۱۳۹۵-۱۲-۲۰
۱۳۹۵-۱۲-۰۷
شرح عملیات ترور شاپور بختیار با حضور یکی از عوامل ترور در تلویزیون ایران - ویدیو کامل
این ویدئو بخشی از برنامهی "جهانآرا" است که روز ۲۳ بهمن امسال از شبکه تلویزیونی "افق" وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و با موضوع زندگی "عماد مغنیه" فرمانده سابق عملیات "حزبالله" لبنان پخش شد.
دو مهمان این برنامه یکی سعید قاسمی از فرماندهان سپاه پاسداران بود که به شرح شماری از عملیاتهای تروریستی به اجرا درآمده توسط عماد مغنیه شامل بمبگذاری و آدمربایی پرداخت.
مهمان دیگر اما "انیس نقاش" عامل لبنانی اولین سوءقصد به جان شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر ایران پیش از انقلاب اسلامی بود که از سوی "وحید یامینپور" مجری این برنامه زنده تلویزیونی اینگونه معرفی شد: «آقای نقاش یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای یک عملیاتی عازم پاریس میشود برای به درک واصل کردن نخستوزیر شاه، شاپور بختیار. هرچند که آن عملیات در مرحله اول متوقف میشود اما ایشان در فرانسه بازداشت میشوند و به مدت ۱۰ سال در زندانهای فرانسه بودند.»
"نقاش" پیشتر در مصاحبهای عملیات ترور ناکام "بختیار" در تابستان ۱۳۵۹ را اینگونه شرح داده بود: «برنامه بر این اساس بود که من همراه دو نفر دیگر از همراهانم به عنوان خبرنگار وارد اتاق بختیار شویم و در حین مصاحبه با اسلحهی صدا-خفهکن شاپور و همراهش را ترور کنیم. اما متأسفانه با اشتباه صادق خلخالی و صحبتی که انجام داد، دیگر بختیار نه وقت مصاحبه میداد و نه حتی تلفنهای ما را پاسخ می داد. محافظهای بختیار نیز افزایش پیدا کرد. درنتیجه ما مجبور شدیم با کشتن افراد پلیس جلوی منزل او به سختی وارد خانه شویم و به زور تا پشت در اتاق بختیار نفوذ کنیم. اما چون در دفتر بختیار ضد گلوله بود، هیچ کاری نتوانستم بکنم. یکی از دو گلولهای که به من خورد، متعلق به سلاح خودم بود که به در شلیک کردم و کمانه کرد و برگشت سمت خودم. بعد هم که با پلیس فرانسه درگیر شدم و یک گلوله دیگر هم خوردم و دستگیر شدم.»
در جریان تلاش "نقاش" برای ترور بختیار، یک پلیس و یک شهروند فرانسوی کشته شدند.
بختیار اما ۱۱ سال بعد در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ (۶ آگست ۱۹۹۱) در سن ۷۷سالگی، توسط یک تیم ترور سه نفره متشکل از فریدون بویراحمدی، محمد آزادی و علی وکیلیراد که توانسته بودند در پوشش یاران وی به منزل مسکونی محافظتشدهاش وارد شوند، به قتل رسید.
ویدیو کامل
۱۳۹۵-۱۱-۳۰
دانلود البوم رادیکال از شاهین نجفی
رادیکال
کلام و موسیقی: شاهین نجفی
کلام و موسیقی: شاهین نجفی
تنظیم، رکورد، میکسینگ: مجید کاظمی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
رادیکال
تودهها زیر کودتا/ کو که تا/ کورهها/ گر بگیره از بغض ما
بابا قرار نیست نون بده/ اینجا هر زن واسه نون جون میده
من و خط بزن بنویس از نو همنوع هر روز ایدهی انقلاب و
از سرنگ بابا تا چادر مادر
از ریه ی خراب تجاوز به خواهر
از خون از خونه خون بازی قاضی راضی با چوبهی دار
از پول از جونی که دوزار/ خرخرهها رو جوویدن تو بازار
کار من نیست به تو درمون دادن مسخرهس به مرده خون دادن
خیلیا تو این راه جون دادن از زندگی بریدن و تاوون دادن
سینم سوخته مث سیستان رستم دردم نیگا کن به دستام
از خواب خشم من خون میچکه باس طوفان کنم این خاکسترو
دور نیس تاریخ بالا مینشونه طبقهی حقهی ما فرودستارو
کار… میشه مساوی با سهم مردم/ تا نون بچرخه تو سفرههامون
/غم نزنه سایه بازم رو سرمون/ کم نشه یکی یکی از جوونامون/
زن، زن باشه نه عروسک زنده / مرد، دیدی قاب بگیر حاشیه/
کافیه/ قافیه مرد / نافی اصل کلمه، انالباقی / اسم اعظم/ منم
تن پر باروت/ تهش توی تابوت
صدا …پر ندا…پر هُدی…پر خدا…پرپر
لا اله الا لا لا لا لا اله الا لا لا لا
حرفات چیه تنهایی؟ همه گُمن؟ / دشمن اصلی مردم، مردمن!؟
نه! مردم مُردهی محرومیم / تاریخی همگی محکومیم
از ابتدای “شصت“ کشتن/ یک جزوهی مجاهدین اعدام
تا تک تک سلولای اوین/ پیکارِ چپ و فدایی اعدام
خرداد همیشه خون داد/ شهرام و سعید و موسی اعدام
حزب توده هم اون لا ماها/ به تبر درختا رو لو میداد!
هر روز از ما یکی توی بنده/ نعرمون اسمش میشه خشونت!
فک کن متجاوز حمله کرده/ اشتباهه بکشیش توی خونت؟!
نه! بچهی معدن آق دره رو شلاق بزنن توی ملاء عام
من خفه خون بگیرم و کام از کام؟!… زهی خیال خام!
نون خشک و سق میزنم تا خیسش کنم به خونم
نفرین کن منو اگه یک روز، جز از این عشق چیزی بخونم
من اشک مادر ستارم مصلوب لعین بردارم
توی چشم خرافیت من خارم من شاهین دولت احرارم
من خاک عبوس خاوران و ریختم توی چشمام، یادم نره
من از هیچ دیواری نپریدم/ جا امید به کلید، ساختم پنجره
حنجره میسوزه از درد/ من مغزم دستای کارگره
این دستا یه روز کار دستت میده
بابا قرار نیست نون بده/ اینجا هر زن واسه نون جون میده
من و خط بزن بنویس از نو همنوع هر روز ایدهی انقلاب و
از سرنگ بابا تا چادر مادر
از ریه ی خراب تجاوز به خواهر
از خون از خونه خون بازی قاضی راضی با چوبهی دار
از پول از جونی که دوزار/ خرخرهها رو جوویدن تو بازار
کار من نیست به تو درمون دادن مسخرهس به مرده خون دادن
خیلیا تو این راه جون دادن از زندگی بریدن و تاوون دادن
سینم سوخته مث سیستان رستم دردم نیگا کن به دستام
از خواب خشم من خون میچکه باس طوفان کنم این خاکسترو
دور نیس تاریخ بالا مینشونه طبقهی حقهی ما فرودستارو
کار… میشه مساوی با سهم مردم/ تا نون بچرخه تو سفرههامون
/غم نزنه سایه بازم رو سرمون/ کم نشه یکی یکی از جوونامون/
زن، زن باشه نه عروسک زنده / مرد، دیدی قاب بگیر حاشیه/
کافیه/ قافیه مرد / نافی اصل کلمه، انالباقی / اسم اعظم/ منم
تن پر باروت/ تهش توی تابوت
صدا …پر ندا…پر هُدی…پر خدا…پرپر
لا اله الا لا لا لا لا اله الا لا لا لا
حرفات چیه تنهایی؟ همه گُمن؟ / دشمن اصلی مردم، مردمن!؟
نه! مردم مُردهی محرومیم / تاریخی همگی محکومیم
از ابتدای “شصت“ کشتن/ یک جزوهی مجاهدین اعدام
تا تک تک سلولای اوین/ پیکارِ چپ و فدایی اعدام
خرداد همیشه خون داد/ شهرام و سعید و موسی اعدام
حزب توده هم اون لا ماها/ به تبر درختا رو لو میداد!
هر روز از ما یکی توی بنده/ نعرمون اسمش میشه خشونت!
فک کن متجاوز حمله کرده/ اشتباهه بکشیش توی خونت؟!
نه! بچهی معدن آق دره رو شلاق بزنن توی ملاء عام
من خفه خون بگیرم و کام از کام؟!… زهی خیال خام!
نون خشک و سق میزنم تا خیسش کنم به خونم
نفرین کن منو اگه یک روز، جز از این عشق چیزی بخونم
من اشک مادر ستارم مصلوب لعین بردارم
توی چشم خرافیت من خارم من شاهین دولت احرارم
من خاک عبوس خاوران و ریختم توی چشمام، یادم نره
من از هیچ دیواری نپریدم/ جا امید به کلید، ساختم پنجره
حنجره میسوزه از درد/ من مغزم دستای کارگره
این دستا یه روز کار دستت میده
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
همه جا کشید
من یه رفیق دارم که سر هرچی نقاشه
اصن انتهاشه قلمو تو دستشه همه جا میپاشه
همه چی فیلم واسش مث جیم جارموشه
ا همه بریده فک میکنه دالی باباشه
مث ماس وقتی که از این و اون بدی میدید
فقط کشید و فحش و خورد و عقب نکشید
زدن بوماشو جر دادن و تابلوهاشو سوزوزندن و اون کشید یکی دوباره از نو
دادن رنگ و با قیف ریختن تو حلقش خفه شد؟ نه
همون صحنه شد یه تابلو
مث تن تیزی خورده که هرچی که فرو
میره زیر درد و تحت تعقیب از رو نمیره میگیره زیرخم و پررو چغر هر روز
یارو یه خط نو رو بازو تپل روپا هنو
فیشنگه باج سیبیل نمیده به سگ سبیلا
واسش افت داره کل با این شیتیل بگیرا
همه چی رو باخت کار کف خیابون کشید
رنگ و گرفت و قاط زد همه جا پاشید
رو در و دار و درخت و همه دیوارا کشید
رو من و تو و اینا اونا همه جا کشید
رو بنر صدا و سیما و صدا آمریکا
واسه اونا که خراب و خوابن و بیدارا کشید
واسه لش و لوش و لات و لوطی و بیکارا کشید
رو هرچی که بود و نبود همه جا کشید
اون گفت به شما بگم همه جا کشید
آره همه جا کشید آره همه جا کشید
اون همه جا کشی
اصن انتهاشه قلمو تو دستشه همه جا میپاشه
همه چی فیلم واسش مث جیم جارموشه
ا همه بریده فک میکنه دالی باباشه
مث ماس وقتی که از این و اون بدی میدید
فقط کشید و فحش و خورد و عقب نکشید
زدن بوماشو جر دادن و تابلوهاشو سوزوزندن و اون کشید یکی دوباره از نو
دادن رنگ و با قیف ریختن تو حلقش خفه شد؟ نه
همون صحنه شد یه تابلو
مث تن تیزی خورده که هرچی که فرو
میره زیر درد و تحت تعقیب از رو نمیره میگیره زیرخم و پررو چغر هر روز
یارو یه خط نو رو بازو تپل روپا هنو
فیشنگه باج سیبیل نمیده به سگ سبیلا
واسش افت داره کل با این شیتیل بگیرا
همه چی رو باخت کار کف خیابون کشید
رنگ و گرفت و قاط زد همه جا پاشید
رو در و دار و درخت و همه دیوارا کشید
رو من و تو و اینا اونا همه جا کشید
رو بنر صدا و سیما و صدا آمریکا
واسه اونا که خراب و خوابن و بیدارا کشید
واسه لش و لوش و لات و لوطی و بیکارا کشید
رو هرچی که بود و نبود همه جا کشید
اون گفت به شما بگم همه جا کشید
آره همه جا کشید آره همه جا کشید
اون همه جا کشی
زهرآب
فرهنگ پرادوكسيكال در عصر ابتذال
با يك ملت خوشحال فداي تو يا زهراب
صبح کله پاچه با دار گشنه پا سفره ى افطار
سلفی با کودک کار فداي تو يا زهراب
زامبیای بازاری تنفس اجباری
کارگر انتحاری فداي تو يا زهراب
فاشیسم آمریکایی اسپرم آریایی
با يك ملت خوشحال فداي تو يا زهراب
صبح کله پاچه با دار گشنه پا سفره ى افطار
سلفی با کودک کار فداي تو يا زهراب
زامبیای بازاری تنفس اجباری
کارگر انتحاری فداي تو يا زهراب
فاشیسم آمریکایی اسپرم آریایی
عرق به جای چایی فداي تو زهراب
فداي تو زندگى و وجود و عمر و جان ما
سگ کوی تربت و تویی تو آب و نان ما
فداي تار موی تو همه کس وشعور ما
تويى تو ثروت و سیاست و همه غرور ما
زهراب زهراب زهراب زهراب زهراب
سگ کوی تربت و تویی تو آب و نان ما
فداي تار موی تو همه کس وشعور ما
تويى تو ثروت و سیاست و همه غرور ما
زهراب زهراب زهراب زهراب زهراب
ديالكتيك كربلايى فلسفه عاشورايي
بورژوازى خدايي فداى تو يا زهراب
كوروش با چفيه رهبر سكس توي حرم مطهر
مجلس شوراي انتر فداي تو يا زهراب
فوتبالیست سیاسی هنر یعنی آغاسی
دلواپسان عاصی فدای تو یازهراب
فاحشه ى انقلابى روشنفكر قلابى
دموكراسى با زور لابى فداي تو يا زهراب
بورژوازى خدايي فداى تو يا زهراب
كوروش با چفيه رهبر سكس توي حرم مطهر
مجلس شوراي انتر فداي تو يا زهراب
فوتبالیست سیاسی هنر یعنی آغاسی
دلواپسان عاصی فدای تو یازهراب
فاحشه ى انقلابى روشنفكر قلابى
دموكراسى با زور لابى فداي تو يا زهراب
فداي تو زندگى و وجود و عمر و جان ما
ما سگ کوی تربت و تویی تو آب و نان ما
فداي تار موی تو همه کس وشعور ما
تويى تو ثروت و سیاست و همه غرور ما
زهراب زهراب زهراب زهراب زهرا
ما سگ کوی تربت و تویی تو آب و نان ما
فداي تار موی تو همه کس وشعور ما
تويى تو ثروت و سیاست و همه غرور ما
زهراب زهراب زهراب زهراب زهرا
حضرت نان
حضرت نان
حضرت نان
حضرت نان
کجاست بوی خوشت
بریده شد به کجا برکت تو
چرا شدی چو محنت من
کشیدم نه مگر زحمت تو
به صبح بی پنیری به این اعصاب کیری
نمازم را قضا کن سحر شاید تو سیری
کجایی تا ببینی مرا در چاه خویشم
به ذره ذره مردن جدا از قوم و خویشم
بساطم در خیابان شهید حضرت نان
به سگ دوهای ممتد به این پایان پایان
کسی باید بیاید مرا در خود بمیرد
کسی که حق نان را دوباره پس بگیرد
بدرم پدرم بدرم پدرم بدرم پدرم
بزنم به رگم که رها بشوی به زنی که تو مبتلا بشوم
بزنم بزنم بزنم بزنم
به تو حلقه شوم تو دعا بشوی به تو سجده کنم و خدا بشو
بریده شد به کجا برکت تو
چرا شدی چو محنت من
کشیدم نه مگر زحمت تو
به صبح بی پنیری به این اعصاب کیری
نمازم را قضا کن سحر شاید تو سیری
کجایی تا ببینی مرا در چاه خویشم
به ذره ذره مردن جدا از قوم و خویشم
بساطم در خیابان شهید حضرت نان
به سگ دوهای ممتد به این پایان پایان
کسی باید بیاید مرا در خود بمیرد
کسی که حق نان را دوباره پس بگیرد
بدرم پدرم بدرم پدرم بدرم پدرم
بزنم به رگم که رها بشوی به زنی که تو مبتلا بشوم
بزنم بزنم بزنم بزنم
به تو حلقه شوم تو دعا بشوی به تو سجده کنم و خدا بشو
آله
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان شد
از چشم کبود ما هی اشک به راه افتاد آنقدر که باریدیم تبدیل به باران شد
هر دوست که با ما بود دشمن شد و خنجر زد با قافله پیمان بست هم کاسه ی دزدان شد
پشت همه ی د رها دیوار کشیدند و هی سقف فرو پاشید هی پنجره سیمان شد
هی شهد و شکر دادند! هی سکه ی زر دادند! آرام بساط شعر تبدیل به دکان شد
هر کس که دلش میخواست نیزه به زمین کوبید هی کشت و تجاوز کرد تا قاری قرآن شد!
از چشم کبود ما هی اشک به راه افتاد آنقدر که باریدیم تبدیل به باران شد
هر دوست که با ما بود دشمن شد و خنجر زد با قافله پیمان بست هم کاسه ی دزدان شد
پشت همه ی د رها دیوار کشیدند و هی سقف فرو پاشید هی پنجره سیمان شد
هی شهد و شکر دادند! هی سکه ی زر دادند! آرام بساط شعر تبدیل به دکان شد
هر کس که دلش میخواست نیزه به زمین کوبید هی کشت و تجاوز کرد تا قاری قرآن شد!
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان شد
جنگل شده بود این شهر با منظره هایبکر! یک جنگل خر تو خر! علامه و روشنفکر!
دنیای بدون در دنیای پر از بن بست دنیا ی فقط در خواب دنیای سراپا مست
از دهکده ی خونین از حمله ی آپاچی! یک کوه جسد ماند و یک مشت تماشاچی!
که سوخت و ساکت ماند! با فاجعه بارآمد! هی فصل زمستان شد هی گفت: بهار آمد!
دندان به جگر داد و آرام لبش را دوخت با پای خودش پا ی هر چوبه ی دار آمد!
سر خوش شده از تاول معتاد به هر لخته در خشم نمکدان ها با زخم کنارآمد!
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان ش
دنیای بدون در دنیای پر از بن بست دنیا ی فقط در خواب دنیای سراپا مست
از دهکده ی خونین از حمله ی آپاچی! یک کوه جسد ماند و یک مشت تماشاچی!
که سوخت و ساکت ماند! با فاجعه بارآمد! هی فصل زمستان شد هی گفت: بهار آمد!
دندان به جگر داد و آرام لبش را دوخت با پای خودش پا ی هر چوبه ی دار آمد!
سر خوش شده از تاول معتاد به هر لخته در خشم نمکدان ها با زخم کنارآمد!
دنیا به درک رفت و ده بی سر و سامان شد سهم من و تو از آن یک سفره ی بی نان ش
مصدق
احمدآباد من را به من پس بده مصدق کجایی
دو دست لباست کو مرد دو دست لباست کو؟
نفس تنگی از جنگ و ننگ سیاستخو
آه مصدق
پس از تو کرامت درخت شد
پس از تو ارس در صمد غرق شد
پس از تو روی تپه های خون بیجان بیجان
شکفته شد
قلمها شکسته شد
نه سود بود
نه رود بود
سه چیز بود
گلوله بود
گلوله بود
گلوله بو
دو دست لباست کو مرد دو دست لباست کو؟
نفس تنگی از جنگ و ننگ سیاستخو
آه مصدق
پس از تو کرامت درخت شد
پس از تو ارس در صمد غرق شد
پس از تو روی تپه های خون بیجان بیجان
شکفته شد
قلمها شکسته شد
نه سود بود
نه رود بود
سه چیز بود
گلوله بود
گلوله بود
گلوله بو
آرام
جوراباتون و در بیارین پاهاتون بو میدن
لباساتونو در بیارین بدنهاتون بو میدن
کلههاتونو در بیارین مغزهاتون بو میدن
چشمهاتونو در بیارین نگاهاتون بو میدن
آسمونتون و در بیارین ستارههاتون بو میدن
لباساتونو در بیارین بدنهاتون بو میدن
کلههاتونو در بیارین مغزهاتون بو میدن
چشمهاتونو در بیارین نگاهاتون بو میدن
آسمونتون و در بیارین ستارههاتون بو میدن
دهانهاتون و در بیارین حرفهاتون بو میدن
همینکه راست است این خاطرات خاطرت جمع باشد از پاشیدنم
پاشدم از انتهای خود
با زندگی جنگیدم و مرگ آخرین سنگرم
نه مادر درد ما خواند و جان داد جلجتا
تا کجا جار زد ببین رویش بغض ویرانگرم
که آرام خون تو را میخرم
به شبهای بیپنجره
به این وحشت مسخره
به چشمت پشت میلهها
به دنیای بیحنجره
به اسمم روی لبهای خیس تو
به عشقبازی و جنگل گیس تو
که ماهی شوم توی رود تنت
زمینی شوم زیر تندیس تو
گرفتار دنیای ممنوعهها
تفنگ نگاه جماعت سوی ما
ما پشت هم رو به آینه عاشق شدیم
و بیبهانه دل به آسمان زدیم
پاشدم از انتهای خود
با زندگی جنگیدم و مرگ آخرین سنگرم
نه مادر درد ما خواند و جان داد جلجتا
تا کجا جار زد ببین رویش بغض ویرانگرم
که آرام خون تو را میخرم
به شبهای بیپنجره
به این وحشت مسخره
به چشمت پشت میلهها
به دنیای بیحنجره
به اسمم روی لبهای خیس تو
به عشقبازی و جنگل گیس تو
که ماهی شوم توی رود تنت
زمینی شوم زیر تندیس تو
گرفتار دنیای ممنوعهها
تفنگ نگاه جماعت سوی ما
ما پشت هم رو به آینه عاشق شدیم
و بیبهانه دل به آسمان زدیم
رام مرا راه نیست
من مینم من مینم منفجر کن مرا
نه مورفینم که رگ به رگ
خون به خون
برگ برگ بر زمینم
منزجر کن مرا
نه مورفینم که رگ به رگ
خون به خون
برگ برگ بر زمینم
منزجر کن مرا
قرار من کجاست که فرار من تویی و انتحار من تویی و
سگ در رگم میدوم روی شانههای تو
هی چکه چکه چکه می/ریختم که تو جان بگیری
و دوباره روی پا
بوسههای ممنوع و همنوع و… هی
خوشه خوشه بمب بود دورمان
جان من بمیرد و اشک روی گونههای تو
نری زد توی گوشمان
نری که تف شد روی هوشمان
خون آغوشمان برهنه
سه نقطه راه مانده بود تا آن سوی مرزهای بی بند و
باری که روی دوشمان
قدم قدم مین بود زیر پایما
هی چکه چکه چکه می/ریختم که تو جان بگیری
و دوباره روی پا
بوسههای ممنوع و همنوع و… هی
خوشه خوشه بمب بود دورمان
جان من بمیرد و اشک روی گونههای تو
نری زد توی گوشمان
نری که تف شد روی هوشمان
خون آغوشمان برهنه
سه نقطه راه مانده بود تا آن سوی مرزهای بی بند و
باری که روی دوشمان
قدم قدم مین بود زیر پایما
فو
اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفن
نفس حبس و ترس ممتد هست پس
تو تنهايياتو بزار رو دوش من
صداى تو لالايى ميشه تو گوش من
تو شاهد شب و تب و تاب منى
تو شب نارفيقى تو مهتاب منى
كدوم ليلی مثل تو مجنون بود
مجنون تويى ، تويى علت وجود
تو اون كوهى كه باد به تو تكيه كرد
با اسم تو تفسير شده واژه مرد
قد قامت صلاة اگه رو لبمه
به حرمت حضور تو بى واهم
اونقدر قلبم قبره كه راز تو توش دفن
نفس حبس و ترس ممتد هست پس
تو تنهايياتو بزار رو دوش من
صداى تو لالايى ميشه تو گوش من
تو شاهد شب و تب و تاب منى
تو شب نارفيقى تو مهتاب منى
كدوم ليلی مثل تو مجنون بود
مجنون تويى ، تويى علت وجود
تو اون كوهى كه باد به تو تكيه كرد
با اسم تو تفسير شده واژه مرد
قد قامت صلاة اگه رو لبمه
به حرمت حضور تو بى واهم
شو
یه شوویی نصمه شویی ، نیمه دِ شوگار
دل گریبونم گرِت سی دییَنه یار
--
یه شبی در نیمه های شب
دل گریبونم گرفت برای دیدن یار
دل گریبونم گرِت سی دییَنه یار
--
یه شبی در نیمه های شب
دل گریبونم گرفت برای دیدن یار
بی وفا تو نکشم بِل موتم بیا
نازنین حشکم کردی چو تَلِ گیا
--
بی وفا تو منو نکش بگذار تا موقع مرگم برسه
نازنین من مثل برگ درختی خشکم کردی
نازنین حشکم کردی چو تَلِ گیا
--
بی وفا تو منو نکش بگذار تا موقع مرگم برسه
نازنین من مثل برگ درختی خشکم کردی
عزیزم مِ وا تونم، مِ واتونم تونی حکیمم
غم و غصه ، ایی دنیا نکو نصیووِم
غم و غصه، ایی دنیا کِردی نصیووِم
--
عزیزم من با تو هستم ، من با توهستم ، تو درمان منی
غم و غصه این دنیا رو نصیبم نکن
غم و غصه این دنیا رو نصیبم کردی
غم و غصه ، ایی دنیا نکو نصیووِم
غم و غصه، ایی دنیا کِردی نصیووِم
--
عزیزم من با تو هستم ، من با توهستم ، تو درمان منی
غم و غصه این دنیا رو نصیبم نکن
غم و غصه این دنیا رو نصیبم کردی
بی وفا تو نکشم بِل موتم بیا
نازنین حشکم کردی چو تَلِ گیا
---
بی وفا تو منو نکش بگذار تا موقع مرگم برسه
نازنین من مثل برگ درختی خشکم کرد
نازنین حشکم کردی چو تَلِ گیا
---
بی وفا تو منو نکش بگذار تا موقع مرگم برسه
نازنین من مثل برگ درختی خشکم کرد
دهانی جریده از فریاد
با دو تا هندانه زیر بغل با همین جان لاغر و زردم
فکر کردم که می شود جنگید فکر کردم فقط خودم مردم
مرد بیزار خسته از بیداد
از همه سمت نیزه می بارید به خودم آمدم تنم خارید
گفتم از شهر دست بردارید شب شد و سینه را سپر کردم
از همه سمت نیزه می بارید به خودم آمدم تنم خارید
گفتم از شهر دست بردارید شب شد و سینه را سپر کردم
مثل یک کوه سخت از فولاد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بی چراغ شبگردم
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بی چراغ شبگردم
همچنان با زبان شعر و غزل همچنان مثل گنده لات محل
همچنان هندوانه زیر بغل شور این قصه را درآوردم
با دهانی جریده از فریاد
همچنان هندوانه زیر بغل شور این قصه را درآوردم
با دهانی جریده از فریاد
یک طرف اجتماع ترسوها یک طرف دوستان و چاقوها
روبرویم سپاه پرروها باید از راه رفته برگردم
روبرویم سپاه پرروها باید از راه رفته برگردم
راستی هندوانه ها افتاد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بی چراغ شبگرد
خواستم مثل آسمان باشم منجی شهر نیمه جان باشم
آشیان پرندگان باشم با همین دست خالی و سردم
نعره برداشتم که ماه آمد مرد جنگاور سپاه آمد
چگوارای بی کلاه آمد گرچه یک بی چراغ شبگرد
متحد شوید
خانه به دوشان جهان متحد شويد
فاحشگان بی نشان متحد شويد
كولبران بی ماديان متحد شويد
كوكودكان خيابان متحد شويد
كوكوروشان رنجبران متحد شويد
فاحشگان بی نشان متحد شويد
كولبران بی ماديان متحد شويد
كوكودكان خيابان متحد شويد
كوكوروشان رنجبران متحد شويد
خواب ننگ است... متحد شويد
تاره چوفنگ است... متحد شويد
عرش كور است... متحد شويد
اشك زور است... متحد شويد
شعر پشم است
واقعه خشم است
درد نان است
مفت جان است
تاره چوفنگ است... متحد شويد
عرش كور است... متحد شويد
اشك زور است... متحد شويد
شعر پشم است
واقعه خشم است
درد نان است
مفت جان است
تنبان بدريد از شادى از اين همه آزادی
در اين شب رويای
بانكها را بزنيد
بانكها را بزنيد
منفجر شويد
منفجر شويد
منزجر شويد
در اين شب رويای
بانكها را بزنيد
بانكها را بزنيد
منفجر شويد
منفجر شويد
منزجر شويد
با قلبى كوچكتر از مشت
با چشمانى مشتعل
من قافيه اى سرگردانم
من قافيه اى سرگردانم
ميخوانم ميخوانم ميخوا
ميخوانم ميخوانم ميخوا
از دود از تو دويدم از تو
از دود از تو دويدم از تو
شليك ميشوم در مغزم
شليك ميشوم در مغزم
شليك ميشوم در مغزم
ميدانم ميدانم ميدا
هيچ راهی
هيچ چاهی
هيچ آه
با چشمانى مشتعل
من قافيه اى سرگردانم
من قافيه اى سرگردانم
ميخوانم ميخوانم ميخوا
ميخوانم ميخوانم ميخوا
از دود از تو دويدم از تو
از دود از تو دويدم از تو
شليك ميشوم در مغزم
شليك ميشوم در مغزم
شليك ميشوم در مغزم
ميدانم ميدانم ميدا
هيچ راهی
هيچ چاهی
هيچ آه
۱۳۹۵-۱۱-۰۶
مسیحیت چیست
مسیحیت چیست و مسیحیان به چه چیزی ایمان دارند؟
سوال: مسیحیت چیست و مسیحیان به چه چیزی ایمان دارند؟
جواب: در اول قرنتیان 1:15-4 اینچنین می خوانیم: "الآن ای برادران شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می نمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قائم می باشید. و بوسیلۀ آن نیز نجات می یابید به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم محکم نگاه دارید والا عبث ایمان آوردید. زیرا که اول به شما سپردم آنچه نیز یافتم که مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مُرد."
اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است. آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد یک رابطه و مشارکت شخصی است. شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت ازامر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را دنبال می کند که رابطه ای بسیار نزدیک با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی مؤمنین است.
مسیحیان بر این عقیده اند که کتابمقدس کلام الهام شدۀ الهی و فاقد هر گونه اشتباه می باشد. به همین دلیل آنها ایمان دارند که تعلیم کتابمقدس در هر زمینه ای صحیح ترین، بانفوذترین، و مقتدرانه ترین نظر است. (دوم تیموتاؤس 16:3؛ دوم پطرس 20:1-21) مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند که سه شخصیت است: پدر، پسر، و روح اقدس.
مسیحیان ایمان دارند که هدف خاص خدا از آفرینش انسان این بوده است که انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه تمام بشریت را از خدا جدا ساخت (رومیان 12:5؛ 23:3). مسیحیت تعلیم می دهد که عیسی مسیح خدای کامل و انسان بی نقصی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد (فیلیپیان 6:2-11) و بر صلیب جان داد. مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح پس از مرگ مدفون شد، روز سوم از مردگان برخاست، و الآن بدست راست خدای پدر نشسته است تا برای ایمانداران شفاعت کند (عبرانیان 25:7). پیغام مسیحیت اعلام این حقیقت است که مرگ مسیح بر روی صلیب برای پرداخت جریمۀ گناه تمام بشر کافی و بسنده بوده است؛ و این همان عاملی است که رابطۀ گسیختۀ بین خدا و انسان را بازسازی می کند. (عبرانیان 11:9-14؛ 10:10؛ رومیان 23:6؛ 8:5)
انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، احتیاج دارد به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانید ایمان آورد. اگر شخصی ایمان داشته باشد که مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان او را پرداخت نموده از مردگان قیام کرد، آن شخص نجات یافته است. هیچکس قادر نیست نجات را برای خود تحصیل کند. در واقع هیچکس نمی تواند آنقدر نیکو و بیگناه باشد که قادر باشد خدا را خشنود سازد زیرا همۀ ما گناهکار هستیم. (اشعیا 6:64-7؛ 6:53) علاوه بر این، چون مسیح تمام آنچه برای نجات ما لازم بود به تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی بر آن افزود. به همین دلیل هنگامی که بر روی صلیب جان خود را فدا می ساخت فرمود: "تمام شد" (یوحنا 30:19).
به همان گونه که هیچکس قادر نیست بواسطۀ اعمالش خود را نجات دهد، هیچ عملی نیز قادر نیست شخص نجات یافته را از نجاتی که با ایمان دریافت کرده است محروم کند. باید همیشه به یاد داشت که عمل نجات، کار به کمال رسیده ای است که با مرگ مسیح بر روی صلیب فراهم شد. پس، در عمل نجات، فاعل مسیح است. و شخص نجات یافته مفعول است، یعنی دریافت کنندۀ این نجات عظیم است. یوحنا 27:10-29 می گوید: " گوسفندان من آواز مرا می شنوند و من آنها را می شناسم و مرا متابعت می کنند. و من به آنها حیات جاودانی می دهم و تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت. پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمی تواند از دست پدر من بگیرد."
شاید عده ای به غلط تصور کنند: "یک بار و برای همیشه نجات یافته ام ... حال می توانم هر طوری که بخواهم زندگی کنم ... و هیچ چیز نمی تواند نجات را از من بگیرد." ولی باید به یاد داشت که هنگامی که شخص نجات می یابد از فرمانبرداری از طبیعت کهنه و گناه آلود خویش آزاد میشود. او در واقع شخص آزاد شده ای است که مشتاقانه می خواهد در رابطۀ نزدیک و صمیمی با خدا رشد کند. تا زمانی که ایماندار بر روی زمین زندگی می کند و در بند این نفس گناه آلود است همواره وسوسه می شود تا گناه کند. در رابطۀ بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت یک دیوار جدائی عمل می کند. اگر فردی در گناه زندگی کند و به آن ادامه دهد، از رابطه ای که خدا مایل است با او داشته باشد لذت نخواهد برد. تنها طریق پیروزی بر وسوسه و گناه این است که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از کتابمقدس بسپارند و هر روزه تحت کنترل روح القدس زیست کنند. زندگی تحت کنترل روح القدس یعنی سرسپردگی و پیروی از رهبری و نفوذ روح القدس در زندگی روزمرۀ خود.
در حالی که بسیاری از مذاهب پیروان خود را به اطاعت از یک سری قوانین ترغیب می کنند، مسیحیت یعنی ایجاد یک رابطۀ شخصی و زنده با خدا. مسیحیت یعنی ایمان به شخص عیسی مسیح که بر روی صلیب مُرد، جریمۀ گناهان را پرداخت نمود، و روز سوم از مُردگان برخاست. با مرگ مسیح بر روی صلیب دِین گناهان شما پرداخت شده است، و حالا شما می توانید با خدا مشارکت داشته باشید. در مسیحیت شما قادر هستید که بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کرده، در دوستی و اطاعت از خدا بسر بَرید. این مفهوم واقعی مسیحیت است که کتابمقدس تعلیم می دهد.
جواب: در اول قرنتیان 1:15-4 اینچنین می خوانیم: "الآن ای برادران شما را از انجیلی که به شما بشارت دادم اعلام می نمایم که آن را هم پذیرفتید و در آن هم قائم می باشید. و بوسیلۀ آن نیز نجات می یابید به شرطی که آن کلامی را که به شما بشارت دادم محکم نگاه دارید والا عبث ایمان آوردید. زیرا که اول به شما سپردم آنچه نیز یافتم که مسیح بر حسب کتب در راه گناهان ما مُرد."
اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است. آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد یک رابطه و مشارکت شخصی است. شخص مسیحی به جای آنکه خود را مجبور به اطاعت ازامر و نهی های مذهبی نماید، این هدف را دنبال می کند که رابطه ای بسیار نزدیک با خدای پدر داشته باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و عملکرد روح القدس در زندگی مؤمنین است.
مسیحیان بر این عقیده اند که کتابمقدس کلام الهام شدۀ الهی و فاقد هر گونه اشتباه می باشد. به همین دلیل آنها ایمان دارند که تعلیم کتابمقدس در هر زمینه ای صحیح ترین، بانفوذترین، و مقتدرانه ترین نظر است. (دوم تیموتاؤس 16:3؛ دوم پطرس 20:1-21) مسیحیان به یک خدای واحد ایمان دارند که سه شخصیت است: پدر، پسر، و روح اقدس.
مسیحیان ایمان دارند که هدف خاص خدا از آفرینش انسان این بوده است که انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه تمام بشریت را از خدا جدا ساخت (رومیان 12:5؛ 23:3). مسیحیت تعلیم می دهد که عیسی مسیح خدای کامل و انسان بی نقصی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد (فیلیپیان 6:2-11) و بر صلیب جان داد. مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح پس از مرگ مدفون شد، روز سوم از مردگان برخاست، و الآن بدست راست خدای پدر نشسته است تا برای ایمانداران شفاعت کند (عبرانیان 25:7). پیغام مسیحیت اعلام این حقیقت است که مرگ مسیح بر روی صلیب برای پرداخت جریمۀ گناه تمام بشر کافی و بسنده بوده است؛ و این همان عاملی است که رابطۀ گسیختۀ بین خدا و انسان را بازسازی می کند. (عبرانیان 11:9-14؛ 10:10؛ رومیان 23:6؛ 8:5)
انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، احتیاج دارد به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به کمال رسانید ایمان آورد. اگر شخصی ایمان داشته باشد که مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان او را پرداخت نموده از مردگان قیام کرد، آن شخص نجات یافته است. هیچکس قادر نیست نجات را برای خود تحصیل کند. در واقع هیچکس نمی تواند آنقدر نیکو و بیگناه باشد که قادر باشد خدا را خشنود سازد زیرا همۀ ما گناهکار هستیم. (اشعیا 6:64-7؛ 6:53) علاوه بر این، چون مسیح تمام آنچه برای نجات ما لازم بود به تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی بر آن افزود. به همین دلیل هنگامی که بر روی صلیب جان خود را فدا می ساخت فرمود: "تمام شد" (یوحنا 30:19).
به همان گونه که هیچکس قادر نیست بواسطۀ اعمالش خود را نجات دهد، هیچ عملی نیز قادر نیست شخص نجات یافته را از نجاتی که با ایمان دریافت کرده است محروم کند. باید همیشه به یاد داشت که عمل نجات، کار به کمال رسیده ای است که با مرگ مسیح بر روی صلیب فراهم شد. پس، در عمل نجات، فاعل مسیح است. و شخص نجات یافته مفعول است، یعنی دریافت کنندۀ این نجات عظیم است. یوحنا 27:10-29 می گوید: " گوسفندان من آواز مرا می شنوند و من آنها را می شناسم و مرا متابعت می کنند. و من به آنها حیات جاودانی می دهم و تا به ابد هلاک نخواهند شد و هیچکس آنها را از دست من نخواهد گرفت. پدری که به من داد از همه بزرگتر است و کسی نمی تواند از دست پدر من بگیرد."
شاید عده ای به غلط تصور کنند: "یک بار و برای همیشه نجات یافته ام ... حال می توانم هر طوری که بخواهم زندگی کنم ... و هیچ چیز نمی تواند نجات را از من بگیرد." ولی باید به یاد داشت که هنگامی که شخص نجات می یابد از فرمانبرداری از طبیعت کهنه و گناه آلود خویش آزاد میشود. او در واقع شخص آزاد شده ای است که مشتاقانه می خواهد در رابطۀ نزدیک و صمیمی با خدا رشد کند. تا زمانی که ایماندار بر روی زمین زندگی می کند و در بند این نفس گناه آلود است همواره وسوسه می شود تا گناه کند. در رابطۀ بین انسان و خدا، گناه همواره به صورت یک دیوار جدائی عمل می کند. اگر فردی در گناه زندگی کند و به آن ادامه دهد، از رابطه ای که خدا مایل است با او داشته باشد لذت نخواهد برد. تنها طریق پیروزی بر وسوسه و گناه این است که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از کتابمقدس بسپارند و هر روزه تحت کنترل روح القدس زیست کنند. زندگی تحت کنترل روح القدس یعنی سرسپردگی و پیروی از رهبری و نفوذ روح القدس در زندگی روزمرۀ خود.
در حالی که بسیاری از مذاهب پیروان خود را به اطاعت از یک سری قوانین ترغیب می کنند، مسیحیت یعنی ایجاد یک رابطۀ شخصی و زنده با خدا. مسیحیت یعنی ایمان به شخص عیسی مسیح که بر روی صلیب مُرد، جریمۀ گناهان را پرداخت نمود، و روز سوم از مُردگان برخاست. با مرگ مسیح بر روی صلیب دِین گناهان شما پرداخت شده است، و حالا شما می توانید با خدا مشارکت داشته باشید. در مسیحیت شما قادر هستید که بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کرده، در دوستی و اطاعت از خدا بسر بَرید. این مفهوم واقعی مسیحیت است که کتابمقدس تعلیم می دهد.
۱۳۹۵-۱۱-۰۴
اعیاد مهم مسیحیان
اعیاد مهم مسیحیان
*عید پاک یا عید قیام، مهمترین عید مسیحیت به شمار میرود. عید پاک با رستاخیز و قیام مسیح پیوند خورده است ، در این روز مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود ، دوباره زنده شد و برخاست ( رستاخیز ). به عید پاک، در انگلیسی Easter و در آلمانی Ostern گفته میشود . عید پاک در پایان هفتهٔ مقدسی است که عیسی مسیح وارد اورشلیم میشود و توسط سربازان رومی دستگیرو پس از تحمل رنج و سختیهای فراوان بر فراز تپه جلجتا در اورشلیم مصلوب میشود. زمان این عید هر سال بین ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل تغییر میکند .
*کریسمَس عیدیست که به
منظور گرامی داشت زاد روز
مسیح در روز ۲۵ دسامبر
برگزار میشود . این زمان
فرصتی است برای دور هم
جمع شدن اقوام و دوستان
و هدیه دادن به هم.
کریسمس با آیینهای ویژهای
بهطور مثال آراستن یک درخت
کاج، برگزار می شود.
این هفته شامل روزهای( یکشنبه نخل =نماد
ورود مسیح به اورشلیم و استقبال مردم با
شاخه های نخل ) ، (پنج شنبه فرمان یا پنج -
شنبه میثاق = یادبود شام آخر مسیح با
یارانش ) و (جمعه نیک = مراسمی به یاد به
صلیب کشیده شدن مسیح ) می باشد و
تا ابتدای روز قبل از عید پاک ادامه دارد .
*عید صعود چهل روز پس از رستاخیر مسیح (عید پاک) جشن صعودمسیح به سویخداوند است .
*پنطیکاست یا پنجاهه جشن نزول
روحالقدس برحواریون(شاگردان مسیح)
در پنجاه روز پس از برخاستن مسیح
از مرگ که به این عنوان جشن گرفته
میشود . از فعالیتهایی که در کشور
های گوناگون به بزرگی عید پنجاهه
انجام میشودمیتوان به انجام مراسم
در کلیسا ، یافت های شام و ناهار ،
دستههای خیابانی،انجام غسل تعمید
مراسم محلی و رقص و پوشیدن
جامههای جشن اشاره کرد.
در روز ششم ژانویه
به مناسبت ظهور
مسیح و تعمیدش
توسط یحیی جشن
گرفته می شود.
به مناسبت ظهور
مسیح و تعمیدش
توسط یحیی جشن
گرفته می شود.
اشتراک در:
پستها (Atom)
ترجمه کامل قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ به انگلستان ( Illegal Migration Act 2023) + لینک لجستلیشن
قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ بخش ۳۷ - سال ۲۰۲۳ یک قانون برای تعیین مقررات و ارتباطات مرتبط با حذف افرادی از پادشاهی متحد که به نقض کنترل مه...
-
رادیکال کلام و موسیقی: شاهین نجفی تنظیم، رکورد، میکسینگ: مجید کاظمی هدایت به صفحه دانلود مستقیم (قابلیت دانلود یک جا و ...
-
BBBBC Music: Shahin Najafi Arrangement: Majid Kazemi Cover: Ali Baghban بى بى بى بى بى بى بى بى بى بى بى بى سى جان بى بى بى بى بى بى ...