٔ حمله شد. در بین
دندانهایش سه دنده دیدم و صدایی شنیدم که به آن حیوان میگفت: «برخیز و تا
میتوانی گوشت بخور!»درحالی که نگاه می کردم حیوان دیگری ظاهر شد که شبیه
پلنگ بود. او بر پشت خود چهار بال همچون بال پرنده داشت و دارای چهار سر
بود. به این حیوان اختیار و قدرت فرمانروایی داده شد. بعد در خواب حیوان
چهارم را دیدم که خیلی ترسناک و قوی بود. این حیوان با دندانهای بزرگ و
آهنین، قربانیان خود را میدرید و میخورد، سپس مابقی را در زیر پاهای خود
لگدمال میکرد. این حیوان با سه حیوان دیگر فرق داشت و دارای ده شاخ بود.
درحالیکه به شاخهایش نگاه میکردم، دیدم یک شاخ کوچک از بین شاخها پیدا شد
و سه شاخ اول را از بیخ کند. این شاخ کوچک چشمانی مثل چشمان انسان داشت و
از دهانش سخنان تکّبرآمیز جاری بود. آنگاه تختهایی را دیدم که در جاهای خود
قرار داده شدند و «موجود ازلی» بر تخت خود جلوس کرد. لباس او همچون برف،
سفید و موهای سرش مانند پشمِ خالص بود. از تخت او شعلههای آتش برمیخاست و
چرخهای آن، آتش سوزان بود. رودی از آتش در برابر او جاری بود. هزاران نفر
او را خدمت میکردند و میلیونها نفر در حضور او ایستاده بودند. آنگاه
دفترها برای داوری گشوده شدند. بعد آن حیوان چهارم را دیدم که کشته شد و
جسدش در آتش سوخته گردید، زیرا شاخ کوچک این حیوان هنوز هم سخنان تکبّرآمیز
میگفت. قدرت سه حیوان دیگر از آنها گرفته شد امّا اجازه داشتند که تا
مدّتی به زندگی خود ادامه بدهند. در خواب موجودی را دیدم که شبیه انسان
بود. او بر ابرهای آسمان آمد و به حضور موجود ازلی رفت. به او اختیار و
جلال و قدرتِ سلطنت داده شد تا همهٔ اقوام از هر زبان و نژاد او را خدمت
نمایند. قدرت او ابدی و سلطنتش بیزوال است. من دانیال، از دیدن آن رؤیاها
گیج و مبهوت شدم. پس نزد یکی از کسانیکه آنجا ایستاده بود، رفتم و تفسیر
آن رؤیا را از او پرسیدم. او چنین شرح داد: آن چهار حیوان بزرگ، چهار
پادشاه هستند که بر زمین ظهور میکنند، امّا مقدّسین خدای متعال، قدرت
سلطنت را تا ابد به دست خواهند گرفت. بعد دربارهٔ حیوان چهارم که ترسناک و
دارای دندانهای آهنین و پنجههای برنزی بود و با سه حیوان دیگر فرق داشت و
قربانیان خود را میدرید و میخورد و زیر پا لگدمال میکرد، از او پرسیدم.
همچنین دربارهٔ آن ده شاخ و شاخ کوچکی که بعداً ظاهر شد و سه تا از آن ده
شاخ که از بیخ کنده شدند، سؤال کردم. آن شاخ کوچک همان شاخی بود که چشم
داشت و از دهانش سخنان تکّبرآمیز جاری بود و از شاخهای دیگر هولناکتر بود.
درحالیکه نگاه میکردم دیدم که آن شاخ با مقدّسین خدا جنگید و بر آنها
پیروز شد. آنگاه «موجود ازلی» آمد و داوری را شروع کرده از مقدّسین خدای
متعال حمایت نمود و زمانی رسید که قدرت سلطنت را به آنها سپرد. او برای من
چنین شرح داد: حیوان چهارم سلطنت چهارم بر زمین است. این سلطنت با
سلطنتهای دیگر فرق دارد. تمام دنیا را پارهپاره نموده، در زیر پاهای خود
لگدمال میکند. ده شاخ او ده پادشاه هستند که از همین سلطنت ظهور میکنند.
بعد پادشاه دیگری به سلطنت میرسد که با سه پادشاه دیگر فرق دارد و آنها را
شکست میدهد. او برضد خدای متعال سخن میگوید، بر مقدّسین ظلم میکند و
میکوشد که تمام قوانین و جشنهای مذهبی را تغییر بدهد. مقدّسین خدا مدّت
سه سال و نیم تحت تسلّط او خواهند بود. سپس زمان داوری آغاز میگردد و
سلطنت این پادشاه از او گرفته میشود و بکلّی از بین میرود. آنگاه قدرت و
عظمت تمام سلطنتها به مقدّسین خدای متعال سپرده میشود. سلطنت خدای متعال
ابدی بوده، تمام پادشاهان جهان او را پرستش و از او اطاعت میکنند. این بود
خوابی که دیدم و وقتی بیدار شدم، بسیار پریشان بودم. از ترس رنگ از
چهرهام پریده بود، ولی از خوابم به کسی چیزی نگفتم." - کتاب مقدس - دانیال
- باب ۷
دقت
کنید که در این خواب، حیوان ها سمبلی برای نشان دادن قدرت های دنیایی و
امپراطوری ها هستند. حیوان اول شبیه شیر است که مانند عقاب بال دارد.
تقریبا همه گروه ها توافق دارند که این چهار حیوان در واقع همان چهار
امپراطوری در خواب نبوکدنصر هستند. پس حبوان اول امپراطوری بابل را به
تصویر میکشد. جالب اینجاست که شیر نماد امپراطوری بابل زمان بوده است و
پیامبری به نام ارمیا در باب چهارم طومارش این امپراطوری را به شیری وصف
کرده که طبق پیشگویی او برای حمله به اورشلیم در حال آمادگی است. دفت کنید
که در انتها به آن عقل انسان داده میشود که این بسیار جالب است چرا که در
مورد سرنوشت نبوکدنصر و داستان توبه او می توانید به خواب بعدی او و به
حقیقت رسیدن آن به باب چهارم طومار دانیال مراجعه کنید. حیوان دوم یا خرس
نشان دهنده امپراطوری پرشیا و مادهاست. به گفته بعضی فرقه ها سه دنده میان
دندان هایش فتح کردن زمین ها در سه جهت شمال، جنوب و غرب است. دستور "تا
میتوانی گوشت بخور" هم کاملا مشخص است که درباره فتح سرزمین های مختلف، تا
جایی که امکان پذیر است، میباشد. حیوان سوم یا پلنگ نماد امپراطوری یونان
است. چهار بال و چهار سر در واقع نشان دهنده گسسته شدن این امپراطوری به
چهار امپراطوری جداگانه است(ماسادون، تراکیه، مصر و سوریه). اما در مورد
آخرین حیوان یا امپراطوری که هنوز در حال شکل گیری هست و به حقیقت نرسیده،
اختلاف نظرات زیادی وجود دارد. همان طور که قبلا هم گفتم این امپراطوری از
طرف گروه های مختلف به انگلیسی ها، سازمان ملل، کمونیست ها از جمله چین و
همین طور اسلام و مسلمان ها نسبت داده میشود. شاید تمامی این نسبت ها
اشتباه باشد، همان طور که نسبت های مشابهی که قبلا در زمان جنگ جهانی اول و
دوم به گروه هایی داده شد که نتوانستند به طور کامل قدرت را در سراسر جهان
به دست گیرند. تعداد شاخ های این حبوان عجیب به گفته فرشته، نشان دهنده
پادشاهان این امپراطوری است. شاخ آخر، که پادشاه آخر و دشمن مسیح میباشد،
با روی کار آمدن سه پادشاه امپراطوری را برکنار خواهد کرد و این پادشاه آخر
یا دشمن مسیح در معبد خدا رجاساتی را برپا خواهد کرد که از زمان جنگ
مستقیم او با پرستندگان واقعی خدا تا سرنگونی اش توسط ظهور مسیح موعود حدود
سه سال و نیم طول خواهد کشید. در نهایت زمانی که پادشاهی مسیح برقرار
میشود، هیچ کس موفق به از بین بردن امپراطوری او نخواهد بود و پادشاهی او
ابدی خواهد بود. پادشاهی مسیح موعود در این الهام کاملا با سنگی که در خواب
نبوکدنصر از سخره جدا شد و مجسمه را از بین برد، هماهنگی دارد. نکته قابل
توجه این است که این قدرت جهانی تنها با نیروی مافوق طبیعی و خدایی از بین
خواهد رفت. درنتیجه هرگونه تلاش برای مبارزه با این امپراطوری توسط انسان
به شکست مواجه خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر