۱۳۹۳-۰۸-۰۹
۱۳۹۳-۰۸-۰۷
۱۳۹۳-۰۸-۰۶
۱۳۹۳-۰۸-۰۵
۱۳۹۳-۰۸-۰۴
۱۳۹۳-۰۸-۰۳
جوک های انقلابی - سری هفتم
مسافري كه تازه به قم وارد شده بوده از آقا بسیجیه مي پرسه ما اينجاغريبيم. كجا آمپول ميزنن؟ بسیجیه باسنش رو نشون ميده ميگه اينجا
4 عدد خواهر بسیجی میرن پیش آخونده:
اولی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد نگاه کردم، حالا باید چیکار کنم؟ ... آخونده میگه: برو با اون آب طاهر چشم هات رو بشور.
دومی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد دست زدم... آخونده میگه: برو با اون آب دست هات رو بشور.
سومی تا میاد حرف بزنه چهارمی از پشت در داد می زنه: حاج آقا قبل از اینکه این کونشو تو آب بشوره بزار من برم اون آب رو قرقره کنم.
یکی میگه: من" حافظ کل قرآنم", بسیجیه میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا
زن بسیجیه میخواسته تنها بره خارج اجازه نامه شوهرش رو میبره بهش میگن قبول نیست شما باید استشهاد محلی بیارید
بسیجیه ماشين تخليه چاه ميخره .. روي تانکرش مينويسه: رزق ما در باسن شماست.
بسیجیه بچش بی ریخت می شه می ره با کل محل دعوا می کنه !
بسیجیه بچه دار نمی شده خونشو عوض می کنه !
بسیجیه کتاب فروشی میزنه اعدامش میکنند پشت شیشش زده بود جلد دوم قران موجودست
بسیجیه زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه
بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟
دو بسیجی به نام «کافی» و «نعمت» با یک «خر» به مسافرت رفتند. در بین راه احساس کردند که خر خسته است، اطراق کردند. نعمت گفت اگر یک خر دیگر می داشتیم «کافی» بود. کافی در جواب گفت: فعلا همین خر هم «نعمت» است.!!!!
عکاس فارس نیوز راديولوژيست مي شه يه مریض مياد جواب عكسشو بگيره بهش ميگه: يه دنده سمت راست قفسه سينتون شكسته كه من تو فتو شاپ واستون درستش كردم
بسیجیه میره گل فروشی میگه گل بنفشه دارین؟ یارو میگه نه، بسیجیه میپره و تخمای گلفروشه رو میگیره، گلفروشه میگه ولم کن، بسیجیه میگه زنم گفته اگه گل بنفشه نداشت، تخمش رو بگیر!
به بسیجیه می گن شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری؟
میگه صددرصد . من خودم دو سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم .
به بسیجیه ميگن از چه گلي خوشت مياد...ميگه اقاقيا...ميگن هميني رو كه گفتي بنويس....ميگه غلط كردم رز
بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟
بسیجیه با ماشينش تو برفا گير مي کنه، زنجير نداشته، سينه مي زنه!
بسیجیه با زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمی زدند. زنه وقتی شب ميره بخوابه، يك يادداشت ب شوهرش می گذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا ميشه، می بينه شوهر بسیجیش براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه خر! ساعت شيشه!
دوستمون ميره بانك چك نقد كنه، متصدی بانك ميپرسه: چك سيباس؟ يارو ميگه: نه
مال گردوهای پارساله
بسیجیه زنش رو می فروخته؛ میگن چرا این کارو می کنی؟ میگه: میگه ب پول
میگن : پول واسه چی می خوای؟ میگه: برا تفنگ خریدن.
میگن تفنگ واسه چی؟ میگه: برا جنگ با دشمن
میگن: جنگ ب چی؟ میگه : برا ناموسم
بسیجیه به يه تيمسار ميرسه ميگه شما سربازي؟ طرف كه ميبينه يارو حالیش نیست مي گه آره. ميگه پس گه ميخوري لباس تيمسار ميپوشي
هر کاري ميکردن بسیجیه رو از زير آوار زلزله بيرون بيارن نمي گذاشته، فقط هي داد ميزده من کاري نکردم به خدا، فقط سيفونو کشيدم!
به بسیجیه ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر؟
ميگه: خيار!
بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه؟
ميگه: با چايي شيرين بخور، نظرت عوض ميشه!
بسیجیه تو جبهه بي سيم مي زنه ميگه من 5 تا عراقی گرفتم بياين ببرين ميگن چرا خودت نمی آریشون؟ ميگه اونا نمی ذارن من بيام
بسیجیه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: دو تا آرزو بكن. بسیجیه ميگه: يه ساندیس خنک ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، بسیجیه يک کم ميخوره ميگه: به به! چقدر خنكه! يكی ديگه هم بده!!!
گزارشگر صدا و سيما از يه بسیجیه ميپرسه: نظرت راجع به اين محله كه هنوز آسفالت نشده چيه؟ بسیجیه ميگه: بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام خدمت شما و بينندگان عزيز و همچنين پرسنل محترم شهرداري و مقام معظم رهبري و خانواده هاي محترم شهداي دفاع مقدس، جانبازان و معلولين و ايثارگران. من بچه اين محل نيستم.
بسیجیه توي اتوبوس مي گوزه، دختره كه بغلش نشسته بود ميگه بي شعور اين چه كاري بود كردي؟ بسیجیه ميگه: ميخواستم سر صحبت رو باز كنم
بسیجیه میره سربازی وقتی بر میگرده میبینه داداشش و باباش با کلی ریش و سبیل وایسادن دم در میزنه زیر گریه میگه تو رو خدا بگین چی شده باباش میگه احمق رفتی سربازی ریش تراشو دیگه چرا بردی
بسیجییه میره داروخونه میگه آقا شربت شهادت دارین؟ دکتر میگه نه ولی شیاف ولایت داریم میخوای؟
از بسیجیه می پرسن : امام اول کیه ؟ یخورده فکر می کنه میگه : بابا یکم راهنمایی کنید ... میگن : شمشیرش معروفه ... میگه : آها ...ZORO رو میگید؟
بسیجی رو برق 3 فاز میگیره پرت می کنه ، بلند میشه میگه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیان جلو
بسیجیه میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر كار میگه: غذای امروز «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! بسیجیه میگه : «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی؟
به بسیجیه میگن تو شهر شما چند ماه از سال سرده ؟
میگه : 14 ماه!
میگن : یه سال که 12 ماه بیشتر نیست!
میگه : آخه تا 2 ماه بعد از فروردین هم تو شهر ما سرده!
از بسیجیه می پرسن که ب بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر. می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند.
آقا يه دوتا جوک هم من بلدم بگم: یه بسيجی زن ژاپنی میگیره هر دقیقه نگاش میکنه میگه: اگه خوابت میاد برو بخواب
حكومت نظامي بوده، حاج آقا به بسیجیه ميگه تو اينجا نگهباني بده، از هفت شب به بعد هركيو تو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش تموم ميشه، تا مياد سوار ماشين بشه، صداي گلوله مياد . برميگرده ميبينه بسیجیه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنجه! سربازه ميگه: گربان آخه اين يك آدرسي پرسيد كه تا نه شب هم پيداش نميكرد
بسيجيه دوستاش رو جمع ميکنه ميشينن عرق خوری... مست ميشن يهو ميگه من برم شورت زنم رو عوض کنم بيام، ميگن نه نرو زشته، ميگه آخه کش اش اذيتم ميکنه
بسیجیه لنگ بوده با کشتی میره مسافرت.وقتی برمیگرده دوستش ازش میپرسه خوب بود مسافرت؟
میگه نه بابا همش استرس داشتم.هر روز میگفتن لنگرو بندازین تو آب
از بسيجيه مي پرسن نظرت درباره بند گردنيه موبايل چيه ؟ ميگه خيلي خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتي آدمو علاف ميکنه
بسيجيه از تلفن عمومی میاد بیرون. ازش می پرسن سالم بود. میگه آره فقط آفتابه نداشت
بسيجیه میره جلو آزمایشگاه میگه: چرا جواب خون شهدا رو نمیدین؟!
گزارشگر از بسیجیه می پرسه: شما تا حالا ایثار کردین؟ میگه والا عیسی نه ولی یه موسی تو پایگاه بود هر شب می کردیمش!
بسيجيه ميره خواستگاري، باباي دختره ميگه: من براي مهريه دخترم هزارتا سكه ميخوام! يارو ميگه: خيلي زياده آقا، تو همين راسته يه دختر پيدا كردم، ميدن 14 تا سكه، تازه حامله هم هست !!!
از طرف بهداشت اومدن سرکشي گاوداري يه بسيجی؛ گفتن شما به گاوهاتون چي ميديد گفت علف!جريمش کردن بار دوم که اومدن بازم همون سوال رو کردن بسيجيه گفت ما به گاوهامون چلو کباب ميديم:-؟؟ باز هم جريمش کردن بار سوم اومدن باز هم همون سوال رو کردن؛ بسيجيه کمي فکر کرد بعد با خوشحالي گفت ما به گاوهامون پول تو جيبي ميديم هر چي دلشون ميخواد بخرن بخورن
سه تا بسيجی ميرن دزدی. صابخونه بيدار ميشه و بسيجا ميرن هر کدوم تو يه گونی قايم ميشن!
صابخونه مياد و به گونی اول لگد ميزنه..صدای نون خشک در مياره!
به دومی لگد ميزنه ... صداي گردو در مياره!
به گونی سوم لگد ميزنه ... هيچ صدايی در نمياد..دوياره محکمتر لگد ميزنه... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه بسیجیه با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! ميفهمی؟!
بسيجيه از دندانپزشكي مياد خونه، غذا رو لقمه لقمه ميكنه تو باسنش، بهش ميگن: چيكار ميكني؟ ميگه: دكتر گفته: غذا رو با اون طرفت بخور
يه روز يه بسيجيه ميره در مغازه خياطي. پارچه شو ميده ميگه برام يه شلوار
بدوز. فردا نيام بگي وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا
نميخوام پدر سگ پارچه منو بده ميخوام برم
بسيجيه میره انگلیس. بهش میگن اسمت چیه؟
میگه : sun god between two waters gold shit dear wife
بهش میگن: فارسی بگو.
میگه: شمس الله میان دوآبی زرگنده زنجانی!
بسيجيه تو ماشينش آهنگ عربي گذاشته بوده با صداي بلند. بهش گير مي دن مي گه
: اي بابا نميشه تو اين ماه محرم يه قرآن شاد گوش بديم
به بسيجيه ميگن در و ببند هواي بيرون سرده..ميگه: مثلا اگه من در و ببندم هواي بيرون گرم ميشه؟؟
به بسيجيه ميگن علامت ! يعني چي؟
ميگه:شاشيدن ممنوع،حتي يک قطره
بسیجیه از اسارت بر گشته بوده ازش پرسیدن خوب اونجا چه جوری بود ؟ میگه عراقیا خیلی با ما بد رفتاری میکردن ! یا ترتیبمونو میدادن یا میکشتنمون ! بعد میبینه 3 کرده میگه البته من شهید شدم !
بسیجیه!! با دوست دخترش ميرن پارك ميگه: عزيزم اگه اين درخت كاج زبون داشت الان به ما چي ميگفت؟ دختره ميگه اگه زبون داشت ميگفت كره خر من زردآلو ام نه كاج!
توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما
بسيجيه سوار اتوبوس بود به راننده ميگه شما كه هميشه تو بيابونيد از كجا ميفهميد بچه هاتون مال خودتونن يا حرومزاده ان..؟!
راننده ميگه چند سالي ميمونيم ببينيم اگه شبيهمون شد كه هيچ، اگه نشد ميبريم تو بسيج ثبت نام ميكنيمش..!
بسيجيه رفت تماشاي رقص باله، از اول تا آخرش خواب بود. بعد ازش پرسيدن: چه طور بود؟ گفت: آدماي خيلي خوبي بودن! ديدن من خوابم رو نوک انگشت راه ميرفتن
بسيجيه ميميره، ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مردي؟ ميگه: داشتم شير ميخوردم! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه: نه بابا، گاوه يهو نشس
از بسيجي ميپرسن: تولدت چه روزيه؟
جواب ميده: 5 آذر.
ميپرسن: چه سالي؟ ميگه: هر سال
به بسیجیه میگن آخرین باری که آرزو کردی چی شد؟ میگه بدبخت شدم فرداشت بابای آرزو اومد من و بابام رو باهم کرد.
به بسیجیه میگن چرا اینقدر کونت بزرگه؟ میگه بچه که بودم مادر خدابیامرزم بجای پودر بچه از بیکینگ پودر استفاده میکرد.
یه بسیجیه رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. بسیجیه گفت: خیلی عالی بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی میگفتن. بسیجیه گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن اسگله رو اسگله رو …
دولت برای پنجاه هزارمین بار به بسیج اعلام کرد: که نمی توان با کارت سوخت ، تلفن زد.
بسیجیه به رفیق اش می گه بیا بریم نماز جمعه بخونیم نفری ۱۰۰۰۰تومن میدن. رفیق اش می گه اگه ندادن چی ؟ بسیجیه میگه خوب می گوزیم باطل می شه.
بسیجیه میره اداره پلیس میگه زن من گم شده. افسر سوال میکنه مشخصات زنت چیه؟ بسیجیه میگه: جناب سروان "مشخصات" یعنی چی؟ افسر میگه: ببین اگه زن من گم بشه مشخصاتش اینه: قد بلنده، چشماش آبیه، موهاش بلنده، صورتش خوشکله. بسیجیه میگه: اصلا زنم من بره گم بشه پاشو بریم دنبال زن تو
به بسیجیه میگن کردم -کردی-کرد چه صیغه ایه؟میگه اون که دیگه صیغه نیست ، جنده است.
بسیجیه تلويزيون ميخره بعد کنترلشو پس مياره به صاحب مغازه ميگه بيا داداش اين ماشين حساب توش بود ما حرومي بهمون نمياد
به بسیجیه ميگن قبله كدوم طرفه؟ ميگه: كجا بهت آدرس دادن؟
بسیجیه تلفن میزنه فلسطین یکی گوشیرو بر میداره میگه بله. بسیجیه میگه: الو اونجا فلسطین؟ یارو میگه: اره . بسیجیه میگه: پس گوه میخورید هی میگید اشغاله
از بسیجیه ميپرسن بنظر تو سخت ترين کار چيه؟ ميگه: نمک تو نمکدون ريختن, چون سوراخ هاش خيلي ريزه
4 عدد خواهر بسیجی میرن پیش آخونده:
اولی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد نگاه کردم، حالا باید چیکار کنم؟ ... آخونده میگه: برو با اون آب طاهر چشم هات رو بشور.
دومی میگه: حاج آقا من به آلت یک مرد دست زدم... آخونده میگه: برو با اون آب دست هات رو بشور.
سومی تا میاد حرف بزنه چهارمی از پشت در داد می زنه: حاج آقا قبل از اینکه این کونشو تو آب بشوره بزار من برم اون آب رو قرقره کنم.
یکی میگه: من" حافظ کل قرآنم", بسیجیه میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا
زن بسیجیه میخواسته تنها بره خارج اجازه نامه شوهرش رو میبره بهش میگن قبول نیست شما باید استشهاد محلی بیارید
بسیجیه ماشين تخليه چاه ميخره .. روي تانکرش مينويسه: رزق ما در باسن شماست.
بسیجیه بچش بی ریخت می شه می ره با کل محل دعوا می کنه !
بسیجیه بچه دار نمی شده خونشو عوض می کنه !
بسیجیه کتاب فروشی میزنه اعدامش میکنند پشت شیشش زده بود جلد دوم قران موجودست
بسیجیه زنشو میبره سونوگرافی بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه
بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟
دو بسیجی به نام «کافی» و «نعمت» با یک «خر» به مسافرت رفتند. در بین راه احساس کردند که خر خسته است، اطراق کردند. نعمت گفت اگر یک خر دیگر می داشتیم «کافی» بود. کافی در جواب گفت: فعلا همین خر هم «نعمت» است.!!!!
عکاس فارس نیوز راديولوژيست مي شه يه مریض مياد جواب عكسشو بگيره بهش ميگه: يه دنده سمت راست قفسه سينتو
بسیجیه میره گل فروشی میگه گل بنفشه دارین؟ یارو میگه نه، بسیجیه میپره و تخمای گلفروشه رو میگیره، گلفروشه میگه ولم کن، بسیجیه میگه زنم گفته اگه گل بنفشه نداشت، تخمش رو بگیر!
به بسیجیه می گن شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد داری؟
میگه صددرصد . من خودم دو سال بعد از مرگ پدرم به دنیا اومدم .
به بسیجیه ميگن از چه گلي خوشت مياد...ميگه اقاقيا...ميگن هميني رو كه گفتي بنويس....ميگه غلط كردم رز
بسیجیه ميره کتابخونه کتابشو پس بده، مسئول کتابخونه ميپرسه: کتابش خوب بود؟ بسیجیه جواب ميده: والله شخصيت زياد داشت ولي داستانشو نفهميدم!!! کتابدار : پس شما بودين دفتر تلفن منو اشتباهي بردين؟؟؟
بسیجیه با ماشينش تو برفا گير مي کنه، زنجير نداشته، سينه مي زنه!
بسیجیه با زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمی زدند. زنه وقتی شب ميره بخوابه، يك يادداشت ب شوهرش می گذاره كه: منو فردا ساعت 6 بيدار كن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا ميشه، می بينه شوهر بسیجیش براش يك يادداشت گذاشته كه: پاشو زنيكه خر! ساعت شيشه!
دوستمون ميره بانك چك نقد كنه، متصدی بانك ميپرسه: چك سيباس؟ يارو ميگه: نه
مال گردوهای پارساله
بسیجیه زنش رو می فروخته؛ میگن چرا این کارو می کنی؟ میگه: میگه ب پول
میگن : پول واسه چی می خوای؟ میگه: برا تفنگ خریدن.
میگن تفنگ واسه چی؟ میگه: برا جنگ با دشمن
میگن: جنگ ب چی؟ میگه : برا ناموسم
بسیجیه به يه تيمسار ميرسه ميگه شما سربازي؟ طرف كه ميبينه يارو حالیش نیست مي گه آره. ميگه پس گه ميخوري لباس تيمسار ميپوشي
هر کاري ميکردن بسیجیه رو از زير آوار زلزله بيرون بيارن نمي گذاشته، فقط هي داد ميزده من کاري نکردم به خدا، فقط سيفونو کشيدم!
به بسیجیه ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر؟
ميگه: خيار!
بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه؟
ميگه: با چايي شيرين بخور، نظرت عوض ميشه!
بسیجیه تو جبهه بي سيم مي زنه ميگه من 5 تا عراقی گرفتم بياين ببرين ميگن چرا خودت نمی آریشون؟ ميگه اونا نمی ذارن من بيام
بسیجیه چراغ جادو پيدا ميكنه، دست ميكشه روش غولش در مياد ميگه: دو تا آرزو بكن. بسیجیه ميگه: يه ساندیس خنک ميخوام كه هيچ وقت تموم نشه. غوله بهش ميده، بسیجیه يک کم ميخوره ميگه: به به! چقدر خنكه! يكی ديگه هم بده!!!
گزارشگر صدا و سيما از يه بسیجیه ميپرسه: نظرت راجع به اين محله كه هنوز آسفالت نشده چيه؟ بسیجیه ميگه: بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام خدمت شما و بينندگان عزيز و همچنين پرسنل محترم شهرداري و مقام معظم رهبري و خانواده هاي محترم شهداي دفاع مقدس، جانبازان و معلولين و ايثارگران. من بچه اين محل نيستم.
بسیجیه توي اتوبوس مي گوزه، دختره كه بغلش نشسته بود ميگه بي شعور اين چه كاري بود كردي؟ بسیجیه ميگه: ميخواستم سر صحبت رو باز كنم
بسیجیه میره سربازی وقتی بر میگرده میبینه داداشش و باباش با کلی ریش و سبیل وایسادن دم در میزنه زیر گریه میگه تو رو خدا بگین چی شده باباش میگه احمق رفتی سربازی ریش تراشو دیگه چرا بردی
بسیجییه میره داروخونه میگه آقا شربت شهادت دارین؟ دکتر میگه نه ولی شیاف ولایت داریم میخوای؟
از بسیجیه می پرسن : امام اول کیه ؟ یخورده فکر می کنه میگه : بابا یکم راهنمایی کنید ... میگن : شمشیرش معروفه ... میگه : آها ...ZORO رو میگید؟
بسیجی رو برق 3 فاز میگیره پرت می کنه ، بلند میشه میگه : اگه مردین یه فاز یه فاز بیان جلو
بسیجیه میره رستوران، گارسون میخواد بزارتش سر كار میگه: غذای امروز «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با «لیمو» است! بسیجیه میگه : «كوجی پورو تیاپوفو ساخارینو گلاسه» با چی؟
به بسیجیه میگن تو شهر شما چند ماه از سال سرده ؟
میگه : 14 ماه!
میگن : یه سال که 12 ماه بیشتر نیست!
میگه : آخه تا 2 ماه بعد از فروردین هم تو شهر ما سرده!
از بسیجیه می پرسن که ب بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر. می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند.
آقا يه دوتا جوک هم من بلدم بگم: یه بسيجی زن ژاپنی میگیره هر دقیقه نگاش میکنه میگه: اگه خوابت میاد برو بخواب
حكومت نظامي بوده، حاج آقا به بسیجیه ميگه تو اينجا نگهباني بده، از هفت شب به بعد هركيو تو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش تموم ميشه، تا مياد سوار ماشين بشه، صداي گلوله مياد . برميگرده ميبينه بسیجیه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنجه! سربازه ميگه: گربان آخه اين يك آدرسي پرسيد كه تا نه شب هم پيداش نميكرد
بسيجيه دوستاش رو جمع ميکنه ميشينن عرق خوری... مست ميشن يهو ميگه من برم شورت زنم رو عوض کنم بيام، ميگن نه نرو زشته، ميگه آخه کش اش اذيتم ميکنه
بسیجیه لنگ بوده با کشتی میره مسافرت.وقتی برمیگرده دوستش ازش میپرسه خوب بود مسافرت؟
میگه نه بابا همش استرس داشتم.هر روز میگفتن لنگرو بندازین تو آب
از بسيجيه مي پرسن نظرت درباره بند گردنيه موبايل چيه ؟ ميگه خيلي خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتي آدمو علاف ميکنه
بسيجيه از تلفن عمومی میاد بیرون. ازش می پرسن سالم بود. میگه آره فقط آفتابه نداشت
بسيجیه میره جلو آزمایشگاه میگه: چرا جواب خون شهدا رو نمیدین؟!
گزارشگر از بسیجیه می پرسه: شما تا حالا ایثار کردین؟ میگه والا عیسی نه ولی یه موسی تو پایگاه بود هر شب می کردیمش!
بسيجيه ميره خواستگاري، باباي دختره ميگه: من براي مهريه دخترم هزارتا سكه ميخوام! يارو ميگه: خيلي زياده آقا، تو همين راسته يه دختر پيدا كردم، ميدن 14 تا سكه، تازه حامله هم هست !!!
از طرف بهداشت اومدن سرکشي گاوداري يه بسيجی؛ گفتن شما به گاوهاتون چي ميديد گفت علف!جريمش کردن بار دوم که اومدن بازم همون سوال رو کردن بسيجيه گفت ما به گاوهامون چلو کباب ميديم:-؟؟ باز هم جريمش کردن بار سوم اومدن باز هم همون سوال رو کردن؛ بسيجيه کمي فکر کرد بعد با خوشحالي گفت ما به گاوهامون پول تو جيبي ميديم هر چي دلشون ميخواد بخرن بخورن
سه تا بسيجی ميرن دزدی. صابخونه بيدار ميشه و بسيجا ميرن هر کدوم تو يه گونی قايم ميشن!
صابخونه مياد و به گونی اول لگد ميزنه..صدای نون خشک در مياره!
به دومی لگد ميزنه ... صداي گردو در مياره!
به گونی سوم لگد ميزنه ... هيچ صدايی در نمياد..دوياره محکمتر لگد ميزنه... باز صدا نميده!؟ دفعه سوم که لگد ميزنه بسیجیه با عصبانيت مياد بيرون ميگه بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! ميفهمی؟!
بسيجيه از دندانپزشكي مياد خونه، غذا رو لقمه لقمه ميكنه تو باسنش، بهش ميگن: چيكار ميكني؟ ميگه: دكتر گفته: غذا رو با اون طرفت بخور
يه روز يه بسيجيه ميره در مغازه خياطي. پارچه شو ميده ميگه برام يه شلوار
بدوز. فردا نيام بگي وقت نداشتم سوزنم شکسته بود ننه م مرده بود. اصلا
نميخوام پدر سگ پارچه منو بده ميخوام برم
بسيجيه میره انگلیس. بهش میگن اسمت چیه؟
میگه : sun god between two waters gold shit dear wife
بهش میگن: فارسی بگو.
میگه: شمس الله میان دوآبی زرگنده زنجانی!
بسيجيه تو ماشينش آهنگ عربي گذاشته بوده با صداي بلند. بهش گير مي دن مي گه
: اي بابا نميشه تو اين ماه محرم يه قرآن شاد گوش بديم
به بسيجيه ميگن در و ببند هواي بيرون سرده..ميگه: مثلا اگه من در و ببندم هواي بيرون گرم ميشه؟؟
به بسيجيه ميگن علامت ! يعني چي؟
ميگه:شاشيدن ممنوع،حتي يک قطره
بسیجیه از اسارت بر گشته بوده ازش پرسیدن خوب اونجا چه جوری بود ؟ میگه عراقیا خیلی با ما بد رفتاری میکردن ! یا ترتیبمونو میدادن یا میکشتنمون ! بعد میبینه 3 کرده میگه البته من شهید شدم !
بسیجیه!! با دوست دخترش ميرن پارك ميگه: عزيزم اگه اين درخت كاج زبون داشت الان به ما چي ميگفت؟ دختره ميگه اگه زبون داشت ميگفت كره خر من زردآلو ام نه كاج!
توی سینمای قم فیلم شام آخر میره رو اکران بسیجی ها همه با قابلمه میرن سینما
بسيجيه سوار اتوبوس بود به راننده ميگه شما كه هميشه تو بيابونيد از كجا ميفهميد بچه هاتون مال خودتونن يا حرومزاده ان..؟!
راننده ميگه چند سالي ميمونيم ببينيم اگه شبيهمون شد كه هيچ، اگه نشد ميبريم تو بسيج ثبت نام ميكنيمش..!
بسيجيه رفت تماشاي رقص باله، از اول تا آخرش خواب بود. بعد ازش پرسيدن: چه طور بود؟ گفت: آدماي خيلي خوبي بودن! ديدن من خوابم رو نوک انگشت راه ميرفتن
بسيجيه ميميره، ميره اون دنيا، ازش ميپرسن چي شد مردي؟ ميگه: داشتم شير ميخوردم! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه: نه بابا، گاوه يهو نشس
از بسيجي ميپرسن: تولدت چه روزيه؟
جواب ميده: 5 آذر.
ميپرسن: چه سالي؟ ميگه: هر سال
به بسیجیه میگن آخرین باری که آرزو کردی چی شد؟ میگه بدبخت شدم فرداشت بابای آرزو اومد من و بابام رو باهم کرد.
به بسیجیه میگن چرا اینقدر کونت بزرگه؟ میگه بچه که بودم مادر خدابیامرزم بجای پودر بچه از بیکینگ پودر استفاده میکرد.
یه بسیجیه رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. بسیجیه گفت: خیلی عالی بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی میگفتن. بسیجیه گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن اسگله رو اسگله رو …
دولت برای پنجاه هزارمین بار به بسیج اعلام کرد: که نمی توان با کارت سوخت ، تلفن زد.
بسیجیه به رفیق اش می گه بیا بریم نماز جمعه بخونیم نفری ۱۰۰۰۰تومن میدن. رفیق اش می گه اگه ندادن چی ؟ بسیجیه میگه خوب می گوزیم باطل می شه.
بسیجیه میره اداره پلیس میگه زن من گم شده. افسر سوال میکنه مشخصات زنت چیه؟ بسیجیه میگه: جناب سروان "مشخصات" یعنی چی؟ افسر میگه: ببین اگه زن من گم بشه مشخصاتش اینه: قد بلنده، چشماش آبیه، موهاش بلنده، صورتش خوشکله. بسیجیه میگه: اصلا زنم من بره گم بشه پاشو بریم دنبال زن تو
به بسیجیه میگن کردم -کردی-کرد چه صیغه ایه؟میگه اون که دیگه صیغه نیست ، جنده است.
بسیجیه تلويزيون ميخره بعد کنترلشو پس مياره به صاحب مغازه ميگه بيا داداش اين ماشين حساب توش بود ما حرومي بهمون نمياد
به بسیجیه ميگن قبله كدوم طرفه؟ ميگه: كجا بهت آدرس دادن؟
بسیجیه تلفن میزنه فلسطین یکی گوشیرو بر میداره میگه بله. بسیجیه میگه: الو اونجا فلسطین؟ یارو میگه: اره . بسیجیه میگه: پس گوه میخورید هی میگید اشغاله
از بسیجیه ميپرسن بنظر تو سخت ترين کار چيه؟ ميگه: نمک تو نمکدون ريختن, چون سوراخ هاش خيلي ريزه
۱۳۹۳-۰۸-۰۱
۱۳۹۳-۰۷-۳۰
۱۳۹۳-۰۷-۲۹
۱۳۹۳-۰۷-۲۸
۱۳۹۳-۰۷-۲۷
۱۳۹۳-۰۷-۲۶
جوک های انقلابی - سری ششم
یه بسیجیه زنگ میزنه به دوست دخترش میگه باباتو بپیچون باهم بریم نماز جمعه....
یه آخونده توی اتوبوس نشسته بوده، از راننده میپرسه، آقا شما که تمام روز توی راه هستین و مسافرت و این ور اون ور، از کجا میفهمید بچه شما واقعا بچه شماست؟ راننده به یارو یک نگاه میکنه بعد میگه والله یه دو سه سال صبر میکنیم تا بزرگ بشه، اگر شبیه خودمون بود که هیچی، اگر نبود میفرستیمش حوزه علمیه !
یه آخونده توی اتوبوس نشسته بوده، از راننده میپرسه، آقا شما که تمام روز توی راه هستین و مسافرت و این ور اون ور، از کجا میفهمید بچه شما واقعا بچه شماست؟ راننده به یارو یک نگاه میکنه بعد میگه والله یه دو سه سال صبر میکنیم تا بزرگ بشه، اگر شبیه خودمون بود که هیچی، اگر نبود میفرستیمش حوزه علمیه !
یه بسیجیه داشته بادمجون پوست میکنده
میگه یا امام زمان، یکاری کن توش موز باشه
میگن احمدی نژاد میخواد فرق از وسط باز کنه
چون میخواد بین شپش های نر و ماده فاصله ایجاد بشه تا تکثیر نشوند.
میگه یا امام زمان، یکاری کن توش موز باشه
میگن احمدی نژاد میخواد فرق از وسط باز کنه
چون میخواد بین شپش های نر و ماده فاصله ایجاد بشه تا تکثیر نشوند.
.
قبل از انقلاب با تیغ ریش میزدنبعد از انقلاب با ریش تیغ میزنن
یه
بسیجیه تو خيابون مي رفته مي بينه يه عمامه افتاده زمين ميره جلو مي بينه
ريدن توعمامه زنگ ميزنه به 110 ميگه آقا زود بياين زدن آخوندرو گهش کردن
حزب اللهی تو امامزاده ميشاشه ! مردم ميريزن سرش د بزن ! حزب اللهی ميگه بابا نزنيد شاشبند شده بودم آقا بهم شفا داد
.
یه پیر زنه از حج داشته بر میگشته، تو فرودگاه یک بطری ویسکی از تو کیفش پیدا میکنن،
بهش میگن مادر شما سنی ازت گذشته این توی کیفت چیکار میکنه؟
پیر زنه میگه مادر جون من که نمیتونم با این پاهام دور خونه خدا هفت دور بچرخم
یه پیک از این ویسکی میخورم خونه خدا هفت بار دور سر من میچرخه.
یه دختره از یک آخوند میپرسه حاج آقا میشه من با دوست پسرم بخوابم؟ حاج آقا میگه استغفروالله، دختره میپرسته حاج آقا میشه من با یک غریبه بخوابم؟ حاج آقا میگه نعوذ بالله، دختره میگه حاج آ قا میشه من با شما بخوابم؟ حاج آقا میگه بسم الله!
بهش میگن مادر شما سنی ازت گذشته این توی کیفت چیکار میکنه؟
پیر زنه میگه مادر جون من که نمیتونم با این پاهام دور خونه خدا هفت دور بچرخم
یه پیک از این ویسکی میخورم خونه خدا هفت بار دور سر من میچرخه.
یه دختره از یک آخوند میپرسه حاج آقا میشه من با دوست پسرم بخوابم؟ حاج آقا میگه استغفروالله، دختره میپرسته حاج آقا میشه من با یک غریبه بخوابم؟ حاج آقا میگه نعوذ بالله، دختره میگه حاج آ قا میشه من با شما بخوابم؟ حاج آقا میگه بسم الله!
.
یه آخونده میره حج، میخواسته سنگ بزنه به اون یارو ستونه، سنگهاش تموم میشه، شروع میکنه به فحش خوار مادر دادن.
یه پاسداره میره به یه آخونده میگه، ببخشید حاج آقا با کفش میشه نماز خوند؟ آخونده میگه نه برادر، طرف برمیگرده میگه ولی من دیروز خوندم!
یه پاسداره میره به یه آخونده میگه، ببخشید حاج آقا با کفش میشه نماز خوند؟ آخونده میگه نه برادر، طرف برمیگرده میگه ولی من دیروز خوندم!
۱۳۹۳-۰۷-۲۵
۱۳۹۳-۰۷-۲۴
۱۳۹۳-۰۷-۲۳
۱۳۹۳-۰۷-۲۲
۱۳۹۳-۰۷-۲۱
۱۳۹۳-۰۷-۲۰
عید پاک
این روزها در سراسر دنيای مسيحيت، اشخاصی که خود را مسيحی میدانند عیدی را جشن میگیرند که غالباً مفهومش را بهخوبی نمیدانند.
این عید در ممالک انگلیسیزبان "ایستر" نامیده میشود، اما در ایران به
نام "عید پاک" معروف شده است. "پاک" یک کلمۀ فرانسوی است که شکل دیگری از
واژۀ "فِصَح" یا "پسخ" عبری است. یهودیان عید "فِصَح" را به يادبود خروج و
رهایی بنیاسرائیل از مصر جشن میگیرند. در مراسم عيد فصح، بايستی برۀ فصح
قربانی شود. اما عیدِ "پاک" يا "ايستر"، با "فِصَح" یهودیان بسیار متفاوت
است زیرا مسیحیان در اصل، این روز را بهمناسبت زنده شدن عیسی مسیح جشن
میگیرند. در واقع، مسیح همانند برۀ فصح که بايستی قربانی میشد، در روز
جمعه مصلوب گشت و مرد. اما در روز سوم، یعنی روز یکشنبه، مسيح قیام فرمود،
یعنی زنده شد. به این ترتیب، عیدِ "پاک" يا "ايستر"، عید زنده شدن مسیح است
یا عيد قیام او از مردگان!
اگر مسیحیت را به یک عمارت تشبیه کنیم، بهدرستی میتوان گفت که این
عمارت بر دو ستون اصلی استوار است. این دو ستون عبارتاند از مرگ و قيام
مسيح. شخصْ بدون ایمان و اعتقاد به این دو ستون، نمیتواند يک مسیحی راستين
باشد. پس کسانی که خود را مسیحی میدانند، اما به قيام و زنده شدن واقعی
مسیح ایمان ندارند، مسیحی راستين نیستند. این قبیل اشخاص در قرن اول، در
دورۀ رسولان مسیح نیز وجود داشتند. این افراد در ميان کلیسای شهر قـرِنتـُس
هم بودند، شهری که در یونان امروزی واقع است. گویا این افراد تعلیم
میدادند که قیامت مردگان وجود ندارد. پولس رسول به منظور اینکه این عقیدۀ
نادرست را رد کند، در فصل پانزدهم از رسالۀ اول خود به قـُرِنتیان، به زنده
شدن یا قیام مسیح از مردگان اشاره میفرماید و میگوید که چون مسیح قیام
کرد و نوبر خوابيدگان شد، اشخاصی هم که در ايمان به مسيح مردهاند در هنگام
بازگشت او از مردگان قیام خواهند کرد. برای این منظور، پولس با قاطعیت به
این ستونهای استوارِ مسیحیت تکیه میکند. او ابتدا به پیام انجیل که از
آغاز به ایشان بشارت داده بود، اشاره میکند و میفرماید: "ای برادران،
اکنون میخواهم انجیلی را که به شما بشارت دادم به یادتان آورم، همان انجیل
که پذیرفتند و بدان پایبندید و بهوسیلۀ آن نجات مییابید، بهشرط آنکه
کلامی را که به شما بشارت دادم، استوار نگاه دارید. در غیر این صورت،
بیهوده ایمان آوردهاید." (آیات ۱ و ۲ از فصل پانزدهم رسالۀ اول به
قرنتيان). کلمۀ "انجیل" در این بخش، اشاره به پیامی است که پولس به ایشان
بشارت داده بود. او میفرماید که بهوسیلۀ ایمان به همین پیام است که انسان
نجات مییابد. اما این انجیل یا این پیام یا خبر خوش چیست؟
پولس رسول این انجیل یا خبر خوش را اینچنین بیان میفرماید: "زیرا من
آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم: اینکه مسیح مطابق
با کتب مقدس در راه گناهان ما مرد، و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین
کتب در روز سوم از مردگان برخاست،" (آیات ۳ و ۴). در اینجا پولس ستونهای
مسیحیت را بسیار خلاصه اما مفید بیان میکند. این ستونها همانا مرگ و قیام
مسیح هستند. همانگونه که در آیات ۱ و ۲ ذکر کرد، بدون ایمان و پایبندی به
این ستونها، کسی نمیتواند مسیحی باشد و در نتیجه، نجات نیز نیافته است.
بله دوستان عزیز، "عید پاک"، عید تخممرغ بازی نیست، بلکه مهمترین عید
مسیحیان است، چراکه یادآور اصلیترین ستونهای مسیحیت است.
اما برای آنکه واقعی بودنِ قیام یا رستاخیز مسیح را ثابت کند، در ادامه
میفرماید: "و اینکه خود را بر کیفا ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن. پس از
آن، یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از ایشان
هنوز زندهاند، هر چند برخی خفتهاند. سپس بر یعقوب ظاهر شد و بعد بر همۀ
رسولان، و آخر از همه بر من نیز، چون طفلی که غیرطبیعی زاده شده باشد، ظاهر
گردید." (آیات ۵ تا ۸). زنده شدن یا رستاخیز مسیح بهدرستی یک واقعیتِ
تاریخی است. عدۀ بسیاری او را دیدند. این افراد چنان یقین پیدا کرده بودند
که مسیحْ زنده شده که حاضر بودند جان خود را در راه موعظۀ آن از دست بدهند.
بعضی میگویند که مسیح زنده نشد و شاگردان دروغ گفتند که او قیام کرده
است. اگر چنین بود، پس چرا سران قوم یهود که دشمن مسیح و شاگردان او بودند،
پیکر مقدس او را به مردم نشان ندادند که ثابت کنند او زنده نشده است؟ در
ضمن، چطور ممکن است شاگردان مسیح جان خود را در راه دروغی به خطر بیندازند
که خودشان اختراع کرده باشند؟
بعضی دیگر میگویند که پیکر مقدس مسیح را شاگردان دزدیدند و بعد، ادعا
کردند که او زنده شده است. اولاً باید توجه داشته باشیم که سران قوم یهود،
از فرماندار رومی درخواست کرده بودند که مقبرۀ عیسی را مُهر و موم کند و
نگهبانانی را برای مراقبت از آن بگمارد تا دقیقاً همین اتفاق نیفتد، یعنی
پیروانش پیکر او را ندزدند. چگونه شاگردانی که از ترس، در خانهای گرد آمده
بودند و درها را محکم بسته بودند، میتوانستند از میان نگهبانان و
پاسداران عبور کنند و بیسر و صدا، سنگ بزرگ جلوِ مقبره را به کناری
بغلتانند و جنازه را بدزدند؟ ثانیاً، بر فرض محال که چنین کاری توانسته
باشند بکنند، با چه دل و امیدی شروع به موعظه دربارۀ رستاخیز مسيح کردند؟
این افرادِ ناامید و شکستخورده چگونه میتوانستند با آن شور و حرارت، و با
آن شهامت و دلیری، موعظه کنند که مسیح زنده شده است؟
عدهای دیگر نیز میگویند که پیکر مقدس عیسی را خودِ سران قوم یهود
دزدیدند! در چنین حالتی، چرا وقتی شاگردان مسیح ادعا کردند که عیسی زنده
شده، همین سران قوم جنازه را نشان ندادند تا ثابت کنند که ادعای ایشان دروغ
است؟ وقتی رسولان مسیح پس از روز پنطیکاست، موعظه میکردند که عیسی زنده
شده و زنده به آسمان رفته است، سران قوم یهود هیچ مدرکی برای ردّ ادعای
ایشان نداشتند و سکوت اختیار کردند و به شکنجه و آزار ایشان متوسل شدند.
بهراستی که مسیح قیام کرده و نوبر خوابيدگان شده است! خدا را شکر!
بله، مرگ و قیام مسیح ستونهای مسیحیت هستند. پولس رسول در ادامۀ همان
مطلب، دربارۀ اهمیت قیام یا رستاخیز مسیح میفرماید: "اما اگر موعظه میشود
که مسیح از مردگان برخاست، چگونه است که بعضی از شما میگویند مردگان را
رستاخیزی نیست؟ اگر مردگان را رستاخيز نيست، پس مسیح نیز از مردگان
برنخاسته است. و اگر مسیح برنخاسته، هم وعظ ما باطل است، هم ایمان شما.
بهعلاوه، برای خدا شاهدان دروغین محسوب میشویم، زیرا دربارۀ او شهادت
دادهایم که مسیح را از مردگان برخیزانید، حال آنکه اگر مردگان
برنمیخیزند، پس خدا او را برنخیزانیده است. زیرا اگر مردگان برنمیخیزند،
پس مسیح نیز برنخاسته است. و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما
همچنان در گناهان خود هستید. بلکه آنان نیز که در مسیح خفتهاند (یعنی
مردهاند)، از دست رفتهاند. اگر تنها در این زندگی به مسیح امیدواریم،
حالِ ما از همۀ دیگر آدمیان رقـّتانگیزتر است." (آیات ۱۲ تا ۱۹ از فصل
پانزدهم رسالۀ اول به قرنتيان). بهطور خلاصه، پولس میفرماید که قیامت
مردگان واقعيت دارد، زیرا مسیح قیام کرده است. اما اگر به زنده شدن مسیح
ایمان نداشته باشیم، ایمان ما کلاً باطل است و ما هنوز در گناهان خود
هستیم. مسیحیت بدون قیام مسیح هیچ اعتباری ندارد.
اما چرا؟ چرا مسیحیت بدون قیام مسیح اعتباری ندارد؟ علت این امر را
بهطور خلاصه اینچنین میتوان بیان داشت. مسیح در طول زندگی بشریاش معجزات
بسیار و کارهای خارقالعادهای انجام داد. در کنار اینها، او ادعاهای
حیرتانگیزی میکرد که بسیار عجیب به نظر میرسند. او ادعا میکرد که پسر
خدا است، و با خدا دارای یک ذات است. او ادعا میکرد که فرمانروایی خدا را
بر روی زمین برقرار خواهد ساخت و همۀ انسانها را خودش داوری خواهد کرد. او
ادعا کرد و فرمود: "من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچکس جز بهواسطۀ من،
نزد پدر نمیآید . . . کسی که مرا دیده، پدر را دیده است؛" (انجیل یوحنا
۱۴:۶ و ۹). چنین ادعاهایی بسیار حیرتانگیز است. حتی افرادی که در تسخیر
ارواح خبیث بودند نیز اعلام میکردند که او پسر خدای متعال است.
اما حیرتانگیزتر از همه، این است که او بارها در حضور شاگردان
برگزیدهاش پیشگویی کرد که وقتی برای برگزاری عید فِصَح به اورشلیم بروند،
در آنجا آزارها خواهد دید و کشته خواهد شد، اما در روز سوم قیام خواهد کرد.
در طول تاریخ، افراد بسیاری بودند که میدانستند بهزودی خواهند مرد یا در
جنگ کشته خواهند شد. اما هیچیک از آنان پیشگویی نکرد که بعد از مردن، بار
دیگر زنده خواهد شد. عیسی دقیقاً همین کار را انجام داد. او نه تنها مرگ
خود را، بلکه زنده شدن خود را نیز پیشگویی کرد. و این یک آزمایش و محک بزرگ
بود برای اثبات ادعاهایش. اگر او زنده نمیشد، در واقع، تمام ادعاهای
قبلیاش باطل میشد، زیرا ثابت میشد که بقیۀ ادعاهایش نیز مانند ادعای
زنده شدنش، پوچ و باطل بوده است.
در طول تاریخ بشر بودهاند کسانی که ادعای خدایی کردهاند. بهترین
نمونهاش مکاتب مختلف دین هندو است. هندوها معتقدند که خدای نادیدنی گاه به
صورت انسان ظاهر میشود و در این دنیا زندگی میکند. هندوها همین امروز
نیز این افراد را همچون خدا میپرستند. من این اقبال را داشتم که از یکی از
معابد ایشان بازدید بهعمل آورم. آنچه دیدم بهراستی که شگفتانگیز بود!
در جاهای مختلفِ این معبد، مجسمههای افرادی قرار داشتند که همچون خدا
پرستیده میشدند. آخرین آنها در قرن نوزدهم میزیست. همۀ این افراد که
ادعای خدایی میکردند، مردند و مقبرۀ آنها موجود است. فقط قبر یک نفر خالی
است و آن، عیسی مسیح است. مسیح بهراستی زنده شد و همین امر مُهری بود بر
درستی تمام ادعاهایش. اگر او طبق پیشگویی خود قیام نمیکرد، ثابت میشد که
بقیۀ ادعاهایش هم باطل بوده است. من که شخصاً به مسیح ایمان دارم و یقین
میدانم که او پسر خدا و یگانه نجاتدهندۀ عالم است، بهخاطر این است که
متقاعد شدهام مسیح بهراستی قیام کرد و زنده شد. بهراستی که مرگ و قیام
مسیح بنياد و شالودۀ مسیحیت است!
پولس رسول چه زیبا نتیجهگیری کرده، میفرماید: "اگر تنها در این زندگی
به مسیح امیدواریم، حالِ ما از همۀ دیگر آدمیان رقـّتانگیزتر است." (آیۀ
۱۹). اگر مسیحیانِ واقعی در این دنیا به همه چیز پشت میکنند، حتی به
خواستههای طبیعی خود، به این علت است که به قیامت مردگان ایمان دارند. و
اگر به قیامت ایمان دارند، بهخاطر این است که مسیح قبلاً قیام کرده است.
از همین رو، پولس پیروزمندانه میفرماید: "اما مسیح براستی از مردگان
برخاسته و نوبر خفتگان (یعنی مردگان) شده است." (آیۀ ۲۰). این ایمان ما
است. این امید ما است. ما به یک پیامبر مرده ایمان نداریم، بلکه به کسی
ایمان داریم که طبق پیشگویی خود، زنده شد و قیام کرد و نوبر خفتگان شده
است. خدا با زنده کردن مسیح، ثابت کرد که او بهراستی پسر خدا است که از
آسمان به این جهان آمد تا جان خود را فدای انسان کند. او فرمود که خونش
گناهان بشر را کفاره میکند. او شهید نشد، بلکه داوطلبانه بهسوی مرگ رفت و
هیچ تلاشی برای رهایی خود نکرد، چون میدانست که این تنها راه برای آمرزش
گناهان بشر است. خدا با زنده کردن مسیح، تمام این امور را ثابت کرد و بر
آنها مُهر تأیید زد.
عیسایی که زنده شد، در طول چهل روز بارها خود را به شاگردان و پیروانش
ظاهر کرد تا ایشان یقین حاصل کنند که او بهراستی زنده شده و خداوندگار
عالم هستی گردیده است. در پایان این چهل روز، او در مقابل چشمان حیرتزدۀ
شاگردان خود، زنده به آسمان رفت و بر دست راست خدا نشست. او هماکنون حاضر
است تا تمام کسانی را که به مرگ و قیام او ایمان میآورند، از همۀ
گناهانشان پاک سازد و به آنان تولدی نو ببخشد تا فرزندان خدا گردند. آیا
حاضرید سکان کشتی زندگی خود را به دست این خداوندگار زنده بسپارید؟ او پس
از زنده شدنش، به شاگردان خود فرمود: "تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من
سپرده شده است. پس بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام
پدر، پسر و روحالقدس تعمید دهید. و به آنان تعلیم دهید که هرآنچه به شما
فرمان دادهام، بهجا آورند. اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما
میباشم. آمین." (انجیل متی ۲۸:۱۸-
دانلود اهنگ جدید شاهین نجفی به اسم کوبانی
عمر بلندم و برات به جا می زارم
چقدر تلخى براى تو تحمل مى كنم
چكه اى از قلب من لاى لاى لاى
اى روشنايى چشم هاى من
همه ى بود و نبود مادر
دست به من نزنيد كه بدنم زخمى ست
براى خاك كوردستان و كوبانى شهيد شده
فرزندم سرزمين مان چشم به راه توست
اميد و آينده ى مادرت هستى
کاری از شاهو, شاهین نجفی و مجید کاظمی
۱۳۹۳-۰۷-۱۹
جوک های انقلابی - سری پنجم
خداوند
به حضرت ابراهیم دستور میدهد که اسحاق را قربانی کند، حضرت ابراهیم چاقو
را تیز میکند و همه چیز آماده میشود، ناگهان از خداوند پیغام میرسد، ابی
جون لبخند بزن شما در مقابل دوربین مخفی هستی.
یه بسیجیه میره داروخانه میگه ببخشید آقا شربت شهادت دارید؟ دارو فروش میگه نه ولی شیاف ولایت داریم میخوای؟
یه حزب اللهی از یکی میپرسه ببخشید قبله کدوم طرفه؟ طرف جواب میده اینور، حزب اللهی میگه خیلی باید برم؟
یه یارو میره 6 لیتر خون میده حالش بد میشه، بهش میگن چرا اینقدر زیاد خون د ادی احمق؟ میگه آخه مردم شعار میدن تا خون در رگ ماست خامنه ای رهبر ماست.
به یه بابایی روز قیامت میبرند جهنم، میپرسه چرا؟ میگن 125/37 نماز قضا داشتی، یارو میگه 125 یه چیزی، تقسیم بر 37 اش دیگه چیه؟، جواب میدن، اون سینوس زاویه انحرافت از قبله است.
یه بسیجیه میره داروخانه میگه ببخشید آقا شربت شهادت دارید؟ دارو فروش میگه نه ولی شیاف ولایت داریم میخوای؟
یه حزب اللهی از یکی میپرسه ببخشید قبله کدوم طرفه؟ طرف جواب میده اینور، حزب اللهی میگه خیلی باید برم؟
یه یارو میره 6 لیتر خون میده حالش بد میشه، بهش میگن چرا اینقدر زیاد خون د ادی احمق؟ میگه آخه مردم شعار میدن تا خون در رگ ماست خامنه ای رهبر ماست.
به یه بابایی روز قیامت میبرند جهنم، میپرسه چرا؟ میگن 125/37 نماز قضا داشتی، یارو میگه 125 یه چیزی، تقسیم بر 37 اش دیگه چیه؟، جواب میدن، اون سینوس زاویه انحرافت از قبله است.
یه بسیجیه عکاسی باز میکنه، برای اینکه کارش بگیره تو تبلیغش مینویسه ظهور امام زمان در 3 دقیقه.
یکبار شخصی نخ اسکناس ده تومانی را میکشد، شورت مدرس می افتد، بسیجی ها شاکی میشوند میخواهند به شخص حمله کنند، شخص میگوید، به خدا اگر نزدیک بیایید نخ هزار تومنی رو میکشم ها!
یه پاسداره میره حرم امام رضا میبینه یه دختر خوشگل تو بخش خواهران ایستاده، میره نزدیک میبینه دختره داره میگه، امام رضا به من قیافه خوشگل دادی، پدر مادر خوب دادی، مال دادی اموال دادی، یه شوهر خوب فقط مونده که بدی، پاسداره خودشو پرت میکنه وسط میگه امام رضا هل نده، هل نده خودم دارم میرم پیشش...
به یک آخونده میگن، شما از خودت کون گشاد تر دیدی تاحالا؟ میگه آره، اونهایی که به من میگن التماس دعا حاج آقا!
یه بابایی میره پیش یک آخوند، میگه حاج آقا من یک مشکلی داشتم اومدم پیش شما حلش کنید... من یک دختر میشناسم که خیلی خوشگل و پولدار هست ولی از خانواده غیر مذهبی و مشروب خور و ربا خواری هست، یه دختر هم میشناسم که مومنه هست اما بیسواد و زشته... به نظر شما کدومشون رو خواستگاری کنم؟ آخونده میگه، شخصی رفت پیش امام صادق و از این چرت و پرتها و بالاخره گفت لکن از لحاظ شرعی آن خواهر مومنه در اولویت میباشد و شما ایشان را نکاح کنید اما شماره تلفن آن یکی خواهر را نیز در اختیار ما بگذارید.
غضنفر ميره تلويزيون رو روشن ميكنه كانال 1 يه آخوند داشته صحبت ميكردهكانال 2، 2 تا آخوند داشتن بحث ميكردنكانال 3 يه برنامه داشته با عنوان سمينار روحانيون حوزه علميه كانال چهار ميزنه ميبينه سمينار روحانيون شهر تهرانه 200-300 تا آخوند توشنكانال 5 ميزنه ميبينه سمينار سراسري كشوري روحانيونه كه 20000-30000 نفر آخوند شركت كردن... يه دفعه غضنفر داد ميزنه:آهاي سكينه هوي زود اون نفت و بيار لونشونو پيدا كردم........
!"
يك روز يك دستگاه دروغ سنج توي ايران مي يارن براي اندازه گيري صداقت سران مملكتي. رفسنجاني مي گه من فكر مي كنم فقيرترين ريس جمهور كشور بودم دستگاه بوق ميزنه خاتمي مي گه من فكر مي كنم راستگو ترين ريس جمهور بودم دستگاه بوق مي زنه خامنه اي مي گه من فكر مي كنم /دستگاه بوق مي زنه
يه روز یه خبر نگار داشته با يه يارو مصاحبه ميكرده ازش ميپرسه به نظر شما قتل هاي زنجيره اي رو كي انجام داده؟يارو ميگه، من نميدونم والله، ولي ايشالله هركي انجام داده اون يكي دستشم چلاق بشه
از يک بسیجی میپرسند "تعریف خداوند چیه؟" بسیجیه یکم فکر میکنه(تخیل میکنه) بعد میگه! نماینده ولی فقیه در کائنات!
۱۳۹۳-۰۷-۱۸
۱۳۹۳-۰۷-۱۷
راه زیستن در بهشت
خدا، ما را برای زیستن در بهشت آفرید.
شیطان، ما را اسیر گناه ساخت و در دام ناباوری انداخت.
مسیح، به شکل انسان در میان ما ظاهر شد و از راه مرگِ نیابتی (مرگ به
جای ما) بر صلیب، ما را از اسارتِ گناه و شیطان آزاد کرد و از بالای صلیب،
ما را مطمئن ساخت که برای زیستن در بهشت آفریده شدهایم. عیسی مسيح، به آن
جنایتکاری که با فروتنی به او روی آورد، فرمود: "خاطرجمع باش، امروز با من
در فردوس خواهی بود" (لوقا ۲۳:۴۳).
و کلام خدا میفرمايد: "آنکه گوش دارد بشنود" (مکاشفه ۲:۱۱).
در زندگی درازمدتی که خدا به من عطا فرموده، آنچه بیش از هر چیز دیگر
مرا به تعجّب واداشته و میدارد، درک نکردنِ مفهوم ایمان به مسیح و
بیتوجّهی به سخنان او از سوی عدهای از مسيحيان میباشد! خدا نکند که این
اشخاص، فقط در ذهن خود به مسیح ایمان آورده، اما در مهمانسرایِ دلِ خود
جایی برای او نداشته باشند.
متأسفانه در این دوره و زمانه، بسیاری را میبینیم که بدون دریافت
طبیعتی تازه که خدا در باطنِ ایماندارانِ به مسيح میآفریند، یعنی در
افکار، امیال و ارادۀ ایشان، با خاطری آسوده منتظر زیستن در بهشت هستند!
تعجبآور آنکه، چگونه کسی میتواند تنها با ایمانِ احساساتی خود بپندارد که
نجات یافته است و این حقیقتِ اساسیِ کلام خدا را نادیده بگیرد که مسیح
میفرماید: "آمین، آمین، به تو میگویم، تا کسی از نو زاده نشود، نمیتواند
پادشاهی خدا را ببیند." (انجیل یوحنا ۳:۳). غافل از اینکه خدا از فیض،
رحمت و محبتِ بیپایانِ خود، یگانه راهِ زیستن در بهشت را قبل از بنیادِ
عالم، در عیسی مسیح فراهم کرده و آن را تنها در کلامش، یعنی کتابمقدس، و
بهوسیلۀ روحش، یعنی روحالقدس، بر بشر مکشوف فرموده است. هماوست که
ایمانِ به آنچه مکشوف فرموده را نیز در ما بهوجود میآورد (رساله به
افسسیان ۲:۸).
امید است که با مطالعۀ دقیقِ آیاتِ کلام خدا در این مقاله، این یگانه
راه زیستن در بهشت را دریابیم و بههمراه عیسی مسیح که فرمود، "من راه و
راستی و حیات هستم؛" (انجیل یوحنا ۱۴:۶)، در راهی که او بهوسیلۀ رفتار،
گفتار و تعلیمات خود نشان داده، قدم بگذاریم و دیگران را نیز در این شادی
عظیم سهیم بگردانیم.
وقتی که در اثر نجوایِ روحِ خدا به گناهکار بودن خود پی میبریم (انجیل
یوحنا ۱۶:۸)، و بهواسطۀ همان روح، عیسی را خداوند (رسالۀ اول قرنتیان
۱۲:۳)، و نجاتدهنده از گناهانمان و مولایِ زندگیمان اعلام میداریم، او
بهوسیلۀ روحش در ما ساکن میشود. عیسی مسیح در این باره میفرماید: "آن
که مرا دوست میدارد، کلام مرا نگاه خواهد داشت، و پدرم او را دوست خواهد
داشت، و ما نزد او خواهیم آمد و با او مسکن خواهیم گزید." (انجیل یوحنا
۱۴:۲۳). از لحظهای که این فرمایش مسیح در ما به حقیقت بپیوندد، شروع
میکنیم به اینکه روحاً به شکلِ مسیح درآییم، همانطور که خدا از پیش معیّن
فرمود (رساله به رومیان ۸:۲۹). این شباهت بهتدریج رو به فزونی میرود تا
روزی که بههنگام مرگِ جسمانیمان، روح و روانِ زندۀ ما از جسم جدا شده،
به بهشت راه یابد (رسالۀ دوم به قرنتیان ۵:۸).
میدانیم که این همه از فیض و رحمت خداوند است: او ما را بهوسیلۀ
روحالقدس در مسیح تعمید میدهد، و تبدیل به شخصِ جدیدی در ملکوت خدا
میکند (رسالۀ دوم به قرنتیان ۵:۱۷). این تبدیلِ زندگی، اساسِ انجیل و
همان هدیه، یعنی ردایِ عدالت مسیح است که خدا بر ما میپوشاند (کتاب اشعیا
۶۱:۱۰) تا همدلِ او (کتاب دوم تواریخ ۱۶:۹)، و همفکرِ مسیح شویم (رسالۀ
اول به قرنتیان ۲:۱۶)، و ایمانِ ما با محبت عمل کند (رساله به غلاطیان
۵:۶)، و نجات خود را ترسان و لرزان به عمل آوریم (رساله به فیلیپیان
۲:۱۲). این تحوّل یا تولد تازهای که خداوند در درون ما انجام میدهد،
شیوۀ زندگیِ ما را عوض میکند، و باید در آيين تعمیدِ آب به عموم اعلام شود
تا مردم با شنیدن دربارۀ آن و دیدن کارهای نیکِ ما، پدر آسمانی را تمجید
کنند (متی ۵:۱۶ و اول پطرس ۲:۱۲).
در توضیح، باید بگوییم که در "آدم"، مرگ بر ما حکمرانی میکرد، اما بعد
از ایمان آوردن به "مسیح"، در حیات حکم خواهیم راند (ر.ک. رساله به رومیان
۵:۱۷). همچنین میفرماید: "زیرا ما را از قدرت تاریکی رهانیده و به
پادشاهی پسر عزیزش منتقل ساخته است،" (رساله به کولسیان ۱:۱۳). این تغییر
یا تبدیلِ زندگی، چنانکه گفتیم، اساس انجیل است و باید بیشتر دربارۀ آن
توضیح داد. انجیل نتیجۀ این تبدیل را چنین نشان میدهد: ما در آدم، در اثرِ
به ارث بردنِ گناهِ او، از خدا جدا هستیم و در مرگ روحانی بهسر میبریم و
کارهای نفسانی بر ما حکمفرما است، کارهایی نظیر "بیعفتی، ناپاکی، و
هرزگی؛ بتپرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزهجویی، رشک، خشم؛ جاهطلبی، نفاق،
دستهبندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها." (رساله به غلاطیان ۵:۱۹
و۲۰).
در مسیح، در اثر فیضِ بیکرانِ او، در رابطه با خدا، این ثمرۀ روح در ما
نمایان است: "محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و
خویشتنداری." (رساله به غلاطیان ۵:۲۲). وقتی با ایمان، مسیح را که هدیۀ
غیرقابل توصیفِ خدا است (ر.ک. رسالۀ دوم به قرنتیان ۹:۱۵)، در قلب خود
میپذیریم، وارد ملکوت خدا میشویم، ملکوتی که "پارسایی، آرامش و شادی در
روحالقدس است." (رساله به رومیان ۱۴:۱۷). پارسایی در ترجمۀ فارسیِ قدیم
به صورت "عدالت" ترجمه شده و در ترجمۀ انجیل شریف، "نیکیِ مطلق"، و آن فقط و
فقط در عیسی مسیح یافت میشود. زیرا تنها اوست که "هیچ گناه نکرد، و فریبی
بر زبانش یافت نشد." (رسالۀ اول پطرس ۲:۲۲).طبق کلام خدا "همه گناه
کردهاند" (رساله به رومیان ۳:۲۳). هرچند تاوان یا مزد گناه بهوسیلۀ
ایمان به مرگِ مسیح بر صلیب، و رستاخیز او از مردگان، بخشیده میشود و
روحاً تولدی تازه مییابیم، اما آثار گناه در بدن ما باقی میماند، تا روزی
که این بدن نیز مانند روحمان تازه شود، یعنی بدنی مانند بدنِ مسیح پس از
زنده شدنش دریافت کنیم (رساله به فیلیپیان۳:۲۱). ما هرگز نمیتوانیم با
این بدن در حضور خدای پاک و قدوس بایستیم، مگر اینکه خدا بیگناهیِ کاملِ
مسیح را به حساب ما بگذارد، که این همان معنایِ روحانیِ پوشیدن ردای
پارسایی مسیح میباشد! در انجیل در این باره میخوانیم: "از اوست که شما در
مسیحْ عیسی هستید، در او که از جانب خدا برای ما حکمت شده است، یعنی
پارسایی، قدوسیت و بهای رهایی ما." (رسالۀ اول به قرنتیان ۱:۳۰).
متاسفانه، در زندگیِ بسياری از کسانی که خود را مسیحی میدانند، چنین
دگرگونیای دیده نمیشود! علت آن شاید این باشد که آنها ایمان خود را بر
احساساتِ خود، و یا بر آنچه از انسان شنیدهاند، بنا نهادهاند، نه بر آنچه
کلام خدا میفرماید که در اتحاد با مسیح زندگی کنیم (رساله به کولسیان
۲:۶)، و آنچنان که او رفتار میکرد، رفتار کنیم (رسالۀ اول یوحنا ۲:۶). در
این صورت است که حضور مسیح را دائم با چشمِ ایمان در کنار خوداحساس خواهیم
نمود (مزمور ۱۶:۸)! دعا کنیم این فیض در ما ادامه یابد و دائماً در زندگی
ما محسوس شود! ولی باید دانست که فیض خدا به دلهای بسته داخل نمیشود!
توبه در اثرِ "اندوهی که برای خدا است"، دل را بهسوی فیضِ خدا میگشاید
(رسالۀ دوم به قرنتیان ۷: ۹ و۱۰). خدا از فیض بیکران خود، غمی برای
گناهانمان به ما میدهد، تا با توبه کردن از آنها، وجودمان تغییر یابد،
یعنی افکار، امیال و ارادۀ ما.
بارها شنیدهایم که بعضی میگویند: "مسیح یا روحالقدس در من است"، ولی
بعدها معلوم شده که چندان اطلاعی از کتابمقدس ندارند. اگر کسی نخواهد کلام
خدا را بشنود، بفهمد، در دلِ خود جای دهد و به اجرا درآورد، نباید چنین
ادعایی بکند. زیرا مسیح بهوسیلۀ کلامش در ما میماند، و موجب پاکی و رشد
روحانیِما میشود (انجیل یوحنا ۱۵:۳؛ افسسیان ۵:۲۶؛ عبرانیان ۵:۱۲).
روحالقدس بهوسیلۀ کلامِ "زنده و با نفوذ" خدا (عبرانیان ۴:۱۲) که در
خزانۀ دلِ ما جای دارد، به ما تولدی تازه میبخشد! پُر شدن از روحالقدس
نیز به معنایِ پُر شدن از قدرت او و کنترل شدن بهوسیلۀ اوست. زیرا او شخص
سوم از تثلیثِ اقدس است، نه فقط یک قدرت! او جلال مسیح را در ما نمایان
میسازد. مسیح در این باره میفرماید: "او (روحالقدس ) مرا جلال خواهد
داد، زیرا آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد." (انجیل
یوحنا ۱۶:۱۴).
عیسی مسیح از آسمان به زمین آمد تا کسانی را که میخواهند به او ایمان
آورند و مطابق ارادۀ او زندگی کنند، از گناه پاک کند، روحاً از نو
بیافریند، با خدا آشتی دهد و به نزد خود به آسمان ببرد. او که ارادۀ پدر
خود را به انجام رسانده بود، در آخرین لحظات زندگیِ زمینیِ خود، بر صلیب
چنین دعا کرد:"ای پدر، روح خود را به دستان تو میسپارم." (انجیل لوقا
۲۳:۴۶).
ما بارها این آخرین دعای مسیح را در انجیل خواندهایم، و خود نیز بارها
در بیماری و یا در مواقعی که خطر مرگ در پیش بوده، این دعا را با اطمینان
کامل کردهایم. زیرا بنیاد زندگی روحانیِ ما بر مفهوم این آیه استوار است
که در آن، مسیح میفرماید: "نه هر که مرا سرورم، سرورم خطاب کند به پادشاهی
آسمان راه یابد، بلکه تنها آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است، بهجا
آوَرَد." (انجیل متی ۷:۲۱). ارادۀ خدا نیز تنها در کتابمقدس، بهوسیلۀ
الهامِ روحالقدس مکشوف شده است. حتماً شرایط مستجاب شدن این دعا و نیز این
هشدار انجیل را به دیگران بشارت دادهایم که میفرماید:"هان، اکنون زمان
لطف خداست؛ هان، امروز (منظور هر روز است) روز نجات است." (رسالۀ دوم به
قرنتیان ۶:۲).
پس تا وقت باقی است، به مسیح پناه ببریم و از او بخواهیم که به مافیض
عطا فرماید تا گناه را، در هر شکل که باشد، با قدرتِ روحالقدس، از خود دور
سازیم. پولس رسول میفرماید:"خدا ما را نه برای غضب، بلکه برای کسب نجات
بهواسطۀ خداوندمان عیسی مسیح تعیین کرده است، که بهخاطر ما مرد، تا چه
بیدار باشیم و چه خفته، با او زندگی کنیم." (رسالۀ اول به تسالونیکیان
۵:۹-۱۰).
خواهران و برادران عزیز در مسیح، باور کنید که آنچه از نظرتان گذشت،
یگانه راهی است که با پیمودنِ آن بههمراهیِ مسیح، به بهشت راه مییابیم.
هیچ راهِ دیگری به جز این راه وجود ندارد (انجیل یوحنا ۱۴:۶). چه زیباست
این گفتۀ حکیمانۀ یکی از دانشمندان عالیقدر عالمِ مسیحیت که ترجمۀ آن چنین
است: "هدفْ بر دنیایِ آینده دار که این دنیا را هم به دست خواهی آورد؛ هدف
بر این دنیای خاکی دارکه هر دو دنیا را از دست خواهی داد."
در خاتمه، باید اضافه کنیم که خدا ما را برای زیستن در بهشت آفریده است
ولی اين دنیا تحت سلطۀ "شيطان يا خدای این جهان"(سیستم تاريک دنیوی) است
(رسالۀ اول یوحنا ۵:۱۹؛ رسالۀ دوم به قرنتیان ۴:۴). خدا اجازه میدهد که
ما در کورۀ آزمایش و زحمات، آنچنان تصفیه شویم که وقتی او بر ما مینگرد،
صورت مسیح را در ما ببیند (رساله به غلاطیان۱۹:۴). برای تصفیۀ کامل طلا، آن
را در کوره میگذارند و حرارت را بالا میبرند تا وقتی که صورت خود را در
طلای ذوبشده همچون در آئینه ببینند! در انجیل در این باره میخوانیم: "این
افتخار نصیب شما شده که نه تنها به مسیح ایمان آورید، بلکه در راه او رنج
هم ببرید." (رساله به فیلیپیان ۱:۲۹).
اگر "اقرار نمودهايم که عيسی، پسر خداست و از محبت خدا نسبت به خود
آگاهيم و به آن اطمينان داريم و با محبت زندگی میکنيم، در خدا ساکن هستيم
و خدا در ما. به اين وسيله محبت در ما به کمال رسيده است تا در روز داوری
اعتماد داشته باشيم، زيرا زندگی ما مانند زندگی مسيح در اين جهان است."
(رسالۀ اول یوحنا ۴:۱۵-۱۷). پس، در روز داوری شرمنده نخواهیم شد، بلکه با
اطمینان و شادی در حضور او خواهیم ایستاد. و این همان خبرِ مهمِ انجیل است
که "خدا محبت است"! با دیدنِ اوجِ این محبت در صلیبِ مسیح، ما نه تنها
مطمئن میشویم، بلکه به زانو درآمده، او را که "تا به ابد زنده است" برای
این محبتِ عظیم او نسبت به ما، حمد و ثنا و شکر و سپاس میخوانیم!
در انجیل میخوانیم: "پس، بسیار مراقب باشید که چگونه رفتار میکنید،
رفتاری نه چون نادانان بلکه چون دانایان. فرصتها را غنیمت شمارید، زیرا
روزهای بدی است. پس نادان نباشید، بلکه دریابید که خواست خداوند چیست."
(رساله به افسسیان ۵:۱۵-۱۷). ممکن است کسی بگوید: "انجام این همه از عهدۀ
ما خارج است". اما خاطرجمع باشیم که اگر این همه را هدف زندگیِ خود قرار
دهیم، و از امر خداوند اطاعت کنیم (رسالۀ دوم پطرس ۳:۱۸)، حتماً در اثر
فیضِ مسیح موفقیّت از آنِ ما خواهد بود.
در این مطالعۀ کلام، چه بهتر که هر یک از آیات را در کتابمقدس بخوانیم
تا روحالقدس مفهوم آن را بر ما روشن سازد. آنگاه، آن را در خزانۀ دل خود
مخفی میسازیم و با مفهومی که در مقاله آمده است، مقایسه نموده، به یاری
خدا که همه باید از او تعلیم یابیم (ر.ک. انجیل یوحنا ۶:۴۵)، حقیقت را
دقیقاً درک خواهیم کرد. زیرا اگر درک نکنیم، مسیح میفرماید: "آن شـَرور
میآید و آنچه را در دل او کاشته شده، میرباید." (انجیل متی ۱۳:۱۹).
۱۳۹۳-۰۷-۱۶
۱۳۹۳-۰۷-۱۵
۱۳۹۳-۰۷-۱۴
۱۳۹۳-۰۷-۱۳
۱۳۹۳-۰۷-۱۲
جوک های انقلابی - سری چهارم
یه
یارو پا میشه میره حرم امام خمینی میگه ای امام من رو شفا بده من فلج شدم،
یکی میاد میگه دیوونه چرا اومدی اینجا این امام خمینی فقط جوش و زیگیل و
اینها رو شفا میده برای کارهای سنگین باید بری مشهد!
معلمه
بچه بسيجيه رو ميبره پاي تخته، بهش ميگه: خطوط موازي رو تعريف كن. بسيجيه
ميگه: دو خط موازي دو خطين كه هيچ وقت همديگه رو قطع نمي كنند مگر به
دستور مقام معظم رهبري!!!
يه
يارو بسيجيه داشته نماز مي خونده اول نماز مي گه اله اكبر خامنه اي رهبر
يكي رد ميشه مي گه بابااااا اين نمازه فقط بايد بگي الله اكبر يارو يه ذره
نيگاش مي كنه دوباره شروع مي كنه به نماز خوندن مي گه الله اكبر خامنه اي
رهبر مرگ بر ضد ولايت فقيه !!!!
يه
روز خميني ميره رو منبر سخنراني كنه وشروع ميكنه :من توي دهن اين دولت
ميزنم ... من آمريكا رو ويران ميكنم.... من اسراييل رو ويران ميكنم
.....وخلاصه همينجوري ويران ميكنه ميره جلو يه دفعه يه يارو باصداي بلند
ميگه تكبير!!!!! همه برادرا با هم داد ميزنن : تراكتوري خميني .....
بولدوزري خميني...تو لودري خميني
يه
روز چنتا بچه رپي رويه دوتا پارچه مينويسنچيز هرچي بچه رپيه تو كون خامنه
ايبعدش دو تا بچه بسيجي با موتور ميرفتن كه اولي ميگه حاجي اونجارو نگاه
كنروديوارچي نوشته حاجي ميگه بپررودوشم پارش كن اولي ميگه حاجي دستم به چيز
بچه رپيه نميرسه كون خامنه اي رو پاره كنم
یارو
ميره سوار تاكسي ميشه جلو, يك زره تاكسي ميره اخونده ميشينه عقب بعد يك
مقدار جلوتر يك دختر ميشينه عقب يك زره ميرن اخونده يك دستي به دختر ميزنه
دختر يكي مي خوابونه زير گوش اخوند بعد يكي راننده بعد يكيم يارو ميزنه
اخونده هر سه رو ميكشه دادگاهتو دادگاه به دختر ميگن چرا زدي زير گوش اقا
ميگه در ملع ام به من تجاوز كرد به راننده ميگن تو چرا زدي ميگه ماشين من
يك ماشين عمومي اين كارا قباهت داره ميگن خوب تو يارو واسچي زدي ميگه ديدم
همه زدن منم گفتم رژيم عوض شده بزار منم بزنم
جاهله ميره آمپول بزنه، تزريقاتيه ازش ميپرسه: چپ بزنم يا راست؟ جاهله ميگه: داداش اين کون ما رو سياسي نکن! همون وسط بزن بريم
يه
روز رونالدو وخامنه اي ورفسنجاني با هم يك كارخانه واجبي سازي تا سيس مي
كنند براي تبليغ روي جلد عكس خامنه اي را مي زنند و مي نويسند قبل از مصرف
بعد عكس رونالدو را مي زنندو مي نويسند بعداز مصرف وعكس رفسنجاني را مي
زنند و مي نويسند مصرف نادرست
يکبار
بواسير مقدس آقاي خامنه اي درد ميگيره و ايشون پيش پزشک مخصوص
ميروند..پزشک بعد از معاينه به ولي امر مسلمين ميگه که، حاج آقا شما نبايد
پر خوري کنيد، برنج نخوريد، نان نخوريد، گوشت گوسفند نخوريد، و بالاي منبر
هم نرويد..حضرت ميپرسند خوب اون هارو نميخوريم، لکن ديگه چرا بالاي منبر
نرويم؟!پزشک پاسخ ميدهآخه وقتي بالاي منبر ميرويد، گه زيادي ميخوريد!!!
!
از
یه بابایی میپرسند مساحت ایران چقدر است، میگوید در زمان شاه فلان قدر متر
مربع و در زمان جمهوری اسلامی همان قدر متر مکعب، به او میگویند مساحت را
با متر مربع میسنجند نه مکعب، پاسخ میدهد، آخر بعد از انقلاب آخوندها به
عمق یک متر در آن ریده اند!
یه
بسیجیه یک چراغ جادو پیدا میکنه... یه خورده چراغ رو میماله یک جن از توش
بیرون میاد، جن میگه آرزو کن تا برآورده کنم، بسیجیه میگه قربون دستت این
قدس رو آزاد کن! جن میگه الاغ جان قدس ماله اسرائیلیاست چرا شما ها بیخیال
نمیشید؟ از من کار درست بخواه نه کار تخمی! بسیجیه میگه خیلی خوب بابا، یه
کاری بکن مردم فکر نکنن ما بسیجیا گاویم نمیفهمیم! جن میگه بابا من میرم
همون قدس رو برات آزاد میکنم...
یه
حزب اللهی میره حرم امام رضا که کمر دردش خوب بشه، میره توی حرم میبینه
خیلی شلوغ پلوغه، داد میزنه آ های شلوغ نکنید بیشرفها! پارسال هم غاتی پاتی
کردید من بجای اینکه کمرم خوب بشه حامله شدم!
حاجی بازاریه مسجد میسازه،میبینه هر کاری میکنه کسی نمیاداونجا نماز بخونه ، یه تابلو میزنه رو سر در مسجد و مینویسه:نماز صبح 1 رکعت ، بدون وضو
حاجی بازاریه مسجد میسازه،میبینه هر کاری میکنه کسی نمیاداونجا نماز بخونه ، یه تابلو میزنه رو سر در مسجد و مینویسه:نماز صبح 1 رکعت ، بدون وضو
یارو داشته نماز میخونده ، میگه: قل هوالله احد ، الله صمدنمیدونم یلم به یولد بود یا یولم به یلد.
به یارو میگن اصول دین رو نام ببر میگه:توحید ، نبوت ، امامت ، رسالت ، ونک.
یه بسیجیه عاشق میشه میره تو خیابون شعار میده،یا زهرا، یا هیچکس!
یه حاجی میره حج ازش میپرسن چطور بود؟ میگه خیلی سنگ خورد تو سرم ولی بالاخره بوسیدمش.
فیلمهای برگزیده جشنواره قم: آخوندی با کفشهای کتانی عمامه ای برای دو نفر صیغه شدگان ابا قرمزی من بچه شیخ 15 سال دارم
به ملا حسنی ميگن نظرت راجع به گل چيه ؟ ميگه همان بس که در گرآن ( قرآن ) آمده "گل هو الله احد"
به یه حزب اللهیه میگن امام رضا چطور شهید شده؟ میگه تو حرمش بمب گذاشتن
یه آقایی رو ميگيرن ميگن پدر سوخته چرا پشت ماشينت نوشتي " امام با سالاد " ! ميگه مگه چيه؟از شما بهتره که مينويسين " خدا با ماست"
دفتر مقام معظم رهبری اعلام کرد، به دلیل استقبال مردم از ماه رمضان، مدت این ماه 15 روز افزایش یافت.
یک آقای امام زمان رو پیدا میکنه، تا میبینش میگه سوک سوک.
چوپان دروغ گو میمیره، شب اول قبل نکیر و منکر ازش میپرسند تو کی هستی؟ میگه من؟ من دهقان فداکار هستم.
قرار شده احمدی نژاد دریا ها را زنانه و مردانه کنه تا بیناموسی پیش نیاد
دریای مازندران برای زنان و خلیج فارس برای مردان
دریای مازندران برای زنان و خلیج فارس برای مردان
احمدی
نژاد داشته برای مردم سخنرانی میکرده میگه، من همه چیز رو براتون ارزون
میکنم غیر از لبنیات، بعد ازش میپرسند حالا چرا لبنیات رو ارزون نمیکنی؟
میگه آخه 17 میلیون گاو بمن رای دادن باید منافعشون رو حفظ کنم.
احمدی نژاد پیشنهاد داده اسم پژو جی ال ایکس رو بگذارند پژو الف لام میم
از یک آقایی میپرسند "میتونی یک پیامبر زن نام ببری؟"، طرف یکمی فکر میکنه، میگه، بله، پیامبر اکرم!
دوتا پیامبر میخواستن باهم کل کل کنند، میگن بریم تاس بیاندازیم ببینیم کی بیشتر میانداره، هرکی بیشتر بیاره 100 تومن میبره، پیامبر اولی میاندازه و 6 میاره، پیامبر دومی میاندازه و 8 میاره، پیامبر اولی به پیامبر دومی میگه، بدبخت سر 100 تومن معجزه میکنی؟
اگر دیدید از یک خونه ای صدای حسین حسین میاد، برید تو، چون دارن حتما غذا میدن، اما اگر شنیدید میگن علی علی نرید تو چون حتما دارن ماشین هل میدن.
۱۳۹۳-۰۷-۱۰
اشتراک در:
پستها (Atom)
ترجمه کامل قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ به انگلستان ( Illegal Migration Act 2023) + لینک لجستلیشن
قانون مهاجرت غیرقانونی ۲۰۲۳ بخش ۳۷ - سال ۲۰۲۳ یک قانون برای تعیین مقررات و ارتباطات مرتبط با حذف افرادی از پادشاهی متحد که به نقض کنترل مه...
-
رادیکال کلام و موسیقی: شاهین نجفی تنظیم، رکورد، میکسینگ: مجید کاظمی هدایت به صفحه دانلود مستقیم (قابلیت دانلود یک جا و ...
-
BBBBC Music: Shahin Najafi Arrangement: Majid Kazemi Cover: Ali Baghban بى بى بى بى بى بى بى بى بى بى بى بى سى جان بى بى بى بى بى بى ...