------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همه جا کشید
من یه رفیق دارم که سر هرچی نقاشه
اصن انتهاشه قلمو تو دستشه همه جا میپاشه
همه چی فیلم واسش مث جیم جارموشه
ا همه بریده فک میکنه دالی باباشه
مث ماس وقتی که از این و اون بدی میدید
فقط کشید و فحش و خورد و عقب نکشید
زدن بوماشو جر دادن و تابلوهاشو سوزوزندن و اون کشید یکی دوباره از نو
دادن رنگ و با قیف ریختن تو حلقش خفه شد؟ نه
همون صحنه شد یه تابلو
مث تن تیزی خورده که هرچی که فرو
میره زیر درد و تحت تعقیب از رو نمیره میگیره زیرخم و پررو چغر هر روز
یارو یه خط نو رو بازو تپل روپا هنو
فیشنگه باج سیبیل نمیده به سگ سبیلا
واسش افت داره کل با این شیتیل بگیرا
همه چی رو باخت کار کف خیابون کشید
رنگ و گرفت و قاط زد همه جا پاشید
رو در و دار و درخت و همه دیوارا کشید
رو من و تو و اینا اونا همه جا کشید
رو بنر صدا و سیما و صدا آمریکا
واسه اونا که خراب و خوابن و بیدارا کشید
واسه لش و لوش و لات و لوطی و بیکارا کشید
رو هرچی که بود و نبود همه جا کشید
اون گفت به شما بگم همه جا کشید
آره همه جا کشید آره همه جا کشید
اون همه جا کشی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
زهرآب
فرهنگ پرادوكسيكال در عصر ابتذال
با يك ملت خوشحال فداي تو يا زهراب
صبح کله پاچه با دار گشنه پا سفره ى افطار
سلفی با کودک کار فداي تو يا زهراب
زامبیای بازاری تنفس اجباری
کارگر انتحاری فداي تو يا زهراب
فاشیسم آمریکایی اسپرم آریایی
عرق به جای چایی فداي تو زهراب
فداي تو زندگى و وجود و عمر و جان ما
سگ کوی تربت و تویی تو آب و نان ما
فداي تار موی تو همه کس وشعور ما
تويى تو ثروت و سیاست و همه غرور ما
زهراب زهراب زهراب زهراب زهراب
ديالكتيك كربلايى فلسفه عاشورايي
بورژوازى خدايي فداى تو يا زهراب
كوروش با چفيه رهبر سكس توي حرم مطهر
مجلس شوراي انتر فداي تو يا زهراب
فوتبالیست سیاسی هنر یعنی آغاسی
دلواپسان عاصی فدای تو یازهراب
فاحشه ى انقلابى روشنفكر قلابى
دموكراسى با زور لابى فداي تو يا زهراب
فداي تو زندگى و وجود و عمر و جان ما
ما سگ کوی تربت و تویی تو آب و نان ما
فداي تار موی تو همه کس وشعور ما
تويى تو ثروت و سیاست و همه غرور ما
زهراب زهراب زهراب زهراب زهرا
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حضرت نان
حضرت نان
حضرت نان
حضرت نان
کجاست بوی خوشت
بریده شد به کجا برکت تو
چرا شدی چو محنت من
کشیدم نه مگر زحمت تو
به صبح بی پنیری به این اعصاب کیری
نمازم را قضا کن سحر شاید تو سیری
کجایی تا ببینی مرا در چاه خویشم
به ذره ذره مردن جدا از قوم و خویشم
بساطم در خیابان شهید حضرت نان
به سگ دوهای ممتد به این پایان پایان
کسی باید بیاید مرا در خود بمیرد
کسی که حق نان را دوباره پس بگیرد
بدرم پدرم بدرم پدرم بدرم پدرم
بزنم به رگم که رها بشوی به زنی که تو مبتلا بشوم
بزنم بزنم بزنم بزنم
به تو حلقه شوم تو دعا بشوی به تو سجده کنم و خدا بشو
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آله
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان شد
از چشم کبود ما هی اشک به راه افتاد آنقدر که باریدیم تبدیل به باران شد
هر دوست که با ما بود دشمن شد و خنجر زد با قافله پیمان بست هم کاسه ی دزدان شد
پشت همه ی د رها دیوار کشیدند و هی سقف فرو پاشید هی پنجره سیمان شد
هی شهد و شکر دادند! هی سکه ی زر دادند! آرام بساط شعر تبدیل به دکان شد
هر کس که دلش میخواست نیزه به زمین کوبید هی کشت و تجاوز کرد تا قاری قرآن شد!
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان شد
جنگل شده بود این شهر با منظره هایبکر! یک جنگل خر تو خر! علامه و روشنفکر!
دنیای بدون در دنیای پر از بن بست دنیا ی فقط در خواب دنیای سراپا مست
از دهکده ی خونین از حمله ی آپاچی! یک کوه جسد ماند و یک مشت تماشاچی!
که سوخت و ساکت ماند! با فاجعه بارآمد! هی فصل زمستان شد هی گفت: بهار آمد!
دندان به جگر داد و آرام لبش را دوخت با پای خودش پا ی هر چوبه ی دار آمد!
سر خوش شده از تاول معتاد به هر لخته در خشم نمکدان ها با زخم کنارآمد!
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان ش
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مصدق
احمدآباد من را به من پس بده مصدق کجایی
دو دست لباست کو مرد دو دست لباست کو؟
نفس تنگی از جنگ و ننگ سیاستخو
آه مصدق
پس از تو کرامت درخت شد
پس از تو ارس در صمد غرق شد
پس از تو روی تپه های خون بیجان بیجان
شکفته شد
قلمها شکسته شد
نه سود بود
نه رود بود
سه چیز بود
گلوله بود
گلوله بود
گلوله بو
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آرام
جوراباتون و در بیارین پاهاتون بو میدن
لباساتونو در بیارین بدنهاتون بو میدن
کلههاتونو در بیارین مغزهاتون بو میدن
چشمهاتونو در بیارین نگاهاتون بو میدن
آسمونتون و در بیارین ستارههاتون بو میدن
دهانهاتون و در بیارین حرفهاتون بو میدن
همینکه راست است این خاطرات خاطرت جمع باشد از پاشیدنم
پاشدم از انتهای خود
با زندگی جنگیدم و مرگ آخرین سنگرم
نه مادر درد ما خواند و جان داد جلجتا
تا کجا جار زد ببین رویش بغض ویرانگرم
که آرام خون تو را میخرم
به شبهای بیپنجره
به این وحشت مسخره
به چشمت پشت میلهها
به دنیای بیحنجره
به اسمم روی لبهای خیس تو
به عشقبازی و جنگل گیس تو
که ماهی شوم توی رود تنت
زمینی شوم زیر تندیس تو
گرفتار دنیای ممنوعهها
تفنگ نگاه جماعت سوی ما
ما پشت هم رو به آینه عاشق شدیم
و بیبهانه دل به آسمان زدیم
رام مرا راه نیست
من مینم من مینم منفجر کن مرا
نه مورفینم که رگ به رگ
خون به خون
برگ برگ بر زمینم
منزجر کن مرا
قرار من کجاست که فرار من تویی و انتحار من تویی و
سگ در رگم میدوم روی شانههای تو
هی چکه چکه چکه می/ریختم که تو جان بگیری
و دوباره روی پا
بوسههای ممنوع و همنوع و… هی
خوشه خوشه بمب بود دورمان
جان من بمیرد و اشک روی گونههای تو
نری زد توی گوشمان
نری که تف شد روی هوشمان
خون آغوشمان برهنه
سه نقطه راه مانده بود تا آن سوی مرزهای بی بند و
باری که روی دوشمان
قدم قدم مین بود زیر پایما
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فو
اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفن
نفس حبس و ترس ممتد هست پس
تو تنهايياتو بزار رو دوش من
صداى تو لالايى ميشه تو گوش من
تو شاهد شب و تب و تاب منى
تو شب نارفيقى تو مهتاب منى
كدوم ليلی مثل تو مجنون بود
مجنون تويى ، تويى علت وجود
تو اون كوهى كه باد به تو تكيه كرد
با اسم تو تفسير شده واژه مرد
قد قامت صلاة اگه رو لبمه
به حرمت حضور تو بى واهم
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
شو
یه شوویی نصمه شویی ، نیمه دِ شوگار
دل گریبونم گرِت سی دییَنه یار
--
یه شبی در نیمه های شب
دل گریبونم گرفت برای دیدن یار
بی وفا تو نکشم بِل موتم بیا
نازنین حشکم کردی چو تَلِ گیا
--
بی وفا تو منو نکش بگذار تا موقع مرگم برسه
نازنین من مثل برگ درختی خشکم کردی
عزیزم مِ وا تونم، مِ واتونم تونی حکیمم
غم و غصه ، ایی دنیا نکو نصیووِم
غم و غصه، ایی دنیا کِردی نصیووِم
--
عزیزم من با تو هستم ، من با توهستم ، تو درمان منی
غم و غصه این دنیا رو نصیبم نکن
غم و غصه این دنیا رو نصیبم کردی
بی وفا تو نکشم بِل موتم بیا
نازنین حشکم کردی چو تَلِ گیا
---
بی وفا تو منو نکش بگذار تا موقع مرگم برسه
نازنین من مثل برگ درختی خشکم کرد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دهانی جریده از فریاد
با دو تا هندانه زیر بغل با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید فکر کردم فقط خودم مردم
مرد بیزار خسته از بیداد
از همه سمت نیزه می بارید به خودم آمدم تنم خارید
گفتم از شهر دست بردارید شب شد و سینه را سپر کردم
مثل یک کوه سخت از فولاد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بی چراغ شبگردم
همچنان با زبان شعر و غزل همچنان مثل گنده لات محل
همچنان هندوانه زیر بغل شور این قصه را درآوردم
با دهانی جریده از فریاد
یک طرف اجتماع ترسوها یک طرف دوستان و چاقوها
روبرویم سپاه پرروها باید از راه رفته برگردم
راستی هندوانه ها افتاد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بی چراغ شبگرد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
متحد شوید
خانه به دوشان جهان متحد شويد
فاحشگان بی نشان متحد شويد
كولبران بی ماديان متحد شويد
كوكودكان خيابان متحد شويد
كوكوروشان رنجبران متحد شويد
خواب ننگ است... متحد شويد
تاره چوفنگ است... متحد شويد
عرش كور است... متحد شويد
اشك زور است... متحد شويد
شعر پشم است
واقعه خشم است
درد نان است
مفت جان است
تنبان بدريد از شادى از اين همه آزادی
در اين شب رويای
بانكها را بزنيد
بانكها را بزنيد
منفجر شويد
منفجر شويد
منزجر شويد
با قلبى كوچكتر از مشت
با چشمانى مشتعل
من قافيه اى سرگردانم
من قافيه اى سرگردانم
ميخوانم ميخوانم ميخوا
ميخوانم ميخوانم ميخوا
از دود از تو دويدم از تو
از دود از تو دويدم از تو
شليك ميشوم در مغزم
شليك ميشوم در مغزم
شليك ميشوم در مغزم
ميدانم ميدانم ميدا
هيچ راهی
هيچ چاهی
هيچ آه